[attach] بازی زلف تو امشب به سر شانه ز چیست؟ خانه بر هم زدن این دل دیوانه ز چیست؟ گر نه آشفتگی این دل مسکین طلبی الفت زلف پریشان تو با شانه ز...
[attach] در بزم پادشا نگر این کاروبار گل وین باده بین شده به طرب دستیار گل گل چند ماه منتظر بزم شاه بود وز بهر آن دراز کشید انتظار گل دیدار...
[attach] نگهش سوی دگر بود و نگاهش کردم دیده روشن به صفای رخ ماهش کردم تا برم ره به دل آن گل خندان چو نسیم گاه و بیگاه گذر بر سر راهش کردم...
[attach] صف مژگان تو بشکست چنان دلها را که کسی نشکند این گونه صف اعدا را نیش خاری اگر از نخل تو خواهم خوردن کافرم ، کافر، اگر نوش کنم خرما را...
[attach] منزلي در دور دستي هست بي شك هر مسافر را اينچنين دانسته بودم، وين چنين دانم ليك اي ندانم چون و چند! اي دور تو بسا كاراسته باشي به آييني...
[attach] وقتي كه چشات ابره ، پلكات چه مهي داره آفتاب به نگاه تو ، كلي بدهي داره ماه روزا مياد مكتب،پيش مژه نازت بارون شده شاگرد،شب تاسحرسازت...
[attach] دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم روشنی بخشم میان جمع و خود تنها بسوزم شمع باشم اشک برخاکستر پروانه ریزم یا سمندر گردم و در شعله بی...
کاروان رفته بود و دیده من همچنان خیره مانده بود به راه خنده میزد به درد و رنجم , اشک شعله میزد به تار و پودم , آه رفته بودی و رفته بود از دست...
[attach] با همه لحن خوش آوایی ام در به در کوچه تنهایی ام ای دو سه تا کوچه زما دورتر نغمه تو از همه پرشورتر کاش که این فاصله را کم کنی محنت...
[attach] هشدار که هر ذره حسابست در اینجا دیوان حسابست و کتابست در اینجا حشرست و نشورست و صراطست و قیامت میزان ثوابست و عقابست در اینجا فردوس...
[attach] به نزد آنکه جانش در تجلی است همه عالم کتاب حق تعالی است عرض اعراب و جوهر چون حروف است مراتب همچو آیات وقوف است از او هر عالمی چون...
[attach] ديروز به ياد تو و آن عشق دل انگيز بر پيكر خود پيرهن سبز نمودم در آينه بر صورت خود خيره شدم باز بند از سر گيسويم آهسته گشودم عطر...
[attach] دیدم از دور بر افروخته سیمای تو را خواندم از نرگس بیمار تو غمهای تو را منکه هرگز نگشودم به کسی چشم نیاز دارم امروز به جان تو تمنای...
[attach] نه زنگي،نه حرفي،نه يادگاری تونكنه رفتي به خواستگاري خب ببينم كيه؟موهاش بلنده؟ توي خيابون بي صداميخنده؟ چشاش چه جوره؟روشنه؟كشيدس؟...
[attach] چنان عشقش پریشان کرد ما را که دیگر جمع نتوان کرد ما را سپاه صبر ما بشکست چون او به غمزه تیر باران کرد ما را حدیث عاشقی با او بگفتیم...
[attach] هیچ دانی ز چه در زندانم ؟ دست در جیب جوانی بردم ناز شستی نه به چنگ آورده ناگهان سیلی ی سختی خوردم من ندانم که پدر کیست مرا یا کجا...
[attach] ای دل آن زلف ز کف برده قرار من و تو شود آشفته از این پس همه کار من و تو شد قرار اینکه دگر در پی خوبان نرویم آخر ای دل چه شد آن عهد و...
[attach] گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در گفتم که با...
[attach] بر دل من گشت عشق نیکوان فرمانروا اشک سرخ من دلیل و رنگ زرد من گوا نیستی رنگم چنین و نیستی اشکم چنان گر بر این دل نیستی عشق بتان...
[attach] چرا از مرگ می ترسید چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید مپندارید بوم نا امیدی باز به بام خاطر...
نام های کاربری را با استفاده از کاما (،) از هم جدا کنید.