فریاد در هزارتوی بغض

شروع موضوع توسط Nazanin ‏20/10/15 در انجمن موسیقی

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    06d4ef55b678b603091ff189443f0d34.jpg
    باید گفت "رهنما" یعنی تعهد کامل. وی در آثارش همچون خوانندگی اش خود را شدیدا مقید به انجام تعهد و وفاداری میداند و هم از این جهت است که مخاطبانی بسیار وفادار در کنار خود دارد. در مجموع، آلبوم "کجا به خنده می رسیم" را باید کاری بسیار موفق، جسورانه، و شفاف دانست که صدای عشق با زمینه تعهد، فریاد، بغض، و احترام را می توان از آن دریافت.

    مانی رهنما یعنی یک خواننده تمام عیار است. اینکه می گویم خواننده تمام عیار یعنی کسی که تسلط کامل بر علم آواز، که شامل موسیقی آوا، بیان، لحن، ترازها، فراز و فرود، زیر و بم صدا، رعایت پرده ها و تکنیکها دارد. این امر رهنما را تبدیل به یکی از تکنیکی ترین خوانندگان چندین سال اخیر موسیقی ما کرده است. از مانی چندین آلبوم خوب و یا نسبتا خوب شاهد بوده ایم. بارزترین نکته ملموس در آواز رهنما، تکنیک و بارزترین نکته در موسیقی او، حس و بارزترین وجه در ترانه هایش، فریاد می باشد. توانایی وی در اجرای فراز و فرودها بی نظیر است و لحن و بیان شفاف او رنگ و جلای خاصی به فهم اثر می بخشد. لهجه آوایی رهنما یکی از ”œفارسی ترین”‌ لهجه های موسیقی پاپ ما می باشد. علاوه بر این بارزه های شاخص، وی آهنگساز و پیانیست قدرتمندی هم می باشد. رهنما پیوسته به سبک موسیقیایی خود وفادار بوده و به همین سبب تبدیل به یکی از ماندگارترین سمبلهای موسیقی پاپ ما شده است. وی طی سالهای اخیر همیشه پای در رکاب ارادت استاد فقید موسیقی "بابک بیات" داشته است. با مرگ "بیات"، رهنما و حمید حامی دو تن از کسانی بودند که دچار بهت موسیقیایی شدند. چه اینکه این دو، آهنگسازی غالب آلبومهای خود را به دست توانمند استاد سپرده بودند. و اگر بگوییم که بابک بیات سهم عمده ای در شکل گرفتن شهرت این دو شاگرد خود داشت، غیر از حقیقت چیزی نگفته ایم.

    به هر حال، رهنما پیوسته بعنوان شاگرد خلف استاد و هنرمند پیرو چهار چوب و اسلوب اصیل موسیقی پاپ، چندین سال است که بر اریکه سبک خود نشسته و حکمرانی می کند. سبکی که خوانندگانی آمدند و تلاش کردند تا در آن به موفقیت دست یابند اما هیچکدام توفیق وی را نداشتند. اگر مانی رهنما را یکی از تاثیرگذارترین عناصر موسیقی متعالی پاپ در طی این چند سال اخیر ندانیم، حقیقتا نهایت بی انصافی را مرتکب شده ایم.

    از رهنما آلبومهای ”آخرین غزل”‌، ”œبغض”‌، ”œدلواپس تو نیستم”‌، ”œفصل پرواز”‌، ”œمرسدس”‌، و ”œتموم شد ترانه”‌ انتشار یافته است. لازم به ذکر است تنظیم کننده و نوازنده پیانو 7 قطعه آلبوم "کجا به خنده می رسیم"، مرحوم " آندره آرزومانیان" می باشد و قطعه "کجا به خنده می رسیم" با نوازندگی پیانو و تنظیم کنندگی " رضا تاجبخش" به سرانجام رسیده است . همچنین آهنگسازی تمامی قطعات خود توسط "مانی رهنما " صورت گرفته است. تمامی قطعات این آلبوم با ساز پیانو نواخته شده است.

    با این وصف به سراغ نقد و بررسی آخرین و جدیدترین کار وی تحت عنوان "کجا به خنده می رسیم" می رویم:

    قطعه "تحملم کن" با ترانه خوب و پرصلابت بابک صحرایی همراه شده است. سخن این ترانه از درد است. از سکوت و زخمه. از تحمل. راوی از مخاطب خود میخواهد که دردهای پنهان شده در بطن بیصدایی های او را تحمل کند. تحمل شاید در آغاز واژه شیک و شق و رقی بنظر نیاید و یادآور سنگینی تاب آوردن کسی یا چیزی به اجبار باشد. اما نیاز به تحمل شدن در پیله داغ التماسی غریب

    مانی رهنما یعنی یک خواننده تمام عیار است. اینکه می گویم خواننده تمام عیار یعنی کسی که تسلط کامل بر علم آواز، که شامل موسیقی آوا، بیان، لحن، ترازها، فراز و فرود، زیر و بم صدا، رعایت پرده ها و تکنیکها دارد. این امر رهنما را تبدیل به یکی از تکنیکی ترین خوانندگان چندین سال اخیر موسیقی ما کرده است.

    شکلی محترم و دوستانه به این خواهش می دهد. ضمن اینکه رسیدن راوی به این مرحله از سقوط را خود محبوب او موجب شده و هم اوست که باید تحمل کند. صحرایی در ترانه "تحملم کن" از دردی سخن میگوید که محبوب بر او نهاده و خود او هم چون افسار باور به دست دل داده، محکوم به تحمل است. در یک نگاه کلی، ما انسانهای امروزی دچار به عملکردها و انتخابهای خود هستیم و شاعر ترانه هم از همین حرف میزند اما در آینه ای شخصی و عمیقا غریب. ملودی این اثر به لطف حرفه ای بودن و ذائقه دوست داشتنی رهنما بسیار زیبا ساخته شده است. تنظیم و نوازندگی نیز به لطف دست توانمند مرحوم "آندره آرزومانیان" بسیار عالی کار شده و در جهت انتقال کامل حس و روح اثر به گوش و ذهن مخاطب حرکت میکند. ریتم بنا به نیاز ملودی و ترانه به درستی انتخاب شده است. یک نکته قابل توجه در این قطعه اینکه شعر و ملودی و بخصوص نوازندگی چیره دستانه آرزومانیان حس فریاد در طوفان را القا میکند. به جرات می توان گفت که این قطعه یکی از سه اثر برتر این آلبوم است.

    قطعه دوم، "کجا به خنده می رسیم" یعنی اوج کمال حس تلطیف شده بغض در جریان فریاد. ترانه بسیار شفاف و "روبرو" گفته شده و بی محابا به قلب مطلب می زند. سوال ذهن شاعر از مخاطب خود بوی به پایان رسیدن صبر و قرار را میدهد. صبر و قرار باخته گی از انتظارهای پی در پی، تکرارهای رج گونه، و تنبلی های عقربه کج مدار و لجوج زمان را فقط "دستان تجسم بخش عشق و نوازش" یار و "نهایت آرامش بودن" او می تواند التیام بخشد. زمانی که احساس داشتن یاور و یار، محبوب و معشوق، همدم و همدرد، شیرین و "غریب" می نماید یعنی عشق و غربت با هم درآمیخته اند. موسیقی باز هم عالی کار شده است. انتخاب ملودی برای این ترانه بسیار هوشمندانه و ریتم 8/6 Slow مناسبترین گزینه برای تنظیم "آرزومانیان" و فراز و فرودها و تحریرهای شجاعانه و حرفه ای رهنما بوده است. نوستالژی معصومانه ملودی این قطعه غیر قابل انکار است. حقیقتا "کجا به خنده می رسیم" یکی دیگر از سه اثراول این آلبوم است.

    10022eb3501e9ad1ae0940ef224da627.jpg
    قطعه سوم، "زندگی مسخره"، دارای شروع بسیار منظم و کار شده بوده و همان آغاز نوید از خستگی و دلبریدگی می دهد. گمانم این قطعه را باید به نوعی مانیفیست متلک گونه رهنما به حساب آورد. ملودی جاهایی با جذابیت روبروست اما در کل خوش رنگی چندانی ندارد. ادای کلام گاها شکسته بیان می شود که رهنما یا به عمد این نوع بیان را انتخاب کرده تا به قهر کودکانه و در عین حال مصممانه شعر وفادار باشد و یا تنظیم او را مجبور به این نوع بیان کرده است تا بدین طریق به انتقال معنا و تفهیم اثر و بخصوص شعر لطمه وارد نشود. بار معنایی که سه عنصر اصلی اثر انتقال میدهند، حس غم و طلب ترحم ضمن " با دست پس زدن" است. قناعت راوی اثر که در ترانه و لحن او به چشم می خورد، قناعتی از همین دست و جنس است. تنظیم هم به مثابه حرف شعر و ملودی، لجوج و معترض و درگیر بنظر می آید که این توانایی آرزومانیان را نشان می دهد. در کل، این اثر ضمن دارا بودن مولفه های جذابیت، رنگ خوشی ندارد و اصطلاحا مخاطب را "نمک گیر" نمیکند.

    به هر حال، رهنما پیوسته بعنوان شاگرد خلف استاد و یک هنرمند پیرو چهار چوب و اسلوب اصیل موسیقی پاپ، چندین سال است که بر اریکه سبک خود نشسته و حکمرانی می کند. سبکی که خوانندگانی آمدند و تلاش کردند تا در آن به موفقیت دست یابند اما هیچکدام توفیق وی را نداشتند. اگر مانی رهنما را یکی از تاثیرگذارترین عناصر در شکل گیری موسیقی خوب در طی این چند سال اخیر ندانیم، حقیقتا نهایت بی انصافی را مرتکب شده ایم.

    قطعه چهارم، "یه پیانو یه گل سرخ"، دارای ترانه ایست که از بار معنایی تا حدودی خوب برخوردار بوده اما بار فنی کمی دارد. ملودی نیز ضمن اینکه از ذائقه هنری رهنما نشات میگیرد، کلیشه کار شده است و ما را خیلی به یاد کارهای اولیه وی می اندازد. ملودی از هیچ جذابیتی برخوردار نبوده و بیشتر به کار آن دسته از شنوندگانی میخورد که "اتو کشیده" موسیقی هستند. تنظیم نیز ضمن استادی مرحوم آرزومانیان، حرف زیادی برای گفتن ندارد، تکرار کلیشه های سالهای پیش است و نکته جدید ابداعی در خود ندارد و البته اما به لطف تکنیک نوازندگی وی تا حدودی رنگ و جلا گرفته است.

    از رهنما آلبومهای ”آخرین غزل”‌، ”بغض”‌، ”دلواپس تو نیستم”‌، ”فصل پرواز”‌، ”مرسدس”‌، و ”تموم شد ترانه”‌ انتشار یافته است.

    در قطعه "یاد تو"، ترانه ضمن اینکه زیباست اما کلیشه کار شده است. از این دست ترانه ها زیاد شنیده ایم. حرف جدیدی برای گفتن نیست. و گلایه از همان نسل گلایه های سالهای اخیر عاشقان تنهاست. ملودی بسیار گیرا، ظریف و مهربان ساخته شده که با صدای بسیار زیبای رهنما و بغض و اوج های بی نظیرش کاملا همخوانی دارد. اجرای وی عالی بوده و از یکی از تکنیکی ترین خوانندگان نسل فعلی چیزی جز این نمی توان توقع داشت. به جرات می توان گفت که اجرا مهمترین خصیصه این قطعه است. اجرا عالی "مانی" همه چیز را تحت تاثیر و سیطره خود قرار داده است، تا آنجا که تنظیم کاملا در خدمت صدای خواننده قرار گرفته است.

    قطعه ششم، "خودمو گم کردم" نام دارد. گم شدن هویت. هویتی به فراخی خود زندگی. روزمرگی و تکرار. گلایه هنرمند در این مرحله از گم شدن است. مرگ تدریجی هویت. اما از آخرین بارقه امید سخن می گوید. طلب نیاز به کمک. براستی رهنما چرا تا این حد از محبوب قصه هایش طلب یاری و استمداد می کند؟ او درکجای قصه این دنیا گم شده است؟ غریبی و فریاد او چه زمانی اجابت خواهد شد؟ خودش از خستگی سخن می گوید و اذعان میکند که نمیداند کجا گم شده است. پس سکان هدایت قلب خود را به دست "یار" خود که شدیدا وابسته به اوست می سپارد. یاری که با توجه به متن قصه هایش، تا حد قابل توجهی بی انصاف است و وقع چندانی به او و قلبش نمی گذارد. ملودی با اینکه کمی تم کلیشه به خود دارد اما زیباست. طوفانی و بیانگر و استوار است. تنظیم با ریتم 8/6 کند بسیار عالی کار شده است. چیره دستی "آرزومانیان" بار دیگر خودنمایی میکند. نوازنده با "کلاوی" ها (کلیدهای پیانو) شاهکار میکند. این قطعه نیز یکی دیگر از سه اثر چشمگیر این آلبوم است.

    قطعه "آینه وار" دارای ترانه ای خوب است. ملودی با اینکه تم تلفیقی شرقی-غربی خوبی دارد اما رنگ خوش چندانی ندارد. تنظیم آرزومانیان خیلی خوب از آب در نیامده است. با اینکه تم این نوع ملودی حضور مستمر و پیاپی نتها را می طلبد اما به نظرم جاهایی پیانو بیش از حد وارد فضای ملودی شده است. تنظیم اگر به دخالت در کار ملودی برسد، موجب تراکم زایی و خستگی ذهن و گوش مخاطب میشود. در مجموع، آینه وار به غیر از ترانه خوبش، کار چندان موفقی نیست.

    به هر حال، رهنما پیوسته بعنوان شاگرد خلف استاد و یک هنرمند پیرو چهار چوب و اسلوب اصیل موسیقی پاپ، چندین سال است که بر اریکه سبک خود نشسته و حکمرانی می کند. سبکی که خوانندگانی آمدند و تلاش کردند تا در آن به موفقیت دست یابند اما هیچکدام توفیق وی را نداشتند. اگر مانی رهنما را یکی از تاثیرگذارترین عناصر در شکل گیری موسیقی خوب در طی این چند سال اخیر ندانیم، حقیقتا نهایت بی انصافی را مرتکب شده ایم.

    "وداع"؛ نام آخرین قطعه این آلبوم. کاریست بسیار زیبا و در خور توجه. ترانه "بابک صحرایی" از بار فنی و معنایی خوب بهره برده اما درجه یک نیست. ملودی پر و پا قرص روی شعر نشسته و وداع که اصلی ترین تم ترانه است را خوب به زبان می آورد. ظاهرا رهنما آخر قصه هم با "یار" بی وفای قصه های خود کنار نیامده و شرافتمندانه کنار رفتن را به لابه ها و خواهشها ارجح می داند. این یعنی انتخاب در کمال عزت نفس. وی از وفادار ماندن در کنار "او" سخن می گوید. استوارانه تعهد به عشقش را فریاد میزند اما دیگر انتظار و غربت را تاب نمی آورد و ترجیح میدهد که از صحنه کنار برود با اینکه می داند بدون او به مرگ قلبش نیز می انجامد. این اثر، ملودی گردن کلفتی دارد. از آن دست ملودیهای ترانه ساز. یعنی حس و حرف را بر گرده خود گذاشته و میکشد. تنظیم به عمد "محور گریز" انتخاب شده است. محور گریزی تنظیم است که به سرکشی آن کمک کرده و نه سرکشی از نت و قاعده؛ بلکه سرکشی از بافت ملودی. سرکشی از آن دست که اثر را تبدیل به یک کار خلاقانه و شجاعانه میکند.

    باید گفت "رهنما" یعنی تعهد کامل. وی در آثارش همچون خوانندگی اش خود را شدیدا مقید به انجام تعهد و وفاداری میداند و هم از این جهت است که مخاطبانی بسیار وفادار در کنار خود دارد. در مجموع، آلبوم "کجا به خنده می رسیم" را باید کاری بسیار موفق، جسورانه، و شفاف دانست که صدای عشق با زمینه تعهد، فریاد، بغض، و احترام را می توان از آن دریافت.