دستیابی به استقلال

205 بازدید
سوال شده مهر 17, 1396 در ارتباط توسط بی نام

سلام.

من دختری 30 ساله هستم با کارشناسی ارشد و استقلال مالی نسبی، در شهرستان زندگی می کنم. شغل ثابتی ندارم. در خانواده خوبی بزرگ شدم اما مشکلی که شدیدا برام آزار دهنده شده و منجر به حس افسردگی شده این هست که من دوره تحصیلم رو کاملا مستقل و در شهرهای دور از خانه گذروندم و توی اون دوران خیلی موفق و پرشور و شاد بودم. اما هر بار که به خانه برگشتم و استقلالم رو از دست دادم پرخاشگر و افسرده شدم و نتونستم روابط کاری و دوستی خوبی بسازم... مادرم گمان میکنه فقط با ازدواج هست که باید مستقل شد... من یک خواهر دوقلو هم دارم که تمام رفت و آمدهام هم وابسته به اون میشه...مادر بزرگم هم به تازگی فوت شدن و مدام باید بفکر تنهایی مادرم هم باشیم... لطفا بهم بگید توی یک شهرستان که نمیشه جدا از خانواده هم زندگی کرد چطور میشه استقلال رفتاری رو دوباره بدست آورد و زیر بار کنترل و مدیریت پدرو مادر نرفت؟ در عین حال باعث رنجش اونها هم نبود؟ لطفا زودتر کمکم کنید احساس می کنم تمام زندگیم داره تلف میشه و هیچ لذتی از جوانیم نبردم... ممنون

دارای دیدگاه مهر 19, 1396 توسط Basic
**************************

جوان گرامی ، مشکل ارتباط با والدین چیزیست که ۹۰٪ جوانان درگیرش هستند .

حالا مشکل از چیست و کجاسا یک بحث دیگر است .

اما پاسخ اش به طور خلاصه می شود گفت هر دو طرف اشتباه ها و انتظار هایی دارند که موجب این نوع مشکلات می شود .

با متن راه حلی نمی شود در باب این موضوع بسیار وصیع پرداخت.

اما پاسخ خلاصه ای که می شود اشاره کرد « انعطاف و درک و کنترل واکنش هاست »

حالا چگونه انعطافی  و درک کردن چه مواردی و راه کنترل واکنشی ، کمی توضیحات دارد که اگر مایل بودید ارایه ارایه می کنیم.


ولی بجز انعطاف و درک و  کنترل واکنش های شدید یک راه حلی بسیار سریع که از همین الآن می توانید از آن استفاده و بهره گیرید بحث قدر دان بودن است.

هر چه باشد والدین شما همان کسانی هستند که این زندگی که شامل تمام ( خاطرت خوب و بد ، لذت های گذری و ناندگار ، خوشحالی و قهر ها و آشتی ها و پیشرفت ها ، ساختن ها و اشتباه ها و جبران هایی که کرده اید ، محبت و بخشش ها و تمانی حس ها و تجربه ها از وجود آنها بوده .

اگر این موضوع را هر روز صبح به خود یادآوری کنید ، و هر روز صبح دست شان را ببوسید حتی بدون اینکه چیزی به آنها بگویید .

شک نکنید تاثیر فراوانی در نوع رابطه شما خواهد داشت .

با یاد آوری این که آنها باعث بودن شما در این زندگی هستند به شما بسیار کمک می کند که هم بیشتر درکشان کنید ، و هم کمتر از انتظار هایشان که به نظرتان بی جا می آیند ناراحت می شوید .



شما جوان با اراده و فهمیده ای هستید و بسیار ماسؤلیت پذیر که هنوز به فکر مادر تان هستید هیچ ، هم به فکر راه حلی هستید تا ناراحتشان نکنید .

این ذات نیکتان از والدین گرامیتان است .

بیشتر قدر لحظات با هم بودن را بدانید ، مخصوصا شما که اینقدر فهمیده و‌با محبت هم نسبت به والدینتان و هم خود را واقعا دوست دارید .
 
جوانانی که هم خودشان را دوست دارند و به لحظات شان اهمیت می دهند و هم به والدینشان آینده ای روشن و نزدیکی در انتظارشان هست ، نزدیک تر از آنچه فکر می کنید .


از اعتمادتان به سایت متشکریم ، سعی و تلاشمان فقط در راستای آگاهی و و موفقیت و خوشبختی تان است.


**************************
دارای دیدگاه آبان 25, 1396 توسط نیما
س، من پسری 32 ساله تقریبا چنین شرایطی رو دارم که سبب دغدغه های فکری برام شده!!
در کل از راهکار شما استفاده کردم.
ممنونم
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...