طلاقی از نوع ثبت نشده!مجتبی و ندا تنها سه سال در کنار یگدیگر زندگی کردهاند و هردو برای جدایی از یکدیگر یا به قول ندا، خلاص شدن از شر همدیگر درصدد طلاق هستند. ندا میگوید: دیگر تحمل این زندگی را ندارم، وقتی مجتبی را دوست داشتم در مورد مشکلاتم با خانوادهاش و دخالتهای آنها با او حرف میزدم اما حالا نه تنها حرف مشترکی با همدیگر نداریم، بلکه سایه یکدیگر را هم با تیر میزنیم.
مجتبی هم دیگر تنها با دوستانش خوش است، شبها دیر به منزل میآید، تنها میخوابد و شام را هم بیرون با دوستانش میخورد، تحمل این زندگی برای هردوی ما سخت شده است، مهرم حلال، جانم آزاد...
این تنها گوشهای از درد دلهای ندا بود، مجتبی هم با شنیدن این حرفها سکوت کرد و تلخ، خندید...
جدایی تنها به معنای حک شدن مهر طلاق در شناسنامه زن و شوهر نیست.گاهی دو نفر سالها زیر یک سقف زندگی میکنند اما در حقیقت از یکدیگر جدا هستند؛ هیچ احساس، محبت و عاطفهای بین آنها حکمفرما نیست، و به دلایل مختلف ترجیح میدهند به صورت قانونی از یکدیگر طلاق نگیرند.
این دلایل هم می تواند نوع های مختلفی داشته باشد. دل نکندن از فرزند، ترس از آبرو، وابستگی مالی به همسر یا واهمه از واکنش های خانواده و اجتماع از دلایلی است که برخی زوج ها ترجیح می دهند از همدیگر طلاق قانونی نگیرند و به اجبار با یکدیگر زیر یک سقف زندگی کنند. طلاق عاطفی حادثه ای فوری و آنی نیست که در یک روز یا چند هفته اتفاق بیفتد، بلکه معمولا طلاق های عاطفی محصول فرآیندهای طولانی مدت هستند؛ فرآیندی که در آن زوج ها بتدریج زمان از یکدیگر فاصله می گیرند، حرف های یکدیگر را نمی فهمند و مهر و اعتماد بین آنها رفته رفته کمرنگ می شود.
مدیریت نکردن مشکلات مالی
مشکلات مالی شوخی بردار نیست و هر خانواده ای ممکن است روزگاری در تنگنای مالی قرار بگیرد، اما برخی زوج ها هستند که در مواجهه با فشارهای مالی سخت، مشکلات را سر یکدیگر خالی می کنند و با بداخلاقی و جهنم کردن زندگی مشترک، مشکلات مالی زندگی زناشویی را فرافکنی می کنند.
این اتفاق را باید محصول مدیریت نکردن مشکلات مالی دانست، زیرا بسیاری از زوج ها را می توان یافت که باوجود مشکلات مالی زیاد، تلاش می کنند با همکاری یکدیگر، این مشکلات را حل کنند و پای دغدغه بی پولی را به زندگی مشترکشان نکشانند.
بی اعتمادی، بی مهری می آورد
هیجان، صمیمیت و تعهد را سه ضلع دوست داشتن صادقانه می دانند که این مولفه ها باید در زندگی مشترک جاری باشد. زمانی که تعهد به همسر رنگ ببازد و دروغ و خیانت به زندگی مشترک سرک بکشد، بدیهی است صمیمیت هم از آن زندگی رخت برمی بندد.
هیجان، شور و اشتیاق برای زندگی مشترک هم بدون تعهد و صمیمیت امکان پذیر نیست و می بینیم وقتی بی اعتمادی مثل موریانه به جان زندگی مشترک افتاد، راه برای طلاق عاطفی هموارتر می شود.
مشغله کاری
وقتی زندگی مشترک، در رتبه دوم قرار می گیرد
کم نیستند زنان و مردان شاغلی که از صبح تا شب کار می کنند تا درآمد بیشتری داشته باشند و کمترین زمان ممکن را با همسرشان می گذرانند.
حتی در مواردی می بینیم توجه به فرزندان برای والدین در درجه اهمیت بالاتری از زندگی زناشویی قرار می گیرد یا خانواده پدری مهم تر از زندگی مشترک می شود.
برای این گونه زنان و مردان که شغل، فرزند یا خانواده پدری در اولویت است و زندگی مشترک در رتبه دوم قرار می گیرد، احتمال طلاق عاطفی بیشتر است. البته اهمیت شغل، فرزند و خانواده پدری بر کسی پوشیده نیست، ولی وقتی اهمیت زندگی مشترک در رتبه های دوم و سوم قرار بگیرد، نباید توقع داشت که آن زندگی زناشویی از گرمای دوست داشتن لبریز باشد.
همچنین مشکلات جنسی، مراجعه نکردن به مشاوره های خانواده، دخالت مکرر خانواده ها در زندگی مشترک زوج ها و یاد نگرفتن مهارت های زندگی مشترک از عوامل دیگری است که در صورت تکرار طولانی مدت، می تواند طلاق عاطفی و حتی گاه طلاق رسمی را به زندگی مشترک تحمیل کند.
زندگی زناشویی
زن و مردی که باهم پیمان زناشویی میبندند، قرار است تمام نیازهای یکدیگر را به بهترین شکل برطرف کنند. شما قرار است تنها شریک جنسی همسرتان باشید و او هم همین طور. اگر برای این رابطه برنامه مشخصی نداشته باشید، تکراری و از روی اجبار عمل کنید، خیلی زود از کیفیت و کمیت آن کم خواهد شد و این موضوع خود علتی برای دور شدن شما از هم میشود.
حرفهایی مثل نمیخواهم همسرم مرا برای این رابطه بخواهد ”‹یا دوست داشتن ما والاتر از این رابطه است، تنها خودتان را گول میزند. در دنیای پرجاذبه امروز، زن و مردی میتوانند همسر خوبی باشند که بهترین شریک جنسی ممکن برای همسرشان شوند.
بسیاری از سرد شدنها و دور شدنهای زناشویی به این علت است که دو نفر نمیدانند هر حرف آنها میتواند چه تاثیری بر زندگیشان داشته باشد. کلماتی چون دوستت دارم، عزیزم، تو زیباترینی مرد رویاهای منی مثل شارژر زندگی عمل میکنند اما توهین، ناسزا و کلمات نامناسب مانند بمبی تمام داشتههای عاطفی زن و شوهر را دود کرده و بینشان فاصله میاندازد
دنیای کلمات و خط قرمزهایش
تو آنقدر بیمسئولیتی که نمیدانم چرا با تو ازدواج کردم؟ در آینه به خودت نگاه کردهای؟ چرا مثل زنهای امروزی نیستی؟ همان بهتر که صبح زود از خانه بروی و دیر وقت برگردی، حضور تو فقط کار مرا زیادتر میکند......
نه اشتباه نکنید اینها جملات یک نمایشنامه کمدی نیست بلکه مکالماتی است که در خیلی از خانوادهها، عادی شده است.
برخی همسران وقتی مدتی از ازدواجشان میگذرد و با هم خودمانی میشوند، فکر میکنند هرچیزی که به ذهنشان رسید را به هر نحوی که بخواهند باید ابراز کنند. اما از این موضوع غافلند که حرفهای خیلی ساده که گاهی در وسط دعوا و بدون منظور بیان میشود، میتواند قلب طرف مقابل را جریحهدار کند و اثر آن برای همیشه بماند.
بسیاری از سرد شدنها و دور شدنهای زناشویی به این علت است که دو نفر نمیدانند هر حرف آنها میتواند چه تاثیری بر زندگیشان داشته باشد. کلماتی چون دوستت دارم، عزیزم، تو زیباترینی مرد رویاهای منی مثل شارژر زندگی عمل میکنند اما توهین، ناسزا و کلمات نامناسب مانند بمبی تمام داشتههای عاطفی زن و شوهر را دود کرده و بینشان فاصله میاندازد.
روابط خارج از خانه، یک تهدید جدی
یک جمله معروف است که میگوید: هرچه روابط خارج از خانه با جنس مخالف گرمتر شود، روابط داخل خانه سردتر میشود.
روابط خارج از خانه با جنس مخالف یعنی چه؟ یعنی همان ارتباط ساده با همکارتان که ممکن است به نظر شما خیلی عادی بیاید و مدعی باشید بسیار پاک و دوستانه است اما به مرور صمیمیت ایجاد شده، ناخودآگاه در صمیمیت شما با همسرتان تاثیر خواهد گذاشت.
برخی به بهانه روشنفکری و به روز بودن، میگویند روابط زن و مرد میتواند در اوج صمیمیت و نزدیکی، پاک بماند. به بهانههای مختلف ساعتها با هم به صورت حضوری، تلفنی و اینترنتی در ارتباط هستند و فراموش میکنند قصه زن و مرد، داستان آتش و پنبه است.
آمار و ارقام میگویند، بیشتر آنها که در دریا غرق میشوند، شناگران ماهر هستند. کسانی که بیش از حد به خودشان و تواناییشان اعتماد دارند، وقتی تن به آب میزنند، فکر غرق شدن هم نمیکنند به همین دلیل بیمحابا جلو میروند و هر چه به آنها بگویی: بیشتر این جلو نرو، میگویند: حواسم هست! اما غافل از این که دریا هزاران بازی پنهان دارد. این موضوع شبیه روابط با جنس مخالف خارج از خانه است.
ارتباط صمیمانه خارج از چارچوب یکی از بزرگترین آفتهایش این است که رنگ و جلای رابطه با همسرت را کم میکند. علتش هم معلوم است. وقتی در خانه با همسر خود رابطه دارید، به علت صمیمیت و زندگی روزمره و مشکلات آن، طبیعی است که دلخوری، اختلاف یا بیتوجهی پیش میآید. رابطههای خارج از خانه همیشه به نوعی ساختگی و همراه با بار هیجانی حبابوار خواهد بود به همین علت وقتی در کنار هم قرار میگیرید، ناخود آگاه احساس میکنید، شریک خانگی مشکلی دارد که رابطه با او همیشه با خنده و حرفهای قشنگ همراه نیست. روزبه روز از او فاصله میگیرید و دورتر میشوید.
عواقب بی چون و چرای طلاق عاطفی
بدیهی ترین نتیجه ای که می توان از طلاق عاطفی گرفت، طلاق رسمی است؛ یعنی یک زوج پس از چند سال تحمل همدیگر به پایان خط می رسند و دیگر به طور رسمی و قانونی از هم جدا می شوند اما این فقط بخشی از عوارض طلاق عاطفی است. سه نوع مشکل اصلی در کمین مردان و زنانی است که به اجبار با یکدیگر زندگی مشترک دارند و به اکراه زیر یک سقف زندگی می کنند.
مشکلات پزشکی، مشکلات روانشناختی روابط خارج از چارچوب خانواده، اصلی ترین مشکلاتی است که به گفته این روان شناس می تواند از عواقب طلاق ذهنی ناشی شود.
اعتیاد، خودکشی و وسواس هم از دیگر عوارضی است که غفاری آن را از عواقب طلاق ذهنی در بین برخی زوج ها می داند که البته این عوارض فقط احتمالی است و به این معنی نیست که همه زوج ها کارشان به این اوضاع کشیده می شود.
|
توسط : مشاورفا در تاریخ : 28-05-1394, 09:58 بازدیدها : 590
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .