مشکل ارتباط با جنس مخالف

18,484 بازدید
سوال شده اردیبهشت 22, 1394 در ارتباط توسط م.ق.ش
شاید اصلا مثل من کسی نباشه،ولی من یه دختر 23 ساله هستم که تا الان واقعا حتی با یه پسرم دوست نبودم.شاید بگید خوب این که نشد مشکل ولی درد من اینه که واقعا نمیتونم رابطه داشته باشم با مردی.اگه بفهمم کسی از من خوشش میاد از طرف متنفر میشم،اگرم واقعا از کسی خوشم بیاد نمیتونم اون ارتباط اولیه رو حتی ایجاد کنم.شاید انقد اون لحظه استرس میگیرم حتی سرخو سفید میشم بدون هیچ دلیلی که سعی میکنم بیشتر از اون منطقه ای که طرف هست دور بشم.واقعا اهل شماره گرفتن تو کوچه خیابونم نیستم.الان هم سن و سالای من عروسی کردن واقعا باعث تاسف که من اینجوری ام.نیاز به کمک و راهنمایی دارم که اگه پاسخ بدید ممنون میشم
دارای دیدگاه اسفند 22, 1395 توسط آوات
مشکل شما ناتوانی در ارتباط با جنس مخالف است تنها تو نیستی بیشتر از 50درصد انسانها این مشکل را دارند در دوران جوانی همی ی دوستانی که باهم هستند این را خوب می فهمند بنابر این همه اگر چه خواستار برقراری ارتباط با جنس مخالف بوده اند کمتر از نیمی از آتان موفق شدند وبقیه هر گز موفق به برقراری این ارتباط نشده اند زیرا این مهارتی است که همه آنرا ندارند واین ناتوانی برقراری ارتباط فقط یک دلیل مثلا (خجالت )نیست دهها دلیل دیگر دارد که باید در میان آن مهارتها آنها را پیدا کنید .و هیچ ربطی به وقار وحجب ....ندارد آن بحث محدودیت است  اما این مصونیت
دارای دیدگاه مهر 19, 1396 توسط گلسا
سلام،من 25 سالمه و همین مشکلو دارم!روابطمم گسترده هست!دوستام هم دخترن هم پسر!ولی واقعا عجیبه که نتونستم با این قضیه کنار بیام!وقتی یه پسری بهم مدل دیگه ای نزدیک میشه (دوستی،خواستگاری)خیلی عصبی میشم!از طرف متنفر میشم!اذیت میشم!خیلی به خاطر این قضیه ناراحتم...خیلی!عذاب می کشم!چون واسم پیش میاد ولی نمی تونم مث ادم با این قضیه رو به رو بشم!تا حالا بارها و بارها سر این قضیه اذیت شدم!چون من هنرمندم و سبک زندگیم یه مدلیه که خواه یا ناخواه اجتماعیم!ولی این مشکل داره هی بیشتر تو ذوق می خوره!کلافه شدم!با حیا هستم ولی به نظررم هیچ ربطی به این قضیه نداره!قسمت عجیبش اینجاست که در قالب دوست معمولی مثل دوستای دختر با جنس مخالف اصلا این مشکلو ندارم و همه چی واسم عادیه!ولی ته دلم حس منزجر کننده ای به روابط با جنس مخالف دارم که به نظرم تا حدودی غیر منطقیه و نمی تونم کاریش بکنم!!!!
دارای دیدگاه تیر 19, 1397 توسط امیدوار به زندگی
منم همینم با این تفاوت که توی چت خوبم حتی حرفای عاشقونه اما مرحله تماس تلفنی سختتره واسم که متاسفانه پروپرانول میخورم که ریلکس شم امما هیچوقت به مرحله دبدار نرسیدم !این خیلی عذابم میده خیلی پیشنهاد داشتم که از خیلیاشونم خوشم اومده بود اما به همین دلیل مجبور بودم بپیچونمشون اونام لابد فک میکردن من با کسه دیگه‌ایم!واسه همین تموم میشد!!!نمیدونم واقعا چیکار کنم !!!قبلا که دانشجو بودم با پسرا اکی بودم اما الان دوست اجتماعیم هم نمیتونم ببینم!!البته من مشکل سوشیال فوبیا هم دارم!!!واقعا زندگیم مختل شده!!!!از مشاوران اینجا یه خواهشی دارم که راهنماییم کنن...توی ساری مشاور و رواندرمانگر خوب اگه میشناسین ممنون میشم کمکم کنین

3 پاسخ

پاسخ داده شده اردیبهشت 23, 1394 توسط نازی قنبری
سلام
دوست عزیز،باور داشته باشید که کسی مثل شما نیست،دنیای شما مختص خودشماست .هرکسی منحصربفرد و خاص خودش است .و این خیلی زیباست. اما درد شما را درک می کنم چون برقراری ارتباط و ارتباط داشتن یکی از نیازهای اساسی هر انسان می باشد ،پس وقتی این نیاز اساسی در شما ارضا نمی شود طبیعتا حال خوبی نخواهید داشت ،این قابل باور هست که هنوز هم دخترانی هستند که دوست ندارند قبل از ازدواج با کسی دوست باشند.دخترانی که هنوز می خواهند با تنها کسی که در همه چیز شریک می شوند فقط همسرشان باشد اما دوست عزیز مسله شما این است که نمی توانید ارتباط برقرار کنید (می خواهم اما نمی توانم) و هیجانهای منفی ان که برای شما درداور است .گاهی به دلیل باورها یی که از قبل داریم بعضی رفتاها سخت میشود حتی بدن هم واکنش نشان می دهد و می توان با مواجه شدن و یاد گرفتن تکنیکهای ارتباطی ان را رفع نمود.ولی گاهی مسله عمیق تر است ،ریشه در شخصیت ما در کودکی و در اولین ارتباط با جنس مخالف دارد، دوست عزیز اولین.مرد زندگی شما پدر شما بوده،باور داشته باشید  ریشه این مسله که فرمودید نمی توانید با مردی رابطه داشته باشید به ارتباط شما با پدر (یا تصویر پدر)از همان زمان کودکی بر می گردد.می توانید با تحلیل خود و روابطتان به کمک یک متخصص ،کمک بزرگی به خودتان کنید.شاد و سلامت باشید.

نازی قنبری
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
تلفن تماس: 021_23584444
داخلي 1 - کد مشاور 4640
موبایل: 09193809255
پاسخ داده شده اردیبهشت 23, 1394 توسط ده باشیان
باسلام

اول اینکه نداشتن ارتباط دوستی با مردان نه تنها زشت و عیب نیست،بلکه شما بعنوان یک بانو ی باوقار تاکنون درست عمل کرده اید پس اشتباه رایج دیگران منوط به زیر سئوال رفتن عمل درست شما نیست.اما مورد بعدی که خجالت می کشید،را با تمرین افزایش اعتماد بنفس و جرات ورزی می توانید به راحتی حل کنید که جای نگرانی ندارد چون شما برای مراودات اجتماعی نیاز دارید به راحتی با افراد ارتباط برقرا، کنید و خواسته خود را مطرح کنید.اما نکته ایی که من متوجه نشدم،کلمه تنفر از مردان بود. در این مورد توضیح دهید،چون ابتدا گفتید دوست دارید ارتباط برقرار کنید ولی اگر مرا دوست داشته باشد متنفر میشوم.این یعنی چه،این را به خجالت نسبت می دهید یا اینکه این کار را درست نمی دانید...

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
دارای دیدگاه اردیبهشت 23, 1394 توسط م.ق.ش
منظورم از تنفر این بود که وقتی اون شخصی که از من خوشش اومده،از نظر من اصلا خوب نباشه از حالت معمولی هم بیشتر ازش بدم بیاد،ولی اگه حالا با ایده ال من یکم همخوان باشه همانجور که گفتید مسىله خجالت کشیدنم باز مطرح بشه.ولی اینارو خودم میدونم فقط دنبال اون راه حل میگردم که چیکار کنم وضم درست بشه.واقعا راه حل میخوام توصیف وضعم را میدونم.بازم ممنون که پاسخگو بودید
پاسخ داده شده اردیبهشت 23, 1394 توسط qasdi
دوست عزیز باسلام شاید سرخ و سفید شدنتان نشانه حیای شما باشد که اتفاقا خیلی هم خوب است اما در هر صورت برای برقرای ارتباط با جنس مخالف، دو راه وجود دارد:1. باید ریشه اضطراب را شناسایی و آن را درمان کرد. ریشه اضطراب عوامل متعددی از قبیل ناتوانی در ارتباط با دیگران و ضعف در مهارت های ارتباطی می تواند باشد. همچنین شیوه های نادرست تربیتی نیز می تواند باشد در هر حال باید ریشه اضطراب را اول شناسایی کرد.2. بسیاری از احساس های منفی و نادرست معلول افکار منفی و نادرست است. برای آن که از حادثه ای (مثل برخورد با جنس مخالف) نگران نشوید، ابتدا باید آن را تفسیر کنید و برایش معنایی در نظر بگیرید. یعنی افکار منفی مربوط به آن حادثه ناخوشایند را مشخص کنید. این نقطه نظر از اهمیت عملی قابل ملاحظه ای برخورد است، زیرا با تغییر طرز فکر می توانید احساس را تغییر بدهید، یعنی می توانید بر ترس، نگرانی، اضطراب، عصبیت و هراس های روانی خود غلبه کنید.ما در اینجا بعضی از افکاری که باعث این احساس می شود و احتمالا در شما وجود دارد را یادآوری می کنیم:1. من انسانی حقیر و بی ارزشم و شایسته عشق و در نتیجه دوست داشتنی نیستم (خودکم بینی).2. من همیشه باید سعی کنم کامل و بی نقص در جلوی دیگران ظاهر شوم (داشتن توقع زیاد از خود).3. نشان دادن کوچکترین نقطه ضعف در مقابل دیگران (یا جنس مخالف) یک فاجعه است (بزرگ نمایی).4. انسان موفق کسی است که بتواند همه را تحت تأثیر قرار دهد (داشتن توقع زیاد از خود).5. دیگران (مثل جنس مخالف) باید همیشه مطابق میل و خواسته من ظاهر شوند (خودخواهی).6. دیگران نمی توانند احساسات مرا درک کنند (نتیجه گیری شتاب زده).اینها باورها و افکار اشتباهی است که سبب به وجود آمدن احساس های منفی چون خودکم بینی، عدم عزت نفس، بی اعتمادی به خود، شرم و خجالت و اضطراب می شود. اگر کمی فکر کنید می بینید افکار منفی دیگری نیز وجود دارد که به احساسات شما جهت می دهد.اگر بتوانید این افکار منفی را در خود شناسایی کنید و به غیر واقعی بودن آنها پی ببرید یقینا احساسات منفی شما از بین می رود و در برخورد با جنس مخالف رفتاری عادی و معقول خواهید داشت.در پایان به آخرین بخش سؤال شما می پردازیم که طرز برخورد صحیح با جنس مخالف است. به طور کلی در جامعه ما چند شیوه برخورد وجود دارد که یک شیوه آن درست و شیوه های دیگر غلط است:1. برخورد مبتنی بر شناخت و احترام متقابل که برخورد صحیح با جنس مخالف است. در این شیوه دختران و پسرانی هستند که به محض دیدن یکدیگر خود را نمی بازند و هیجان زده و دستپاچه نمی شوند. اینان یک نگاه و یک کلام از جنس مخالف را به عشق تعبیر نمی کنند و آن را در ذهن خود و در رؤیاهای خویش نمی پرورانند بلکه در برخوردها در مجامع فامیلی، تحصیلی و غیره، بسیار با وقار و سنگین برخورد می کنند و در عین پرس و جو از احوال یکدیگر و پاسخگویی به پرسش های آنان، دچار افراط در خنده و شوخی نمی شوند. آنان جنس مخالف را افرادی چون پدر، مادر، برادر و خواهر خود می دانند و آدابی را که از لحاظ شرعی و اجتماعی در برخورد با آنان لازم است رعایت می کنند. آنان بر اثر تربیت خانوادگی برقراری رابطه پنهان با جنس مخالف را بی معنا می دانند، درباره روحیات جنس مخالف به حد کافی آگاهند و برای برقراری روابط نزدیک و صمیمی با جنس مخالف برنامه دارند و آن را از طریق ازدواج و فراهم آوردن شرایط مقبول اجتماعی، به تحقق می رسانند.2. برخورد مبتنی بر شرم و خجالت افراطی: .3. برخورد دستپاچه و هیجان زده، که بر اثر عدم شناخت صحیح از جنس مخالف است و یک ابراز محبت ساده را نشانه عشقی عمیق می داند و دستپاچه می شود که معمولا در دختران چنین واکنشی بیش از پسران به چشم می خورد.4. برخورد خشک و محدود: عده ای از جوانان بر اساس تربیت های غلط گاهی در میان خویشان و آشنایان از افراد غیر همجنس اجتناب می کنند و رفتاری سرد یا خشن دارند. البته خشک نبودن هرگز به معنای رعایت نکردن حدود شرعی و عرفی نیست ولی رعایت موازین شرعی هم لزوما به معنای ترشرویی، بداخلاقی و سرد بودن نمی باشد.
راهکارهای زیر می تواند در حل مشکل شما مؤثر واقع شود.1. در مرحله اول شما سعی کنید در ارتباط با جنس موافق روابط خود را اصلاح کنید یعنی اگر روابط اجتماعی ضعیفی دارید روابط خود را با افراد اجتماعی و با نشاط گسترش دهید.2. در مرحله دوم روابط خود را با جنس مخالف که از محارم شما محسوب می شوند گسترش دهید.3. بعد از این که در مرحله قبل توانایی لازم را به دست آوردید همان رفتار را با حفظ رعایت موازین شرعی با جنس مخالف نیز روابط خود را تعمیم دهید با این تصور که مردان دیگری نیز هستند و فرقی با آنها نمی کنند یعنی همان ویژگی هایی که مردان محرم شما دارند سایر مردان نیز همان ویژگی ها را دارند.
موید باشید..

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
تلفن : 88277643-4
بزرگراه جلال بعداز پل گیشا روبروی شعبه بانک کشاورزی پلاک 135 واحد 3 طبقه 2 دوشنبه ها
دارای دیدگاه دی 6, 1395 توسط بی نام
دوست عزیز منم همین مشکل شمارو دارم چه بسا بدتر چون شما باز از کسی خوشتون میاد ولی من نسبت به هیچ
جنس مخالفی حتی ذره ای حس خاص ندارم در واقع هیچ حسی ندارم که بخواد به مرحله ی عشق و دوست داشتن برسه ادم مغروری نیستم از نظر اطرافیانم خیلی هم با احساسم ولی متاسفانه در مقابل رفتار با جنس مخالف کاملا سردو بی احساسم ...اکثره دوستانه من حداقل یکبار دوست داشتن و عشقو تجربه کردن ولی من نه هیچوقت..نمیدونم دیگه واقعا باید چیکار کنم تا این مشکل حل بشه ...
دارای دیدگاه اسفند 7, 1395 توسط بی نام
عزیزم...
مشکل بیشتر دختراس...من واقعا نمیدونم از کجا نشات میگیره ولی نه تنها من بلکه دوستامم دیگه حوصله عشقو عاشقی نداریم...
و گاهی از این بی حس شدنم میترسم..یا اوج خوش اومدنم از کسی یک هفتس...واقعا بده....درحالی که فوووووق العاده بااحساسم...
ولی من به این امیدم چون این حسا هوسه پس مهم نی عشق خودش میاد یهویی...
ولی تا الان نیومدع
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...