خانوادههای "توخالی" یا زوجهایی که همخانه شدهاندصاحبنظران معتقدند خانواده از نخستین نظامهای نهادی، عمومی و جهانی است که برای رفع نیازهای حیاتی و عاطفی انسان و بقای جامعه ضرورتی تام دارد. روابط مناسب در جامعه بر اساس روابط مناسب در خانواده شکل میگیرد و هر اندازه روابط درون خانواده مناسبتر باشد، خانواده و بهتبع آن جامعه از ثبات و استحکام بیشتری برخوردار است.
یکی از مهمترین آسیبهای خانوادگی، طلاق است، اما آمار رسمی طلاق به طور کامل نشاندهنده میزان ناکامی همسران در زندگی زناشویی نیست. زیرا در کنار آن آماری بزرگتر به طلاقهای عاطفی اختصاص دارد؛ یعنی زندگیهای خاموش و توخالیای که زن و مرد در کنار هم به سردی زندگی میکنند، ولی تقاضای طلاق قانونی نمیکنند.
طلاق عاطفی به سردی رابطه میان زن و شوهر گفته میشود. درواقع در این رابطه ضعف ارتباط عاطفی زن و شوهر منجر به سردی تمامی روابطی میشود که یک زوج میتوانند با هم داشته باشند؛ مانند: رابطه روحی، جسمی، جنسی، عاطفی و حتی گفتاری.
وجود این مشکل در یک رابطه باعث بیمهری و کمشدن انرژی مثبت در خانواده میشود. زوجها در بیگانگی دنیای یکدیگر گم شدهاند و فقط برای هم حکم یک همخانه یا یک مصاحب که به او عادت کردهاند، را دارند. این افراد با فاصلهای که از لحاظ روحی و جسمی با یکدیگر دارند، خط قرمزهایی را برای همدیگر مشخص کردهاند و هرکدام در خلوت خود دیگری را متهم میکند. ویلیام گود در تعریف "خانواده توخالی" و طلاق عاطفی میگوید: در یک خانواده توخالی اعضای آن به زندگی با یکدیگر ادامه میدهند، ولی از روابط و کنش متقابل با یکدیگر و از حمایت احساسی یکدیگر محروم هستند. (1)
در واقع همانقدر که در پنج سال اول زندگی، تیغ تیز طلاق رسمی، شاهرگ زندگی مشترک زوجهای جوان را تهدید میکند؛ در سالهای پس از آن، طلاق عاطفی در کمین خانوادههای ایرانی است. هرچند طلاق عاطفی نه در جایی ثبت میشود و نه حتی شکلی مرئی دارد که بتوان تشخیص داد بر کدام سقفها سایه انداخته است، اما تبعات مخرب آن بر خانواده و جامعه مستقیماً اثرگذار است و کیفیت خانواده ایرانی را دچار سیر نزولی میکند.
درحالیکه در طلاق رسمی افراد موظف هستند که بروز واقعه طلاق را ثبت کنند، اما در طلاق عاطفی در واقع مرد و زنی از روی اجبار و به خاطر ملاحظاتی با هم زندگی میکنند و تمایل و اجباری به بروز آن ندارند. البته مگر وقتی که به مشاور مراجعه کنند، سر درددلشان باز شود و بخواهند بگویند که اگر میتوانستند طلاق میگرفتند.
طلاق عاطفی؛ پنهان و مخرب
مشاهدات روانشناسان نشان میدهد که در کشور ما به ازای هر ازدواج موفق، ۳ تا ۵ ازدواج هم درگیر طلاق عاطفی هستند. در همه جای دنیا با کمک مشاوران، میزان طلاق عاطفی در جامعه را حدس میزنند. گاهی مراجعهکنندگان به مراکز مشاوره به دلیل افسردگی یا اضطراب مراجعه میکنند، اما وقتی ریشهیابی میشود به طلاق عاطفی میرسیم. این در حالی است که مراجعهکنندگان حتی در برابر مشاور هم همهجوره سعی در پنهان کردن این موضوع دارند.
طلاقهای عاطفی هم آمار قابل توجهی دارد و هم چون کار کارشناسی در موردشان انجام نمیشود و مردم هم حاضر به بازگویی یک سری از مسائل نیستند، آسیبشناسی و آسیبپژوهی آن نیز همیشه با دشواریهای همراه است. درواقع اگر گفته میشود از هر 4 ازدواج یکی منجر به طلاق میشود، اگر بخواهیم آمار مسائلی چون سردی روابط خانودگی، روابط خارج از زناشویی و از کار افتادن کارکرد واقعی جنسی- زناشویی زوجین را در نظر بگیریم، این آمار را میتوان از هر 4 ازدواج حداقل 2 ازدواج در نظر گرفت.
طبق آخرین اظهارنظر یکی از اعضای سازمان نظام روانشناسی در صدا و سیما، از هر 4 رابطه، 3 ازدواج در حال طلاق یا در معرض طلاق عاطفی و سردی روابط زناشویی هستند. برای همین آمار طلاقهای عاطفی بیشتر از طلاقهای حقوقی است. در میان خانوادههای ایرانی، موارد متعددی وجود دارد که به دلایلی نظیر قبیح دانستن طلاق، هزینههای مادی و معنوی که زوجین باید پس از طلاق متحمل آن گردند و نیز مسئله پیچیده فرزندان، حاضر به جدایی شناسنامهای از یکدیگر نیستند و طلاق عاطفی را بالاجبار میپذیرند. (2)
یکی از ریشههای طلاق عاطفی، قهرهایی است که ابتدا بر سر مسائل ناچیز و بیاهمیت رخ میدهند، با سکوت طرفین و خودخواهی و غرور، هر روز سنگینتر میشوند و بر بارشان افزوده میشود. پس از مدتی اصل مسئله فراموش میشود، اما حالا دهها مشکل جدید در روابط زوجین شکل گرفته و مشکل قبلی هم لاینحل باقی مانده است؛ قهرهایی که با سکوت طرفین و حل نشدن در ذهن افراد، به مرور زمان تبدیل به حس کینه و رنجش و خشم میشوند و در نهایت به طلاق عاطفی هم منجر میگردد.
عوامل ایجاد طلاق عاطفی کدامند؟
در واقع پرسش اصلی این است که چگونه یک خانواده دچار ازهمگسیختگی نقشها میشود و با تنش و برخورد روبهرو است؟؛ کنشهای خانواده "توخالی" دارای کارایی نیست. خانواده توخالی، مبتلا به طلاق عاطفی یا زندگی خاموش میان زوجین است. آیا زن و مرد آگاهانه دست به رفتارهایی میزنند که منجر به سردی و خاموشی در زندگی میشود؟ باید در پاسخ به این سؤال گفت بسیاری از رفتارهای ما به صورت ناخودآگاه صورت میپذیرد. (3)
اما شاید بتوان 2 دلیل را به عنوان مهمترین دلایل شکلگیری طلاق عاطفی میان زوجین مورد بررسی قرار داد:
1. عدم آشنایی زوجین به نیازهای جنسی در جنس مخالف، راهکارهایی برای برخوردی از روابط جنسی منظم در گذر زمان و وجود برخی تمایلات منحرفانه جنسی در افراد؛ از اصلیترین دلایل ایجاد مشکلات جنسی میان زوجین و آغاز طلاق عاطفی است.
2. اما دومین موضوعی که میتواند بر شکلگیری طلاقهای عاطفی مؤثر باشد، تأثیرپذیری رفتارها از ارزشها و نگرشهای بین فردی و تفاوت افراد در این زمینه است. دکتر منوچهر محسنی؛ جامعهشناس، در یک تحقیق به این نتیجه رسیده است که ارزشها یا عقاید بنیادی، علتی هستند برای نگرشها و آنها هم علتی هستند برای رفتار. بر این اساس، عقاید موجود به رفتار منتهی میشوند. براساس یافتههای تحقیق وی در مورد ارزشها و نگرشهای زنان و مردان در گروههای سنی و پایگاههای اجتماعی فرهنگی متفاوت، میتوان گفت آنچه که در رابطه بین زن و مرد در خانواده، موجب بروز رفتارهای ناخودآگاه میشود، همین ارزشها و نگرشها هستند که گاه ریشه در فرهنگ کهن دارند و گاه ریشه در فرهنگ نو. چه بسا تنشهایی که در خانوادههای امروزی منجر به سردی روابط و طلاق عاطفی میشوند، ناشی از همین ناهمگونی در ارزشها و نگرشهای بین فردی باشد. این ناهمگونیها اضطراب فرهنگی را دامن میزند و در یک فضای اضطرابآلود، وجود رفتارهای عاشقانه منطقی به نظر نمیرسد، بلکه آنچه بیشتر دیده میشود، جدایی روحی و روانی افراد در حین زندگی با یکدیگر است؛ موضوعی که باید قبل از ازدواج بیشتر به آن توجه شود. (4)
پیامدهای طلاق عاطفی
به عنوان یکی از پیامدهای طلاق عاطفی میتوان به تبدیل آن به طلاق حقوقی اشاره کرد. به هر حال تا حدی افراد میتوانند فقط به عنوان یک همخانه به دیگری نگاه کنند و اگر عواملی مانند حضور فرزندان یا عدم حمایت اجتماعی، مادی و معنوی پس از جدایی، مفاصل رابطه را به هم پیوند نزند، یک واحد زناشویی قادر به ادامه حرکت خود نبوده و یا دچار انحراف در مسیر روابط خارج زماشویی میشود.
نظریهپردازی به نام پل یوهنن طلاق عاطفی را اولین مرحله در فرآیند طلاق و بیانگر رابطه زناشویی رو به زوالی میداند که احساس بیگانگی جایگزین آن میشود. به عقیده او زن و شوهر اگر چه ممکن است با هم بودن را مانند یک گروه اجتماعی ادامه دهند، اما جاذبه و اعتماد آنها نسبت به یکدیگر از بین رفته است.
یوهنن همچنین اشاره میکند که چنانچه زوجی تصمیم به طلاق بگیرند، تعدادی مراحل انتقالی عمده در سبک زندگی و نگرش باید طی شود. او شش مرحله متداخل طلاق را متمایز میسازد که زوجی که از یکدیگر جدا میشوند، ناچارند آنها را پشت سر بگذارند:
1. طلاق عاطفی که بیانگر رابطه زناشویی رو به زوال است.
2. طلاق قانونی که متضمن دلایل و زمینههایی است که بر پایه آن به ازدواج پایان داده میشود.
3. طلاق اقتصادی که به تقسیم ثروت و داراییها منجر میشود.
4. طلاق هماهنگی میان والدین مربوط به مسائل نگهداری کودک و ملاقاتها.
5. طلاق اجتماعی به تغییر در دوستیها و سایر روابط اجتماعی زوج جداشده مربوط میشود.
6. طلاق روانی که از طریق آن فرد باید پیوندها و وابستگی عاطفیاش را قطع کند و با الزامات تنها زیستن روبهرو شود.
بدین ترتیب ملاحظه میشود که طلاق عاطفی سرچشمه دیگر طلاقهاست. ضمن آنکه بین طلاقهایی که اتفاق میافتد، طلاقهای ردیف 3 تا 6 بیشتر گریبان زن را در جامعه ما میگیرد و آسیبپذیری او بیشتر است.(5)
اما طلاق حقوقی تنها یکی و البته آخرین پیامد طلاق عاطفی است. مسائلی دیگر همچون: سردی روابط زناشویی، عدم وجود آرامش و روابط صمیمانه میان اعضای خانواده، ایجاد حس ناامنی و پرخاشگری در فرزندان، عدم وجود حس همکاری در خانواده، شیوع افسردگی در زنان، گرایش زوجین به روابط دوستانه و خارج از خانواده و در نهایت احساس بیگانگی و بیاهمیت بودن دیگری؛ از جمله پیامدهای طلاقهای عاطفی هستند.
استراتژیهای مواجهه با طلاق عاطفی در زنان
همچون بسیاری دیگر از معضلات اجتماعی، در این زمینه نیز اصل بر پیشگیری است تا درمان. روانشناسان و جامعهشناسان همگی بر این باورند که باید از اساس زوجین با شناخت مناسب قبل از ازدواج و همچنین پس از ازدواج از روحیات خود و طرف مقابل، از شکلگیری طلاق عاطفی جلوگیری کنند.
اما بهطورکلی استراتژیهای زنان در مواجهه با طلاق عاطفی به روایت پژوهشی که در اینباره انجام شده است، نشاندهنده چند مقوله کلی در این زمینه است:
مراجعه به مشاور، تلاش برای اصلاح رابطه، سازگاری با شرایط، پنهانکردن مشکلات از دیگران، طرح مشکلات با دیگران، تمرکز بر فرزندان، تصمیم به بچهدار نشدن، بیتفاوتی نسبت به رابطه همسری، اشتغال، ادامه تحصیل، افزایش ارتباط با خداوند، روابط خارج از چارچوب خانواده و تصمیم به طلاق.
بهطورکلی بررسی پیامدهای طلاق عاطفی نشان میدهد که میزان و نوع فشارها و مشکلات روحی حاصل از طلاق عاطفی در زندگی زنان متفاوت بوده است و در برخی خانوادهها پیامدهای شدیدتری تجربه شده است. استراتژیهای زنان در مواجهه با طلاق عاطفی بر تخفیف و تشدید پیامدها مؤثر بودهاند. به عنوان نمونه مراجعه به مشاور، سازگاری با شرایط، بیتفاوتی نسبت به رابطه همسری، طرح مشکلات با دیگران، افزایش ارتباط با خداوند، اشتغال و ادامه تحصیل؛ استراتژیهایی بودند که باعث کاهش مشکلات و فضارهای روحی زنان شدهاند. همچنین تمرکز بر فرزندان در مواردی از مشکلات روحی و رفتاری فرزندان کاسته است. (6)
پینوشت
1. بخارایی: 43.
2. مصاحبه با مهدی مسلمیفر، روانشناس و رواندرمانگر خانواده، مهرخانه، 1391.
3. بخارایی: 43.
4. بخارایی: 50.
5. بخارایی: 61.
6. باستانی:253.
منابع
1. مصاحبه با مهدی مسلمیفر، روانشناس و رواندرمانگر خانواده، مهرخانه، 1391؛
2. بخارایی، احمد/ جامعهشناسی زندگیهای خاموش در ایران (طلاق عاطفی)/ نشر پژواک جامعه/ 1386/ تهران.
3. باستانی، سوسن/ گلزاری، محمود/ روشنی، شهره/ پیامدهای طلاق عاطفی و استراتژیهای مواجهه با آن/ فصلنامه خانواده پژوهشی/ سال 7/ شماره 26/ تابستان 1390.
|
توسط : مشاورفا در تاریخ : 28-06-1394, 03:31 بازدیدها : 1225
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .