مشکل در برقراری ارتباط احساسی با آقایان_دختر 25 ساله

477 بازدید
سوال شده شهریور 7, 1396 در عمومی توسط پریناز
سلام .من دختری 25 ساله هستم .فرزند آخر خانواده .دو خواهر بزرگتر با اختلاف سنی 15 و 16 و یک برادر با فاصله 4 سال بزرگتر از خودم دارم .و در حال حاضر با پدر و مادر و برادرم زندگی میکنم و خواهرهام ازدواج کردند .با پدرم فوق العاده رابطه خوبی دارم .و با مادرم بسیار مشکل دارم و اکثرا با ایشون صحبتی ندارم گاها مثل حالا پیش آمده که چندین ماه باهاشون صحبت نمیکنم ولی ایشون میخواد با من ارتباط برقرار کنه صحبت کنه که اجازه نمیدم و  با بقیه خانواده هم رابطه معمولی دارم.در ارتباط با دوستان و جامعه هم چندان مایل به  ارتباطات صمیمی نیستم در حد خیلی معمولی . در مورد تحصیلات من ، کارشناسی دارم .
و اما مشکلی که دارم  به برقراری ارتباط عاطفی با آقایون برمیگرده .
که البته حدس میزنم مرتبط با دوران کودکی من باشه .چرا که از زمانی که خاطرم هست همیشه دو نفر در خانواده بودن (مادرم و برادرم ) که در ارتباط با آقایون همیشه به من هشدارهای مدید و جدی میدادن که به طور خلاصه ،مردها فقط برای برقراری ارتباط جنسی و یا سو استفاده مالی و انواع سو استفاده های دیگر ... هست که بدنبال شما خواهند بود و هیچ مردی  شما رو بخاطر خودت نخواهد خواست پس هیچ مردی قابل اعتماد نیست .
و طبیعتا شنیدن این هشدارها و باور کردنشون در من  باعث میشد که من نسبتا به آقایون بدترین دید ها ،همراه با بی اعتمادی تمام داشته باشم .که البته در گذشته و سالهای قبل شدت بیشتری داشت و در حال حاضر خیلی خیلی  کمرنگ مگر در مواردی .
تقریبا از 19 سالگی و یاشاید 18 سالگی در موقعیت هایی قرار گرفتم که این فکر به ذهن من خطور کرد که نکنه من در برقراری ارتباط  با آقایون مشکل دارم و چرا مثل بقیه همکلاسی هام نیستم !!که البته توجهی جدی هم به این موضوع نداشتم ولی فکرش گاها همراهم بود . که  خواهی نخواهی از زمان ورود به  دانشگاه فرصتی امن و درست پیش آمد که  رفتار خودم رو در ارتباط با آقایون زیر نظر بگیرم  و متوجه شدم که در  برقراری ارتباط مشکلی ندارم و همه چیز خوب و نرمال هست ؛ اما خوب و نرمال بودن دقیقا تا زمانی هست  که من  متوجه بشم که ارتباط و بحث میخواد به سمت من کشیده بشه .یعنی همین که کسی بخواد به من ابراز محبت و علاقه کنه همه چیز خراب میشه و من غالبا عکس العمل دو مرحله ای دارم.  اول به اصطلاح قفل شدن هست که انگار خشک میشم و بعد فرار هست .و اصلا ترجیح میدم که دیگه با اون اشخاص روبه رو نشم و بهشون فکر هم نکنم .

 .آخرین تجربه من و مهم ترین ، چون حدود سه ماه طول کشید( طولانی ترین مدت ارتباطم بود) و فرصتی شد که من خیلی از موارد و مشکلات رو در خودم تشخیص بدم ، مربوط به آقایی بود که من باهاشون صحبت و بحثهایی در چند موضوع مختلف داشتم ؛ که از یک جایی به بعد من شک کرده بودم که ایشون به من علاقه داره  اما مثل بقیه  به صورت علنی در اون مدت بیان نکردند و تا زمانی هم که نگفتن با وصف اینکه من میدونستم  امروز فردا ایشون چیزی میگه ،اما مانده بودم و  اون احساس نا امنی و فرار و نداشتم و دقیقا زمانی که  احساسشون به زبان جاری شد دیگه نتونستم بمونم و طبق معمول فرار کردم .یعنی اگر همون چند وقت اول میگفتن هیچ وقت به سه ماه نمیرسید .و این مطلب هم که من یقینا  چرا و کجا ارتباطم قطع میشه هم با ایشون متوجه شدم .

نمیدونم با این مشکل چه باید کرد ؟
این موضوع تا چند سال پیش واقعا به اندازه الان برای من  اصلا اهمیت نداشت؛چراکه  من اولا به کسی علاقه مند نمیشدم و میلی نداشتم با آقایی بخوام آشنا بشم و فکر میکردم همه غیر از پدرم متجاوز و دروغگو و فریبکار و ... هستن و همچنین از سمت پدرم هم بشدت مورد محبت و توجه بودم
.اما حالا دوست دارم این مشکل حل بشه .و من هم مثل یه دختر معمولی و نرمال باشم که یک زندگی عادی داره .
خواهش میکنم از اساتید عزیز و مطلع اگر راهکاری دارید لطف کنید بفرمایید .یک دنیا ممنون میشم .
ممنون از مشاور فا
دارای دیدگاه شهریور 27, 1396 توسط Basic
**************************


جوان گرامی ، مشکل شما « بی اعتمادی » به جنس مزکر نیست.

مثالی می زنیم :

فرض کنید شما نسبت به آدم های فلان کشور و اصل و نصب آنها اعتمادی ندارید و همه ی اطرافیان و خودتان نیز به این نتیجه رسیده اید که آنها اگر برای  برقراری ارتباط اقدام کنند بدون شک قصد کلاه کلاه گذاشتن و گول زدن شما را دارند .

حالا شما با آنها سلام وواحوال پرسی می کنید ؟ چه برسد سر میز مزاکره ؟؟


شما نسبت به جنس مزکر بی اعتماد نیستید ، اشتباه نکنید .

شما فقط احتمال این که آقایان اطراف به جز پدر تان قصد ، سواستفاده و دروغ گویی و فریب در ٱنها وجود دارد .

و اگر این اتفاق بیفتد تعجب نمی کنید چون احتمال زیادی نسبت به این موضوع در ذهنتان بوده.


**********************

«« بی اعتمادی »» با «« اعتقاد به آن که درصد زیادی وجود دارد که فرد مورد اطمینانتان نباشد »» بسیار بسیار فرق دارد!!!

**********************


اگر بی اعتماد بودید به هیچ وجه سلاو و احوال پرسی با آقایان را نمی پذیرفتید ، می پذیرفتید ؟؟



پس مشکلتان بی اعتمادی نیست ، موضوع اطمینان به میزان دروغ و فریب کاری است.

ابن دو‌تفاوت زیادی دارند .



**************************


حالا راه حل چیست !


بله شما هم تمایل به زندگی به قول خودتان مانند اطرافیان خود هستید .

و‌دوست دارید تشکیل خانواده بدهید .

اما این بدون اطمینان به طرف مقابلتان امکان پذیر نیست .


بله ازدواج و آشنایی راه و رسم خود را دارد ، هر چیزی با راه و روش آن صورت گیرد به مفهوم این است که هم درصد اشتباه پایین می آید و هم فرد قصد اش فقط همان است که تشکیل خانواده دهد .

ملاک را « اصول »  و معیار را «« صداقت »» قرار دهید .



اگر سوالی در مورد توضیحات بود عنوان کنید .


آرزوی خوشبختی برای تمامی جوانان .


**************************
دارای دیدگاه آذر 30, 1396 توسط محمدباقر سبط الشیخ - روانشناس و نوروتراپ
با سلام
برخی مواردی که اشاره کرده اید در نوشته ی بالا می تواند از عدم اعتماد بنفس شما باشد
برخی دیگر نیز از داشتن اضطراب و آموزشهائی که در دوران زندگی تان از اطراف گرفته اید .
شما باید شناخت تان را در مورد خودتان و محیط پیرامون تان و جنس مخالف بالا ببرید و یا تصحیح کنید .
برای این کار باید به یک مشاور روانشناس مراجعه کنید تا با بالابردن اعتماد بنفس و پیدا کردن شناخت نسبت به جامعه و افراد پیرامون تان تصمیم درست بگیرید .
عدم اعتماد بنفس و یا پائین بودن اعتماد بنفس می تواند از اضطراب باشد که مورد بررسی و درمان باید قرار گیرد .
موفق و پیروز باشید .
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...