ورود به سایت   عضویت
ورود به سایت
» » » اختلال سوء مصرف مواد

اختلال سوء مصرف مواد

اختلال سوء مصرف مواد 
اختلال سوءمصرف مواد بیماری مزمنی است که بر ابعاد مختلف روانی، اجتماعی و جسمانی زندگی فرد آثار سوء بر جای می گذارد. سوءمصرف مواد باعث ایجاد تغییراتی در عملکرد طبیعی مغز می شود، که وابستگی، ولع، تحمّل و خماری و عود، و رفتارهای جستجوی مواد از عوارض بعدی این تغییرات است. خماری و دردهای ناشی از تأخیر در رسیدن مواد، فرد را تحت چنان فشار روحی و جسمانی قرار می دهد که اغلب حتی دیگران و روابط خویش با آنها را نادیده گرفته و حتی سلامتی خود و دیگران را فدای یافتن و مصرف مواد می کند. لذا این اختلال تمام زندگی فرد را تحت تأثیر قرار داده، بهزیستی فرد را به خطر می اندازد و او را از زندگی معمول و همزیستی سالم با اجتماع دور می سازد.
سطح سلامت جسمانی و روانی سوءمصرف کنندگان مواد، پایین تر از جمعیّت عادی و حتّی بیماران مبتلا به امراض سخت و خطرناک طبّی تخمین زده شده است.
بررسی ها بر روی سبب شناسی این اختلال، و شناخت دو بعد مهمّ وابستگی جسمانی و روانی در بیماران مبتلا، روش های دارودرمانی و روان درمانی مختلفی را مطرح ساخته است. اما آنچه مسلّم است، ناتوانی هر یک از انواع این درمان ها در بهبود همه جانبه اختلال سوءمصرف و وابستگی به مواد است.
امروزه اعتقاد متخصّصان بر کاربرد رویکردی التقاطی در درمان این اختلال است. به علّت فراگیر بودن این اختلال، درمانی جامع برای بازگرداندن فرد به زندگی عادی اش لازم است. کاربرد هم زمان دارودرمانی و روان درمانی می تواند از جمله روش های درمانی جامع باشد.
انواع مواد روان گردان در مجموع می توان کلیّه موادی را که مورد سوءمصرف قرار می گیرند در 4 دسته «افیونها، محرّکها، توهّم زاها و مواد استنشاقی» قرار داد.
 
1-مواد افیونی یا مخدّرها از شیره گیاه خشخاش، به شکل طبیعی یا مصنوعی، تولید می شوند. مواد افیونی مواد آرام بخشی هستند که باعث تضعیف عملکرد طبیعی سیستم عصبی مرکزی می شوند. این مواد اثرات اولیّه خود را از طریق تأثیر بر عملکرد شیمیایی سیستم مغزی بر جای می گذارند. تریاک، سوخته، شیره، مورفین، دیفنوکسیلات، هروئین، کدئین، مپریدن، پنتازین، پروپوکسیفن و متادون از جمله مهم ترین مواد افیونی هستند. این مواد را می توان مهمترین مواد اعتیادآور معرفی کرد.
2-محرک‌ها. مصرف این مواد بر سلسله اعصاب مرکزی اثر گذاشته و در نتیجه فعالیت فکری و بدنی فرد را افزایش می‌دهند. شکلی طبیعی این مواد شامل کوکائین و کراک و مصنوعی آن شامل آمفتامین‌ها و متاآمفتامین‌هاست. تحریک‌پذیری، رعشه، بی‌خوابی، تعریق، خشکی دهان، مشکل تنفس، کاهش وزن، بروز توهم، پارانویا، مشکل خواب و تغذیه و عدم کنترل هیجانات از جمله عوارض مصرف این دسته مواد است.
3-مواد توهم‌زا فرد را دچار احساس و اوهام بصری و حسی می‌کند که شکل طبیعی آن حشیش، ماری‌جوانا و گراس و مصنوعی آن L.S.D و مسکالین و... است. این مواد عوارض روان‌شناختی شدیدی به همراه دارند.
4-مواد استنشاقی نیز شامل محصولات صنعتی مانند چسب‌ها، رنگ‌ها و... است که با تنفس از طریق شش‌ها وارد بدن بویژه مغز و کبد می‌شوند. این مواد سیستم عصبی را تضعیف کرده و صدمات جسمی و روحی بر جای می‌گذارند. آسیب‌های مغزی، درد قفسه سینه، خستگی، تهوع، مشکلات تنفسی، قلبی و کلیوی و زخم‌های بینی از جمله این مواد هستند. از لحاظ داروشناختی مصرف مداوم مواد به شکل گیری تحمّل و وابستگی می انجامد.
مصرف مکرّر و دراز مدّت داروهای اعتیادآور باعث کاهش تأثیر آنها و افزایش میزان داروی مورد نیاز برای ایجاد سرخوشی اولیّه می شود. به این فرایند اصطلاح «تحمّل» اطلاق شده است. با وقوع تحمّل، افزایش تدریجی دُز رخ می‌دهد، که این خود منجر به وابستگی زیست شناختی و بروز نشانه های ناخوشایند جسمانی ترک، در زمان توقّف ناگهانی مواد، می شود.
به دنبال وابستگی جسمانی، وابستگی رفتاری و روان شناختی نیز رخ می دهد، که بازتاب تغییرات فیزیولوژیکی در مراکز رفتاری مغز است و با میل شدید و مستمر به مصرف مواد، به منظور اجتناب از خماری مشخص می شود. در این شرایط توقف مصرف مادّه، منجر به بروز سندرم ترک خواهد شد. بی اشتهایی، اضطراب، ملالت، هراس، خستگی، سردرد، افزایش تنفس، تحریک پذیری، اشک ریزی، اتساع خفیف مردمک، تعریق، سیخ شدن موها، بی قراری، اسهال و خمیازه کشیدن، از علائم خفیف ترک مواد افیونی، و شکم درد، اختلال در خواب، مورمورشدن بدن، افزایش فشار خون و ضربان قلب، تب خفیف، درد عضلات و استخوان‌ها، گرفتگی عضلات، اتساع مردمک و تهوّع از علائم متوسط و شدید ترک این مواد هستند.
درمان وابستگی به مواد وابستگی به مواد پدیده ای است با ابعاد مختلف و پیچیده. شواهد حاکی از همایندی اختلال سوءمصرف مواد با اختلالات اضطرابی، اختلالات افسردگی، اختلال مرزی، اسکیزوفرنیا، اختلالات شخصیت، و نیز رفتار ضداجتماعی و مشکلات یادگیری و رفتاری در کودکی، و حتی ناتوانی ها و مشکلات فیزیکی مانند اختلالات قلبی و عروقی، ایدز و ویروس نقص سیستم ایمنی، درد مزمن و اختلالات عصبی بوده است. لذا درمان سودمند مواد مستلزم توجه به تمام ابعاد و به کارگیری درمانهای جامع روان شناختی و روانپزشکی در کنار درمانهای پزشکی می باشد. بعد پزشکی تنها یکی از وجوه اختلال را نشان می دهد. در پس زمینه اعتیاد هم به طیفی از اختلالات روانی از افسردگی گرفته تا اضطراب برمی خوریم که بر پیچیدگی درمان و ضرورت توجه طبّی می افزایند و افزون بر اینها اعتیاد غالباً ثمره یک خانواده آشفته و نابسامانی های عمیق در ساختار محیطی است که بیمار در آن زندگی می کند. ورزیده ترین پزشکان و روان پزشکان قطعاً در اقدام فردی در این زمینه شکست خواهند خورد و اصلاح این مجموعه به تیمی مرکّب از روان شناسان، روان پزشکان، مددکارن اجتماعی و طول درمانی حداقل 6 ماهه نیاز دارد.
اوج ساده اندیشی است اگر تصور شود فردی وابسته، با مراجعه به یک پزشک و اخذ یک نسخه درمان خواهد شد. متعهدترین و مجرّب ترین پزشکان در این زمینه از قبل محکوم به شکست هستند چرا که ابزار لازم و تیم ضروری برای اداره بیمار و منابع مالی ضروری برای این مهم را در دسترس ندارند. درمان سندرم ترک، مساوی درمان وابستگی نیست و پرهیز مترادف درمان شدن نیست. بیماران و خانواده هایشان گروه های ناهمگنی هستند که باید از منظری منحصر به فرد درمان شوند. افرادی که به سوء مصرف مواد می پردازند، در الگوهای رفتاری، تاثیرپذیری جسمانی از مواد، عواقب مصرف مواد، در شخصیت و محیط اجتماعی، جنس، فرهنگ و انبوهی از متغیرهای دیگر با هم تفاوت دارند. بنابراین لازم است بیمار به درمان همه جانبه همت گمارد.
انواع مختلف درمان های مورد نیاز برای یک فرد وابسته به مواد و خانواده او عبارت است از:
 
 
مشاوره فردی: هدف از مشاوره فردی که در فرایند درمان یک بیمار وابسته به مواد نقش مهمی بر عهده دارد عبارت است از: یادگیری روشهای موثرتر برای مقابله با فشار روانی کسب مهارتهای موثرتر حل مسئله و تصمیم گیری یادگیری شناخت و ابراز احساسات تقویت مهارت های ابراز وجود تقویت مهارتهای اجتماعی برخورد با مسائل روان شناختی از قبیل افسردگی و اضطراب افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس به دست آوردن سلامتی و آمادگی جسمانی تعیین اهداف شغلی و دستیابی به آنها دست یابی به ثبات خانوادگی و زناشویی درمان روان پویشی امروزه درمان روانپویشی، بر خلاف گذشته به جای تأکید بر تجارب دوران کودکی فرد، بر مشکلات و تعارضهای فعلی او و شناخت دفاعهای فرد و آگاهی از ضعف ها و توانایی های ایگو تمرکز دارد. در این روش به مراجع کمک می شود تا به خودشناسی برسد و رشد کند و بتواند بر مشکلاتش فائق آید. با وجود تأثیرات مثبت، این روش در درمان تعداد محدودی از مبتلایان سوءمصرف کننده مواد قابلیت کاربرد را دارد.
 
 
شبکه درمانی در شبکه درمانی، هدف فراهم کردن سیستم حمایتی لازم، و کمک به تغییر تفکّرات نادرست بیمار است. به این منظور برخی از اعضای خانواده و دوستان فرد هم در روند درمان شرکت می یابند. اهدافی برای فرد تعیین می شود و تلاش افراد در رسیدن به این اهداف است. احتمال عود، به علّت تداعی شرایط و موقعیّت های مصرف و یا فرار از اضطراب، افسردگی و یا فشار روانی، زیاد است. خانواده درمانی هیچ بیمار وابسته ای را نمی توان به طور موثر درمان کرد، مگر اینکه تعاملات اجتماعی وی نیز به حساب بیایند. مردم محیط اجتماعی شان را تحت تاثیر قرار می دهند و متقابلاً از آن تاثیر می پذیرند. وقتی کسی مشکل سوء مصرف مواد پیدا می کند، این مسئله فقط به خودش محدود نمی شود، بلکه تمامی نظام اجتماعی اش را تحت تاثیر قرار می دهد.
نظامی که به عنوان نزدیک ترین نظام به بیمار وابسته شناخته می شود خانواده است. مسلم است که نظام خانواده به طور بالقوه توانایی آن را دارد که بر نتیجه درمان فرد اثر بگذارد و این واقعیت که نظام خانواده می تواند هدف تغییر باشد نیز به همان اندازه حائز اهمیت است.
 
 
اهداف خانواده درمانی به شکل زیر خلاصه می شوند:
1-تأکید بر تغییر ساختار خانواده و تعامل های اعضا، نه مشکلات مطرح شده از طرف تک تک افراد
2-تغییر نگرش اعضای خانواده نسبت به اعتیاد و بیمار معتاد تا به وی به عنوان عضو بیماری بنگرند که خود در به وجود آمدن بیماری او سهیم هستند. همه اعضای خانواده باید در فرایند درمان درگیر شوند. در این مسیر اعضای خانواده باید الگوهای جاری رفتار را کنار گذاشته و برای ایجاد تعامل های جدید با هم همکاری نمایند.
3-کمک به خانواده در مقابله با رفتارهای مرتبط با سوءمصرف مواد و تحت فشار قرار دادن عضو سوءمصرف کننده مواد برای پذیرش درمان کمک به خانواده برای تلاش در جهت رها کردن و تغییر رفتارهایی که باعث تثبیت یک نظام خانوادگی ناسالم شده است.
 
 
درمان رفتاری، شناختی و انگیزشی در درمان رفتاری، شناختی و انگیزشی تلاش می شود تداعی های شکل گرفته پیرامون مصرف مواد برای فرد از بین برود. به این منظور تلاش می شود شرایطی که در آن فرد مواد مصرف می کرده است شناسایی و به بیمار کمک شود تا از این موقعیت ها اجتناب شود تا بتواند با مشکلاتش به طرز صحیحی کنار بیاید و رفتارهای مشکل آفرین را کنار بگذارد. این درمان سعی در ایجاد انگیزه های درونی در بیمار دارد.
 
 
گروه درمانی در گروه درمانی اختلالات وابسته به سوءمصرف مواد، مانند اختلالات جنسی، خوردن و... و یا حتی رفتارهای وابسته مانند قمار و... شناسایی شده و به این سوال پاسخ داده می شود که «چه باید کرد؟». در این روش افراد تجارب خود را با هم در میان گذاشته و به واسطه ارتباط جمعی در گروه، قدرت برقراری ارتباط را به دست آورده و روابط سالمی را جایگزین روابط خطرناک قبلی خود می-کنند. گروه به خودشناسی، عدم وابستگی به مواد، توانایی کنترل هیجانات و افزایش عزّت نفس و مهارتهای مراقبت از خود بیمار کمک می کند. گروه درمانی به عنوان یک مولّفه درمان از توان بالقوه خوبی در بهبودی روابط بین فردی و کیفیت مهارت های اجتماعی برخوردار است.
در گروه درمانی اهداف زیر دنبال می شود:
1-دادن فرصت به بیمار معتاد برای محک زدن ادراک های غیر واقعی کمک به بیمار در فهم باورهای غلط از خود و دیگران
2-کمک به بیمار در زدودن رفتارهای خود ویران گرانه کمک به بیمار در تجربه رفتارهای جدید در محیطی ایمن
3-کمک به بیمار در خود افشاگری و دریافت بازخورد مثبت افزایش هم حسی و علایق جمعی ایجاد تغییرات شخصیتی مثبت با کمک گروه فهم عمیق تر تفاوت های فردی و پذیرش آن
درمان های دارویی از درمان های رایج برای رهایی از بند وابستگی به مواد دارودرمانی و شامل سم زدایی های سریع و فوق سریع، و درمان های نگهدارنده با متادون و بوپرونورفین می باشد.
درمان نگهدارنده با متادون مهم ترین درمان دارویی است که امروزه به طور وسیع در دنیا از آن استفاده می شود. این درمان فواید زیر را به همراه دارد:
1-مصرف مواد غیرقانونی را کاهش می دهد.
2-زندگی بیمار را ثبات می-بخشد.
3-مصرف خودسرانه داروها را کاهش می دهد.
4-از ارتکاب اعمال غیرقانونی می کاهد.
5-رفتارهای پرخطر به خصوص تزریق مشترک که با خطر انتقال بیماری های ناشی از پاتوژن های خونی همانند ایدز و هپاتیت همراه است را کاهش می دهد.
6-بیماری و مرگ و میر ناشی از مواد را کاهش می دهد.
بنابراین درمان نگهدارنده با متادون هم برای فرد و هم جامعه ثمربخش است. درمان نگهدارنده با متادون هرچند خود نوعی وابستگی به این دارو است اما مساوی با اعتیاد تلقی نمی گردد. زیرا بیمار به سبب مصرف منظم این دارو از دور باطل مصرف رها می شود. مصرف وسواس گونه مواد که در کنار آن به ندرت جایی برای پرداختن به کارهای دیگر باقی می ماند، به واقع اساس رفتار اعتیادی است. این رهایی برگشت مجدد فرد به جامعه و معطوف ساختن توان فرد به سایر زمینه ها را امکان پذیر می کند. با وجود موفقیت اثبات شده این شیوه درمانی در بسیاری از کشورهای جهان در صورت تجویز سهل انگارانه و غیرمسئولانه ممکن است مخاطراتی جدی ایجاد گردد.
متادون دارویی بالقوه سمی با شاخص درمانی پایین است، یعنی مقدار داروی مورد نیاز برای درمان به مقدار مسمومیت زای این دارو بسیار نزدیک است. خصوصاً مصرف توام آن با مواد و داروهای دیگر خطرات بالقوه زیادی به همراه دارد. لذا تجویز آن باید با دقت و احتیاط بسیار زیاد انجام شود. به علّت تجربه علائم ترک در روش های یک بعدی روان شناختی و روشهای ابتدایی مطرح در درمان اختلال سوءمصرف و وابستگی به مواد، بسیاری از این روش ها به تنهایی بی اثر و یا همراه عود بوده است؛ لذا بهتر است روان درمانیها با درمان های دارویی که از ظهور علائم ترک جلوگیری می کنند، همراه شود.
 
 
درمان های عصب روان شناختی بسیاری از محققان حوزه وابستگی به مواد بر این عقیده اند که وابستگی به مواد را باید به عنوان یک مشکل مغزی در نظر گرفت. فعالیت مرکز لذت یا مرکز پاداش مغز، احساس خوشی و لذت را در افراد بوجود می‌آورد، خوردن غذای موردعلاقه، برنده شدن در رقابت و تجارب خوشایند این مرکز را فعال می‌کند. سلول‌های عصبی این مرکز از طریق انتقال دهنده عصبی دوپامین (نوعی ماده شیمایی در مغز) فعال شده و احساس لذت را برای فرد بوجود می‌آورند. داروهای اعتیادآور غلظت دوپامین را در این مرکز افزایش می‌دهند. لذا این مواد نسبت به سایر تجارب خوشایند، احساس لذت بیشتری را ایجاد می‌کنند. گفته می‌شود علت گرایش برخی افراد به مصرف مواد، وجود مشکل در مرکز پاداش مغز آن هاست که احساس لذت را، نسبت به افراد عادی، کمتر در فرد ایجاد می‌کند. با مصرف طولانی‌مدت ماده، تغییرات مهمی در مغز رخ می‌دهد. از جمله کاهش تعداد گیرنده‌های طبیعی دوپامین مغز، با بروز این اتفاق، دیگر مقدار ماده مصرفی برای ایجاد حالت خوشی کافی نیست، لذا فرد مجبور است برای رسیدن به حالت خوشی اولیه، مقدار ماده بیشتری مصرف کند. بدتر از این، نابودی گیرنده‌های دوپامین طبیعی مغز، موجب عقیم ماندن تجارب خوشایند طبیعی و اولیه است. لذا بیمار تنها راه دستیابی به حالت سرخوشی و فرار از اضطراب و افسردگی و بی‌قراری را مصرف مجدد مواد می‌یابد. در این مرحله است که مرکز پاداش مغز، به مرکز اعتیاد تبدیل شده و به دنبال آن عملکردهای دیگری مانند حافظه، هیجان‌ها، انگیزه‌ و آرامش فرد مختل می‌شود.
تحقیقات علوم اعصاب جدید هم نشان داده است که وابستگی، بر پایه توانایی مواد در تقلید از فعّالیّت انتقال دهنده های عصبی مغز و اثر بر مرکز لذت مغز و در نهایت بروز اختلال در عملکرد مغز و فعّالیّت الکتریکی مغزی است. بر این اساس رویکرد این متخصّصان در درمان وابستگی به مواد، یاری گرفتن از درمان های عصب‌روان شناختی است. درمان هایی که قادر به اصلاح اختلالات موجود در عملکرد مغزی و به دنبال آن رفع عوارض منفی سوءمصرف مواد در مغز، رفتار و روان فرد باشد. اخیراً تلاش های درمانی در سوءمصرف مواد، گرایش به سوی درمان های عصبی و تلاش در جهت اصلاح سیستم مغزی است. با وجود آمارهای 80% عود در دارودرمانی های وابستگی به مواد، به نظر بهترین رویکرد جهت کاهش این خطر، تنظیم عمل لوب های مغزی بوسیله درمان های عصب روان شناختی، از جمله نوروفیدبک است.
در حوزه تشخیص، در سال های اخیر شاهد کاربرد تکنیک های عصب شناختی (از جمله QEEG) در کنار سایر تکنیک های روان شناختی و پزشکی به منظور افزایش دقت تشخیصی و توجه به ابعاد مختلف اختلال هستیم. این امر خود می تواند تحوّل مثبتی در عرصه تشخیصی و گامی مثبت در جهت کاربرد رویکردی التقاطی در امر حسّاس تشخیص باشد. با ظهور تکنیک های عصب درمانی نوین (از جمله نوروفیدبک) و کاربرد آنها در حوزه آسیب شناسی روانی هم، گام مثبت دیگری در جهت کاربرد رویکردهای چندجانبه در درمان مشکلات روان شناختی برداشته شده است. این تحوّل، بخصوص در درمان اختلالات چند بعدی ای از قبیل انواع وابستگی ها، که هم پوشی بالای آنها با سایر مشکلات عصبی، پزشکی و روانی ثابت شده است، می تواند بسیار کاربردی باشد.

توسط : مشاورفا  در تاریخ : 13-02-1394, 14:29   بازدیدها : 1521   
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .