ورود به سایت   عضویت
ورود به سایت
» » » مراحل رسيدن به خودپنداري ‌قوي (3)

مراحل رسيدن به خودپنداري ‌قوي (3)


در مقاله ي قبل به بررسي دو مرحله از دوره هاي سني کودک يعني "نوزادي" ، " شش تا دوازده ماهگي " و عملکرد والدين براي رسيدن به خودپنداره ي کودکانشان  اشاره کرديم . حال به بررسي مرحله اي مي پردازيم که کودک در آن دست به " هدف و عملکرد " مي زند :
 
مرحله چهارم : دوازده تا بيست و چهار ماهگي:  هدف و عملکرد
در اين مرحله تصويري که کودک از «خويش» ساخته است واضح‌تر مي‌شود. مدت‌ها قبل از اينکه کودک شروع به صحبت کردن نمايد، شخصيت او در اثر تعاملات بسياري که بين او و محيط اطراف و بزرگسالان رخ مي‌دهد، شکل گرفته است، براي مثال کودک تازه پاي شما که هنوز نمي‌تواند صحبت کند، پرسشگرانه به شما خيره شده است. از او مي‌پرسيد: (چيه؟ چي مي‌خواي؟) کودک با هيجان شروع به جيغ‌زدن و صحبت‌هاي نا مفهوم مي‌کند، دست شما را مي‌گيرد و به سمت يخچال هدايتتان مي‌کند. دوباره به يخچال اشاره مي‌کند. شما مجددا از او مي‌پرسيد چه مي‌خواهد و در يخچال را باز مي‌کنيد. فکر مي‌کنيد شايد تشنه است، بنابراين پارچ آب را بيرون مي‌آوريد که کودک با فرياد، نارضايتي خود را ابراز مي‌دارد. سپس ظرف ماست را بيرون مي‌آوريد و رضايتمندي و خنده او را که ديديد متوجه مي‌شويد که کودک ماست مي‌خواهد.
 در اينجا فرآيند ابرازهاي هيجاني کودک از طريق ژست‌ها و حالات چهره و ابراز هيجان، به  پرسشگري و نهايتا پاسخ دهي شما منتهي شد و دست آخر کودک از اين طريق به هدف خود دست مي يابد.
 
از طريق تعاملاتي از اين دست است که «خودپنداره» کودک شروع به شکل‌گيري مي‌نمايد.
 
در اين مرحله اصلي‌ترين زمينه‌هاي عاطفي در کودک تعيين مي‌گردد و الگوهاي مواجهه کودک با عواطفش شکل مي‌گيرد. کودک نوپا قادر است احساسات و عواطف و هيجانات خويش را از طريق چهره و بدن خود به نمايش بگذارد و همچنين مي‌تواند عواطف اصلي را شناسايي کند و اين توانايي خويش را در موقعيت‌هاي پيچيده‌تر به کار‌بندد.
 او اندک اندک روابط عاطفي و هيجاني بين ديگران را نيز مورد تحليل و بررسي قرار مي‌دهد. و در مورد رفتارهايشان به قضاوت مي‌نشيند: «آيا بلند صحبت کردن پدر و مادر، با هم دعواست يا نه؟» آيا مادر از غريبه‌اي که به سمتش مي‌آمد، ترسيد؟»
 
در حدود پانزده ماهگي، کودک در مي‌يابد که مي‌توان همزمان هم از کسي ناراحت و خشمگين بود ، هم در عين حال او را دوست داشت. در نتيجه زماني که از فرد مورد علاقه خود ناراحت و خشمگين است، مي‌تواند دو چهره‌اي که از وي دارد را (يکي فردي که دوستش دارد و ديگري فردي که مورد خشم و غضب اوست) يکي کند و درون يک «خود» واحد قرار دهد.
در همين سنين کودک مي‌تواند مرزهاي عواطف را فراتر از زمان و مکان درک کند؛ بدين معني که وي محبت مادر نسبت به خود را تنها زماني درک مي‌کرد که در آغوش او باشد يا مادر او را نوازش کند يا با او صحبت نمايد. اما اکنون، کودک احساسات مادرش را با يک نگاه به وي درک مي‌کند. کافي است مادر از آن سوي اتاق به او لبخند بزند و او احساس امنيت و آرامش خاطر خواهد کرد و ديگر برايش مهم نيست که حتما مادر را در کنار خويش داشته باشد تا محبت او را به دست آورد.
 
در حدود نيمه‌هاي سال دوم زندگي، کودک مي‌تواند تعارض بين جدايي و مستقل شدن را حل کند. فرزند دو ساله شما مي‌تواند در اتاق خويش به تنهايي بازي کند، در حاليکه مادرش در آشپزخانه مشغول کار است. فقط شنيدن صداي مادر از دور او را مطمئن و ايمن مي‌سازد. پس از مدتي کودک مي‌تواند تصوير ذهني از مادر داشته باشد که چه کار مي‌کند و کجاست، اين توانايي ارتباط ذهني برقرار کردن با افراد مورد علاقه، بدون نياز به حضور جسمي و واقعي آنها، به کودک نوپا آرامش و امنيت خاطر عاطفي عميقي مي‌بخشد.
 
تصور کودک شما از «خود» همچنان از طريق تقليد حرکات، ابرازهاي چهره‌اي، ژست‌ها، صداها و تن‌هاي افراد مورد علاقه وي، در حال رشد و شکل‌گيري است. بنابراين دقيقا نحوه برخورد شما با وي و نحوه‌ ارتباطتان با او و ديگران در ساخت «خود» توسط کودک موثر است.

توسط : مشاورفا  در تاریخ : 22-05-1394, 00:31   بازدیدها : 446   
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .