ورود به سایت   عضویت
ورود به سایت
» » » هوش هیجانی در فرزندپروری نوجوانان

هوش هیجانی در فرزندپروری نوجوانان

هوش هیجانی در فرزندپروری نوجوانان

فرزندپروری یکی از سخت ترین کارهای روی زمین است، با این حال همه ما باید روزی خودمان را برای آن آماده کنیم. باید از خودمان بپرسیم سبک فرزندپروری ما چیست یا چه خواهد بود؟ آیا ما فرزندانمان را همانگونه تربیت می کنیم که والدینمان ما را تربیت کرده اند یا ....؟ در حال حاضر ما در عصری زندگی می کنیم که همه چیز به سرعت در حال تغییر است، 
از این رو در دهه های اخیر در سبک فرزندپروری هم تغییرات چشمگیری روی داده است. والدین امروز به ابزارها و مهارتهای جدیدتر، کارآمدتر و متناسب با عصر حاضر نیاز دارند. به همین خاطر با ورود مفهوم جدید "هوش هیجانی" و معرفی آن توسط دانیل گلمن (1995) والدین بسیاری از آن استقبال کردند و برای یادگیری آن علاقه نشان دادند.

هوش هیجانی بر اهمیت مفاهیمی چون همدلی، شناخت، ابراز و کنترل صحیح هیجانات تأکید می کند. لذا فرزندپروری بر اساس هوش هیجانی ترکیبی است از دانش و تجربه همراه با همدلی، حکمت، خودآگاهی و خود راهبری. این مهارت ها می توانند در رفع چالشهای شایع در روند تربیت نسل حاضر مفید واقع شوند.
فرزندپروری خوب با آماده سازی نوجوان برای انتخابهای متعددی که ناگهان با آنها روبه رو میشود، آغاز میگردد. اما زمانی که همه چیز به هم ریخته است، شیوه های ماهرانۀ فرزندپروری ضرورت بیشتری می یابد. از دید نوجوانان، علت به هم ریخته بودن اوضاع این است که سال های نوجوانی سرشار از «اولین هاست»: اولین رویارویی با مواد مخدر و الکل، اولین ارتباط ها و اولین مسئولیت های دوران بزرگسالی. می دانیم که احساس مسلّط بودن بر اوضاع، بسیار خوب است امّا سرانجام این نوجوانان اند که اوضاع را خراب می کنند. آنها قوانین را نقض میکنند؛ زیرا فقط از این طریق سرحال میآیند. اما در چنین گذرگاه پرمخاطره ای که به ستوه آوردن دیگران اجتناب ناپذیر و قطعی است، سؤال واقعی این است که نوجوانان ما به دنبال چه هستند؟ 
نوجوانان می خواهند با دیگران ارتباط داشته باشند و در دنیای کنونی مجبورند سریعتر از هر زمان دیگری بزرگ شوند. آنها با انواع منابع گیج کننده روبه رو هستند و به سادگی در بین آنها گم میشوند. زمانی که طوفان سهمگین بلوغ پیش می آید و دریای زندگی به شدت متلاطم می شود و مسئولیت های واقعی بزرگسالی رخ می نماید، برای نوجوان، یافتن یک تکیه گاه حیاتی است. بهترین تکیه گاه والدی است که می خواهد حضور داشته باشد؛ والدی که می خواهد با روش هوش هیجانی عمل کند. در قسمت بعد، با مجموعه متون فوق العاده ای آشنا خواهید شد که به شما و نوجوانتان کمک میکند ارزشمندترین بخش روابط خود را بنا کنید. یادگیری خندیدن با والدین و برقراری ارتباط از طریق به جا آوردن آدابی ساده و همچنین درک چگونگی تبدیل مسائل معنوی به یکی از اجزای اساسی رشد هویت نوجوان. اما این آداب و اصول را باید با احتیاط اجرا کرد. قوانین، آداب و اصول، تا زمانی که از منبعی انعطاف پذیر، محبت آمیز و با اراده نشأت نگرفته باشند، ارزشی نخواهند داشت. اینکه بگوییم والدین باید بهترین دوست نوجوان باشند، بحثی است تکراری و همیشه هم صحیح نیست. والدین برای تربیت موفق نوجوان، باید نقش های متعددی ایفا کنند که طرفداری از نظم و انضباط و یا حتی در بعضی مواقع ایفای نقش شخصیت منفی را نیز در بر می گیرد. اما آنها اغلب اوقات باید همیارانی باشند که نقش افراد دارای اعتماد به نفس، شنونده، همدست و همبازی را ایفا می کنند.

کاربرد روش فرزند پروری، بر اساس هوش هیجانی در این عصر پرتکاپو "والد بودن" عبارت است از رو به رو شدن با رویدادهای کوچک بیشمار، تعارضات دوره ای و بحران های ناگهانی که واکنشی سریع میطلبند. این واکنش ها، پیامدهایی در پی دارند که بر چگونگی شکل گیری شخصیت تأثیر میگذارند. تجارب نوجوان در مواجهه با افراد و شرایط گوناگون، منش او را شکل میدهد. تربیت منش نوجوان مستلزم حضور است؛ حضوری که امکان برقراری ارتباط بیشتر با نوجوان را فراهم میکند. ما می خواهیم نوجوان ما موجودی فوق العاده باشد؛ انسانی با احساس، متعهد و شجاع، فردی که هستۀ درونی او، قدرت و رمز زندگیش عدالت است. برای دستیابی به این اهداف انسانی، به روش های انسانی نیاز داریم.

"تنها عشق و علاقه کافی نیست و بصیرت به تنهایی نارساست، والدین خوب باید مهارت داشته باشند" . (دکتر هایم گینات)

آیا مشغله تان زیاد است؟ آیا به خواست خود این سبک زندگی را انتخاب کرده اید؟ زندگی پر مشغله که اغلب ما گرفتار آن هستیم، نتیجۀ برنامه ریزی های دقیق نیست و فقط به طور اتفاقی شکل گرفته است. این همه کار و مشغله، ما را با استرس های روز افزون رو به رو می کند و موجب می شود وقت و فرصت کمتری به فرزندانمان اختصاص دهیم. کمی تأمل کنید و به آن بیندیشید. حتی زمانی که در کنار فرزندمان هستیم نیز، بخشی از ذهن ما در حال فکر کردن به مسائلی است که قبلا انجام داده ایم و بخش دیگر با کارهایی که باید در آینده انجام دهیم، درگیر است. به این ترتیب، حضور کامل در کنار فرزندان کاری دشوار است. مشغله های ذهنی بسیاری داریم؛ برنامه ریزی برای به مقصد رساندن خود و فرزندانمان، انجام عجولانه کارها و نگرانی در مورد اجرا نشدن برنامه ریزی هایمان. فرزندانمان نیز خواه ناخواه همین راه و رسم را در پیش خواهند گرفت. آنها غالبا به این باور می رسند که در فهرست اولویت های والدینشان جایگاه مطلوبی ندارند.
دوران نوجوانی فرزندان برای والدین، دوران پرکار و پرمسئولیتی است. شاید تنها چیز دشوارتر از آن، «نوجوان بودن» است. نوجوان در این زمان در مقایسه با هر زمان دیگر با منابع تأثیر گذار بیشتری رو به روست. جیمز کامر، پزشک، مربی مشهور و نویسندۀ کتاب «در انتظار معجزه: مدرسه نمی تواند مشکلات ما را حل کند، اما خودمان می توانیم» ، معتقد است که از ابتدای تاریخ تا کنون، هیچ گاه چنین حجم وسیعی از اطلاعات که مراقبان بزرگسال نقشی در کنترل آنها نداشته باشند، مستقیما در دسترس کودکان قرار نگرفته است.
این جمله مهمتر از آن است که در وهلۀ اول به نظر می رسد پس یک بار دیگر آن را بخوانید. در عصر کنونی، والدین برای جلب توجه فرزندانشان درگیر رقابتی سخت با عوامل گوناگون می باشند و دائما تلاش می کنند بر فرزندنشان تأثیر بگذارند اما پیام های متنوعی که از کانال های متفاوت به فرزندانشان می رسد و آنها را تشویق می کند که به گونه ای متفاوت عمل و تفکر کنند، تلاش والدین را کم اثر می کند.
وقت والدین بسیار با ارزش و محدود است. زندگی های پر مشغلۀ ما، موانع بسیاری به وجود می آورد که حتی در صورت تمایل نوجوانانمان، امکان راهیابی به دنیای متفاوت آنها برای ما میسر نمی شود. همان گونه که جیمز کامر هشدار می دهد؛ نوجوانان، تحت تأثیر همسالان، وسایل ارتباط جمعی، اینترنت و عوامل گوناگونی قرار دارند که ما از آنها بی اطلاع هستیم. با توجه به اینکه توان ما برای فرزند پروری محدود است، باید از روش هوش هیجانی در فرزند پروری استفاده کنیم؛ این کاری است که از ما بر میآید.

چگونه می توانیم به نوجوان در نیل به این اهداف کمک کنیم؟ امروز ما نیازمند روشی هستیم که مناسب زمانۀ در حال تغییرمان باشد:


حفظ تعادل میان محبت، خنده، محدودیتها و همبستگی ها ضروری است. این عوامل برای سفر در جادۀ بزرگسالی نقش هایی فراهم میآورند که پیچ و خم ها و افت وخیزهای زیاد و همچنین مناظر زیبای بسیاری در بر دارد.

محبت: روابط صمیمانه، شالودۀ زندگی خانوادگی و همکاری است. بدون حضور این عامل، والدین برای تربیت نوجوان خود فقط میتوانند از اهرمهای اقتصادی و تنبیهی استفاده کنند و این دو شیوه، راهکارهای ایده آلی نیستند.
خنده: هیجان ها بر چیستی و چگونگی اعمال ما و نیز کارهایی که ما می خواهیم انجام دهیم، تأثیر می گذارند. هیجان های مثبت برای رشد سالم نوجوان ضروری هستند. شوخی ها نیز بی اهمیت نیستند. شوخی بهترین ویتامین روانی است.
محدودیت ها: تعیین محدودیت ها به معنای محدود کردن نیست. بلکه به معنای تعیین کانون توجه، مسیر حرکت و مرزهای موجود است. مهارتهای والدین و فرزندان در تعیین اهداف و حل مسئله، به نوجوانان کمک می کند تا در مسیر صحیح پیش بروند و ایده های خوب را به فعالیت های سازنده تبدیل کنند.
همبستگی ها: نوجوانان باید بیش از آنکه مصرف می کنند، خدمت کنند و بیش از آنکه خرید می کنند احساس تعلق داشته باشند. در دنیایی که پیچیدگی آن رو به افزایش است، نمی توان از والدین انتظار داشت که همۀ کارهای نوجوان را انجام دهند وهمۀ نقش ها را برای آنها ایفا کنند. توانایی ما برای کمک به نوجوان در جهت ایجاد روابط سالم با دیگران، به اندازۀ کارهایی که به طور مستقیم برای آنها و با آنها انجام می دهیم، اهمیت دارد. 

فرزند پروری آگاهانه

محبت، خنده، محدودیت ها و همبستگی را هستۀ مرکزی فرزند پروری در نظر می گیریم. در زندگی پرمشغلۀ ما بسیاری از چیزها، از جمله اطلاعات ناهمگون در مورد فرزند پروری، این هستۀ اصلی را مبهم و نامشخص می کنند. برای آغاز حرکتی مطمئن و کارکردن مؤثر با نوجوانان لازم است از هوش هیجانی کمک بگیریم. ما باید بین کشش هیجانات خود و منطق موقعیت هایی که با آنها مواجه می شویم، تعادل برقرار نماییم. باید بیاموزیم که احساسات خود، شرایط در حال ظهور و روابط پیرامونمان را به درستی تشخیص و اعمالمان را متناسب با این عوامل شکل دهیم.

زمینه های خاصی که معرف فرزند پروری هوشمندانه از لحاظ هیجانی هستند، عبارتند از:

آگاهی از احساسات خود و دیگران؛ 
نشان دادن همدلی و تلاش برای درک دیدگاه های دیگران؛ 
حفظ خونسردی و پیروی از قانون طلایی؛ 
مثبت بودن، هدفمند بودن و داشتن برنامه ریزی؛ 
استفاده از بهترین مهارت های اجتماعی (ESP) به منظور کنترل و هدایت روابط.
{ بهترین مهارت های اجتماعی (ESP):
الف) ارزیابی Evaluatiing (E) و سبک و سنگین کردن شرایط، احساسات و دیدگاه های کسانی که با آنها سر و کار داریم و بازداری تمایل خود به نشان دادن واکنش بسیار سریع، افراطی و نامهربانانه.
ب) انتخاب  Selecting اهداف (S) و برنامه ریزی مثبت و سازنده برای عمل.
ج) اقدام به کار Proceeding (P) با استفاده از مهارت های اجتماعی صحیح.{ 
 

آماده سازی نوجوان برای آینده

تا به حال دربارۀ والدین صحبت کرده ایم اما باید در نوجوانانمان نیز تأمل کنیم. چگونه توجه خود را به نیازهای واقعی آنها معطوف کنیم و مطمئن باشیم که فرهنگ عوام بر فرزند پروری ما تأثیر نخواهد گذاشت؟ اگر هدف ما فرزند پروری آگاهانه است نه اتفاقی و بر حسب تصادف، باید نقشه جادۀ رشد نوجوان را تهیه کنیم و مطمئن شویم که به جای توجه به تابلوهای اعلانات، مسیرهای انحرافی کم اهمیت و زیباسازی های ظاهری کنار جاده، به مسیرها و مقصدهای اصلی توجه کرده ایم.
والدین نوجوانان باید قطب نماهای خود را برای تقویت داشته های نوجوانان در حوزه های زیر تنظیم کنند.

قدردانی: احساس دوست داشته شدن، ارزشمند بودن، مورد توجه واقع شدن و اهمیت داشتن.

احساس تعلق: شرکت در گروه های اجتماعی هدف دار، همانند سازی با ارزش ها و اهداف مهم و رشد از طریق برقراری تماس ها و روابط گوناگون.

شایستگی و اعتماد به نفس: که از مهارت های هوش هیجانی و اجتماعی مورد نیاز برای موفق شدن در دنیای پیچیدۀ اجتماعی نشأت می گیرد. نوجوان بدین وسیله می تواند در مقابل امیال زیانبار مقاومت کند؛ به فشارها و فرصت های اجتماعی، آگاهانه واکنش نشان دهد؛ در خانواده، محیط کار و جامعه روابط مثبت برقرار و آنها را حفظ کند؛ نقش های ضروری یک شهروند را ایفا و کمک ها و خدمات باارزشی بکند.

همکاری و مشارکت: این احساس به این معناست که فرد اهمیت دارد و بیرون از او دنیای بزرگتری از روابط، آرمان ها و اهداف (که او حقیقتا با آنها پیوند یافته است)، وجود دارد.

امیدواریم
توسط : مشاورفا  در تاریخ : 11-02-1394, 19:23   بازدیدها : 786   
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .