ورود به سایت   عضویت
ورود به سایت
» » » سالمندی آنها را چگونه می گذرانید؟

سالمندی آنها را چگونه می گذرانید؟

سالمندی آنها را چگونه می گذرانید؟

 

تصویر یک پیرمرد و یک پسربچه که در کنار هم روی یک نیمکت نشسته اند روی صفحه تلویزیون ظاهر می شود. پسربچه غمگین است. او شروع به صحبت می کند و از مشکلات خود با خانواده اش می گوید. پسربچه می گوید که کسی به حرف او توجه نمی کند. پیرمرد می گوید: «من هم همین طور.» پسربچه می گوید که بعضی شب ها جایش را خیس می کند...

پیرمرد می گوید: «من هم همین طور.» پسر بچه می گوید که تنهاست. پیرمرد می گوید: «من هم همین طور.» پسربچه مدام از مشکلات خود می گوید و پیرمرد هربار حرف های او را در مورد خود تایید می کند. و در آخر پسربچه می گوید: «فکر می کنم هیچ کس من رو دوست نداره.» و پیرمرد درحالی چشم هایش از اشک پرشده، با بغض می گوید: «من هم همین طور.» به پدر و مادرم فکر می کنم. بغض گلویم را خراش می دهد. برمی گردم و به اهل خانه نگاه می کنم. چشم مادرم هم خیس است. شاید او هم به پدر و مادرش فکر می کند و شاید هم به خودش. راستی چرا ما در ارتباط برقرار کردن با سالمندان خانواده همیشه دچار اشکالیم؟ مشکل از ماست که آنها را نمی فهمیم یا آنها بهانه گیر شده اند؟! چطور می توانیم سالمندانی را که روزی زیر سایه آنها بودیم، امروز زیر چتر حمایت عاطفی خود قرار دهیم؟ «داستان زندگی» این هفته را درباره زندگی «سالمندان» بخوانید:



داستـان یک زنـدگـی
نه اینکه آدم قدرنشناسی باشم ولی باور کنید گاهی هیچ چاره ای برای آدم باقی نمی ماند.

پدرم بعد از مرگ مادرم، خیلی تنها شد. هر سه ما (من و برادر و خواهرم) ازدواج کرده بودیم و با این وضع نمی توانستیم کنار پدر بمانیم. تصمیم گرفتیم هر روز یکی از ما با او بماند. چند هفته این کار را انجام دادیم ولی بعد از آن دوباره دچار مشکل شدیم. ما هرکدام مشکلات خودمان را داشتیم و تعیین روزهای خاص برای پیش پدر ماندن مشکل بود تا جایی که حتی گاهی بین ما خواهر و برادرها کدورت هم پیش می آمد. این شد که تصمیم دیگری گرفتیم. برای اینکه بتوانیم به خانواده خود هم برسیم و از کارهای روزمره هم نمانیم، قرار شد به جای اینکه ما پیش پدر برویم، او هر ماه در خانه یکی از ما بماند. وقتی موضوع را با خود پدر در میان گذاشتیم، اول مخالفت کرد و گفت نمی خواهد از خانه قدیمی اش دور باشد ولی بعد که اصرار ما را دید با این کار موافقت کرد.

نزدیک به دو سال و نیم از این ماجرا گذشته و پدر هر ماه در منزل یکی از ما سکونت دارد و مشکلات و دلواپسی های ما هم کمتر شده است. پدر حالا به مرز ۸۰ سالگی رسیده و مراقبت های خاص لازم دارد. ما تا جایی که می توانیم ملاحظه اش را می کنیم و سعی می کنیم اسباب راحتی را برای او فراهم کنیم ولی باز هم گاهی حرف و حدیث هایی پیش می آید که ما و او را ناراحت می کند. چیزی که بیشتر از بقیه مسایل به ما فشار می آورد، بدخلقی های خاص پدر است که از همه چیز بهانه می گیرد. از سر و صدا، از غذا، از رفت و آمدها، از بچه ها، خلاصه اینکه روزهایی که پدر در خانه ماست ما باید در سکوت مطلق باشیم. اگرچه تحمل آن برای من سخت نیست ولی بقیه خانواده را عذاب می دهد.

چند روز پیش با برادر و خواهرم نشسته بودیم و درباره همین موضوع صحبت می کردیم. آنها هم از این وضعیت خسته شده بودند. نمی دانم از کجا بحثمان به خانه سالمندان رسید و با توجه به برخی بیماری های پدر و بی اختیاری ادرار او و مشکلات خاصش، فکر کردن به خانه سالمندان به عنوان یک گزینه را هم بد ندیدیم.

گفتم که آدم قدر نشناسی نیستم و پدرم را دوست دارم. هر بار هم که راجع به تصمیم مان فکر می کنم تنم می لرزد و دلم می گیرد اما از هر راهی که می روم، آخرش به همین یک راه حل می رسم. نمی دانم چه کار باید بکنم. حتی هنوز جرات نکرده ام که این موضوع را با پدر در میان بگذارم. می ترسم از نگاه های معنی داری که یعنی «این بود پسر بزرگ کردنم؛ یک عمر روی شانه گرفتمتان که حالا این آخر عمری از زیر مسوولیت من شانه خالی کنید؟!» دلم می گیرد وقتی فکر می کنم پسر من هم یک روز با من همین کار را می کند. نمی دانم اصلا به خانه سالمندان رفتن به نفع پدر است یا به ضرر او. کاش این خانه سالمندان این قدر بدنام نبود.



نظر روانپزشک
دکتر مجید صادقی

استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران

چگونـه نـگـاه سالمندان را به زندگی تغییر دهیم؟

سالمندی، پایان تلاش و مفیدبودن نیست بلکه مرحله جدیدی از زندگی است که می تواند بسیار لذت بخش و سازنده باشد. دوران سالمندی را هم می توان مانند دوران جوانی و میانسالی زیبا کرد و بدون هیچ ناراحتی و مشکلی آن را گذراند. درک وضع موجود، خوش بینی به آینده، پذیرش واقعیت سالمندی، نترسیدن از بازنشستگی و توجه به زیبایی های این دوران و ایجاد نوعی سرگرمی و شغل برای خود، از توصیه هایی است که رعایت آنها، پذیرش سالمندی را آسان می کند. سالمندان به ظاهر پیر و ناتوان شده اند و به عبارتی به مرحله بازنشستگی رسیده اند اما واقعیت این است که کارایی بسیاری دارند که به تناسب سن و توانایی شان می توانند از آنها استفاده کنند. طبیعی است که توانایی های ذهنی و جسمی سالمندان با افزایش سن کاهش می یابد اما این به معنای پایان زندگی نیست. بسیاری از سالمندان افرادی فعال و توانا هستند و در این دوران به موفقیت های بزرگی دست یافته اند اما بیشتر آنها دورنمای ناخوشایندی از سالمندی دارند. بخشی از دید منفی آنها که دور از واقعیت نیست هم به کاهش توانایی های جسمی و روانی آنها مربوط می شود و بخشی دیگر به طرز تفکر خودشان و نقشی که جامعه برای آنها تعریف کرده است، درواقع با بازنشسته شدن، فعالیت های روزمره فرد سالمند کاهش می یابد بنابراین جامعه تاثیر بسزایی در ایجاد دید منفی دارد. فرد سالمند خودش باید بداند که فردی مفید برای جامعه است.

توجه به مواردی مانند بهداشت جسمی، ورزش منظم، فعالیت های فکری مانند مطالعه، مورد احترام جامعه و خانواده واقع شدن و همچنین حفظ نقش او در سیستم خانواده هم در پیشگیری از افسردگی موثر خواهد بود. سالمندان برای نسل جوان افرادی مهم و قابل اعتمادند.

می توانند به تربیت جوانان بپردازند و با تجربه ها و اندوخته هایی که دارند مشکلات و مسایل آنها را حل کنند و شادی و طراوت را در زندگی به وجود آورند. فرزندان و اطرافیان فرد سالمند باید این نکته ها را به یاد بسپارند:

فرزندان و اطرافیان باید این حس را به سالمند القا کنند که شخصی مهم است و مسوولیت های خاصی مثل انجام برخی از کارها در منزل، کمک در خرید روزانه، نگهداری از نوه ها و.... را باید به آنها واگذار کنند.
بسیاری از خانواده ها به دلیل احترام به بزرگ ترهای سالمند خود، مراقبت بیشتری از آنها می کنند در نتیجه کمتر اجازه همکاری در امور منزل یا بیرون را به آنها می دهند در حالی که این کار می تواند باعث بروز حس ناتوانی در آنها شود. درواقع یک برنامه ریزی مشخص و دادن مسوولیت برخی امور، حس تهی و پوچ بودن را از بین می برد و دید مثبتی در مورد این دوران به آنها می دهد.
باید توجه داشت که سرعت سالمندان کم و دقتشان زیاد است، بنابراین باید کارهایی که نیاز به سرعت بالایی ندارند به آنها واگذار کرد.
سالمند باید احساس کند از تجربه اش استفاده می شود تا افکار منفی ای مانند سرباربودن در ذهنش نقش نبندد و احساس ناتوانی نکند.
علاوه بر ایجاد این تغییرات در برنامه زندگی، باید سلامت
جسمی و روانی سالمند را مورد توجه قرار داد. اگر فرد سالمند مبتلا به بیماری های جسمی و روانی است، برای درمان آن اقدام کنید.

دید جامعه به سالمندان باید تغییر کند. رسانه های گروهی می توانند با استفاده از نتایج پژوهش ها برای آگاه کردن هر چه بیشتر خانواده ها از مراحل سالمندی، ارزش نهادن به این گروه سنی و تغییر نگرش منفی آنها و سایر افراد جامعه در این زمینه گامی مثبت بردارند.


نظر روان شناس
دکتر حسین ابراهیمی مقدم

استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران

مـسوولیـت فرزنـدی یعنـی چـه؟

هر روز به تعداد سالمندان دنیا افزوده می شود و آنها نسبت قابل ملاحظه ای از جمعیت جامعه را به خود اختصاص داده اند. در جامعه امروز میزان تولد پایین آمده، تعداد افراد خانواده در مقایسه به قبل تقریبا نصف شده و شیوه زندگی خانوادگی تغییر کرده و طبیعی است که هر فرد مسن فرزندان کمتری دارد تا از او مراقبت کنند. تغییر پیوندهای خویشاوندی و پیدایش اشکال جدید خانوادگی از مسایلی است که علم روان شناسی جدید به آن توجه خاصی نشان داده است. روان شناسان بحث جدیدی با عنوان «مسوولیت» یا «بلوغ فرزندی» یعنی تکلیف در برآورده کردن نیازهای والدین سالمند مطرح کرده اند.

نتایج پژوهش ها نشان می دهد بیشتر افراد به بلوغ فرزندی می رسند و مراقبت از والدین را به عهده می گیرند. این نتیجه با این تصور که خانواده ها از نگهداری سالمندان شانه خالی می کنند و دوست ندارند مراقبت از آنها را برعهده بگیرند و والدین را به خانه سالمندان می سپارند، تضاد دارد. بیشتر سالمندان مستقل هستند و خانواده ای دارند که از آنها مراقبت می کند. البته اینکه نگهداری از سالمند ممکن است مشکل باشد و برخی خانواده ها ترجیح می دهند با حفظ رابطه با فرد سالمند، در یک خانه با او زندگی نکنند، حقیقت دارد اما این موضوع به معنی فراموش کردن و حمایت نکردن از او نیست. گاهی تصور می شود افرادی که در خانه سالمندان به سرمی برند، بی خانواده اند یا خانواده نسبت به آنها بی توجه است در حالی که نتایج پژوهش ها نشان می دهد این تصور درست نیست. ۸۵ درصد افرادی که در خانه سالمندان به سر می برند، حداقل یک فرزند و ۵۰ درصد بیش از ۳ فرزند دارند و فقط ۷ درصد آنها خویشاوندی ندارند. درواقع خانه سالمندان فقط نقش یک واسطه را بین سالمند و اعضای خانواده دارد. اگر بتوان شرایطی فراهم کرد که خانواده ها بتوانند از افراد سالمند در کنار خود نگهداری کنند، هم بهداشت روانی خانواده بهتر حفظ می شود و هم جوانان یادگیری بهتر خواهند داشت و تجربه های بیشتری به دست می آورند اما متاسفانه وضعیت معیشتی و اقتصادی مانع تحقق این امر می شود. از سوی دیگر، در جامعه فرهنگی ما مرد خانواده تامین کننده مخارج خانواده است اما معمولا انتظار می رود که

دختر خانواده از سالمند نگهداری کند و این موضوع در خانواده هایی که سطح فرهنگی خوبی ندارند، می تواند عامل ایجاد کشمکش و ناراحتی بین زن و شوهر باشد. دولت می تواند تا حد زیادی از سالمند حمایت کند. اگر سالمند توان اقتصادی داشته باشد، می تواند در سرای سالمندان زندگی کند و هروقت دوست داشت به منزل فرزندان سر بزند بدون آنکه مصرف کننده باشد.



نظر روان شناس
دکتر بهروز بیرشک

عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران

با تندخویی سالمندان چه کنیم؟

با افزایش سن، تغییراتی که جنبه های بیولوژیکی و فیزیولوژیکی دارد و به نوعی روی روان فرد تاثیر می گذارد، رخ می دهد. به همین دلیل لازم است سالمندان از لحاظ سلامت تغذیه و مسایل ذهنی ارزیابی شوند. از بعد روان شناختی، خصوصیات شخصیتی فرد سالمند باید در طول عمر مدنظر قرار بگیرد. افرادی که در تمام دوران زندگی سازگاری کمتر و توقع و انتظار بالاتری دارند، در دوره سالمندی هم همین خصوصیات را خواهند داشت. این مساله باعث ایجاد اختلاف سلیقه و دلخوری در بسیاری مسایل می شود زیرا فرد سالمند فکر می کند توجهی را که لازم دارد، دریافت نمی کند. افرادی هم که با او زندگی می کنند از برخورد تند و حساسیت های بیجا و دخالت ها ناراحت می شوند. این سالمندان باید جلسه های مشاوره با یک روان شناس داشته باشند و برنامه های سرگرم کننده ای برای آنها در نظر گرفته شود تا بتوانند با افرادی در سن و سال خودشان معاشرت کنند. جوان ترها نیز باید تا حدی آستانه تحمل خود را بالا ببرند و قبول کنند تغییر خلق وخو در این سن اجتناب ناپذیر است. با پذیرفتن این مساله می توان قدم های مثبتی برای زندگی در کنار فرد سالمند برداشت. یکی از مسایلی که وقتی پای صحبت افراد سالمند می نشینیم متوجه آن می شویم، احساس سربار و بی ارزش بودن به دلیل کاهش توانایی ها و کارایی است. بسیاری از سالمندان به توجه و محبت بیشتری نیاز دارند که نباید از آنها دریغ شود. در این بین خانواده نقش مهمی دارد و لازم است از توانایی های سالمند استفاده کند و این احساس را به آنها بدهند که ناتوان و سربار نیستند و آنها از تجربه ها به نحوه مثبتی استفاده می کنند.



نظر روان پزشک
دکتر محمدرضا خدایی

عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی

تغییر نگاه به خانه سالمندان

سالمندی قسمتی از جریان یک زندگی است. نباید سالمندی را دوران ناتوانی دید. با تغییر نگاه به سالمند، نگاه به خانه سالمندان نیز تغییر می کند. سالمند باید به «خانه سالمندان» مثل خانه خودش نگاه کند. سالمندانی که در این خانه ها به سر می برند لزوما معیوب و ضعیف و از کارافتاده نیستند بلکه برعکس زندگی توام با نشاط، صمیمیت و رضایت دارند.

لازم است هر خانواده ای در حد امکان و توان از سالمندان نگهداری کنند اما گاهی به خصوص با توجه به شرایط زندگی امروز، کوچک بودن خانه ها یا بیماری های خاص، لازم است فرد سالمند به خانه سالمندان مناسب منتقل شود. خدماتی که خانه سالمندان به یک فرد مسن می دهد، تخصصی تر از امکاناتی است که در خانه در اختیار آنها قرار می گیرد. البته باید فرزندان مرتب به پدر یا مادرشان سر بزنند. اگر این اتفاق بیفتد، نوه ها نیز احترام به بزرگ تر را می آموزند و احترام در جامعه رواج می یابد و در نهایت فرد احترام به خود را مشاهده خواهد کرد. سالمندان آینه زندگی ما هستند. تاریخ تکرار می شود و تجربه های افراد مسن می تواند چراغ راه، باشد.



نظر روان شناس
دکتر سید ابوالقاسم مهری نژاد

عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا

دو نیاز اساسی سالمندان

هر سالمندی برای اینکه بتواند نیازهای خود را برطرف کند، باید سلامت جسمی و مثبت اندیشی کافی داشته باشد . تجسم منفی دورنما و این ذهنیت که روزی زمین گیر و از پاافتاده خواهم شد، صحیح نیست. هر سالمند باید با تغذیه و تحرک کافی، سلامت جسمی خود را حفظ و با برقراری روابط اجتماعی و دوستی با همسالان، سعی کند خلأهای موجود را به نحوی پر کند. با بالارفتن سن، افراد ناگزیر دچار ضعف هایی می شوند و نگرانی هایی دارند که کاملا طبیعی است. هر سالمند دو نیاز اساسی دارد که جوان ترها باید به آنها توجه کنند.۱. مورد پذیرش قرارگرفتن: سالمندان دوست دارند اطرافیان آنها را بپذیرند و مورد محبت قرار بگیرند. معاشرت، مسافرت، هم صحبت شدن، میهمانی رفتن و به نوعی مشارکت داده شدن در روابط از نیازهای اساسی هر فرد سالمندی است. سالمندان از منزوی و طردشدن، مزاحم بودن و مورد محبت و تایید و پذیرش قرارنگرفتن، می ترسند.۲. امنیت: سالمند همیشه می ترسد اطرافیان در اثر یک بیماری یا ناتوانی جسمی به آنها کم توجهی کنند. ترس از نداشتن یک حامی بعد از فوت یکی از همسران در زمان از پاافتادگی در میان سالمندان ایرانی بسیار شایع است. مشاهده حمایت از سوی اطرافیان و حس امنیت می تواند برای سالمند آرامش بخش باشد. اگر سالمندی پشتیبانی مالی خوبی نداشته باشد، ناامنی اقتصادی می تواند به سایر موارد اضافه شود.
توسط : مشاورفا  در تاریخ : 10-11-1393, 00:44   بازدیدها : 1575   
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .