مشکلات زناشویی

310 بازدید
سوال شده مرداد 27, 1396 در ازدواج و طلاق توسط فریبا

 

سلام. خواهش میکنم جواب بدین خیلی مهمه

من 24 ساله هستم 8 ماه است که عقد کرده ام و همسرم 26 ساله است. تحصیلات هر دوی ما فوق لیسانس است. کل مدت اشنایی ما قبل از عقد 5 ماه بود. همسرم سربازی نرفته کار ندارد و دلیل ازدواج ما بجز معیارهای اخلاقی و انسانی، تعهدات مادر او برای حمایت مالی و تضمین کار بود که بعد از عقد زیر تمام حرفها زدند. مادر او فردی است با یک بیماری روحی شدید که به گمان اسکیزوفرنی می باشد و می دانم که دارو مصرف میکند. او یک دختر خیالی دارد که با او حرف میزند، افکار منفی راجع به من دارد مثل اینکه من دو هفته بعد از عروسی می خواهم از پسرش جدا شوم و اینچنین فکرها، توانایی ارتباط چشمی ندارد، بسیار پرخاشگر است (همسرم را میزند) و از اجتماع و تفریح گریزان است. هر چند وقت یکبار به مدت 3 تا4 ماه مثل یک موجود بی حرکت در تختش می ماند و فقط غذا می خورد و از خانه خارج نمی شود، تمرکز فکر و توانایی تصمیم گیری ندارد و جسته گریخته و غیر مرتبط صحبت می کند و مشکلات حافظه نیز دارد. از یک ماه پیش بعد از یک ابروریزی بی دلیل که مادرشوهرم در منزل ما انجام دادند بدون اینکه من همسرم را سرزنش کنم همسرم با من بسیار سرد شد و در این یک ماه حتی 10 ساعت نیز باهم نبودیم و بجای اینکه بعد از رفتار مادرش شرمنده باشد بسیار حالت طلبکارانه داشت. برای همین مادرم با او تماس گرفت که حضورا بیاید و همه ی قضایا را یکبار برای همیشه یکطرفه حل کنیم که هر دو ماه یکبار اینچنین بحثها اتفاق نیفتد اما او گفت که وقت ندارد. میگفت سرکار می رود، من به یکباره بعد از سه هفته شک کردم و به محل کارش زنک زدم و متوجه شدم که فقط یک هفته آنجا کار کرده و بقیه ی مدت (یعنی این یک ماه) در منزل پیش مادرش بوده. مادر و خاله ی همسرم مدام در گوش او می خوانند که از من جدا شود و مادرش بعد از رفتن از منزل ما به او گفته که اکر زنش را می خواهد باید او را فراموش کند. همسرم به شدت به مادر خود وابسته است و تاثیرپذیر می باشد. مادرش هم به شدت دخالت کن است و روی همسرم سلطه ی شدیدی دارد. وقتی دروغهایش را بدون هیچ تنش و دعوایی به رویش اوردم بهم ریختو به من گفت برو درخواست طلاق بده. بعد از آن مدام در پیامهایش به من خانواده ی من را مورد فحش قرار داده و حتی من را بلاک کرده است. همسرم در طول مدت عقدمان همیشه سست بود و هر وقت در منزل ما بود در تختم دراز میکشید و وارد جمعمان نمیشد و همیشه من نکران این ولو شدن مدام او بودم. از نظر میل جنسی نیز فقط دو ماه اول کمی میل داشت و بعد از آن حتی با دیدن بدن عریان همسرش در اتاق و حتی در مسافرت شمال در حمام هیچ عکس العملی از خود نشان نمیداد با اینکه زبانی همیشه عشق میورزید اما هیچگاه از خودبیخود شدن یا میل شدید جنسی در او ندیده ام با اینکه از اندام متناسبی برخوردارم. همسر من بسیار بی مسیولیت، تاثیرپذیر، بی منطق است و توانایی تشخیص درست از غلط یا تقصیرکار از بی گناه را ندارد. بعد از اینکه فهمید دروغهایش را فهمیدم مدام راجع به مادرش میگفت که مقدس است و حتی عکسهای پروفایل مادرش را در پروفایلش گذاشته است، و همیشه به گونه ای برخورد میکرد یا قهر میکرد که انکار من دوست او هستم نه همسر او. ما بعد از ابروریزی مادرش و قبل از افشای دروغهایش باهم نزد یک مشاور رفتیم و او به من گفت که به سلامت روان همسرم مشکوک است اما وقتی شب قبل از جلسه ی بعدی مان من به همسرم گفتم که قرار است تست سلامت روان بدهیم صبح روز جلسه او به من گفت که از آن مرکز خوشش نمی آید و نیامد. از دیگر ویژگیهای اخلاقی همسرم اینست که وقتی کنارم است مانند همسری عاشق و رام است اما وقتی منزل خودشان است و من کنارش نیستم حتی هنکام صحبت راجبه مسائل ساده جبهه میگیرد و به دعوا می کشاند و وقتی دعوا میکنیم تا 3 روز تماسی با بنده برقرار نمی کند و تا یک ماه به خانه مان نمی اید. او هنگامی که از جانب خانواده اش بدی در حق من و خانواده ام صورت بگیرد حالت طلبکار و حق به جانب میگیرد. مثلا در همین مورد اخیر توهین و تهمت مادرشوهرم و گذشت من و خانواده ام بر هر کسی اشکار بود اما او بی جهت طلبکار بود انگار اصلا متوجه بدیهایشان و خوبیهای ما نبودند. هیچوقت سر حرفهایش نمی ماند و هنگام عمل همیشه زیر قول و قرار میزند. وقتی دروغهایش را فاش کردم بی دلیل در پیامهایش به خانواده ام بی حرمتی کرد فکر میکند من میخواهم سرش کلاه بگذارم در صورتیکه بارها وفاداری خود را در زمینه های مالی ثابت کرده ام و او چیزی بجز یک خانه ی 50 متری ندارد. وقتی باهم خوبیم همیشه می گوید تو چه زن قانع و فوق العاده ای هستی اما موقع دعوا هرچه حرف نامربوط از دهنش در میاید میزند. سوال من این است که آیا این عدم میل جنسی و این ویژگیها همسرم می تواند شاهدی بر بیماری روحی مانند افسردگی و این قبیل باشد؟ و آیا من می توانم در دادگاه این عدم تمایل و بیماری احتمالی او را مطرح کنم یا خیر؟

دارای دیدگاه شهریور 7, 1396 توسط فریبا
خواهش میکنم یک مشاور پاسخ من رو بده خیلی حیاتیه
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...