ترس از بیماری وبروز علایم

922 بازدید
سوال شده مرداد 22, 1396 در عمومی توسط ناشناس
سلام وقت به خیر
دختر27 ساله و مجرد هستم.حدود 3سال پیش مشکل جسمی برام پیش اومد که روح وروانمو بهم ریخت.ودرواقع من از زندگیم موندم تا الان.به خاطر همون مشکلم دچار وسواس شدم.وبه مشاور مراجعه کردم وبهم گفت دچار وسواس ذهنی هستی .چندین جلسه رفتم ولی کارساز نشد.همه چیز داره آزارم میده.هی فکر میکنم بدترین بیماری ها رو میخوام بگیرم.البته بیشتر بیماری ویروسی خطرناک.دندونم 2ماه شکسته بود ولی از ترسم به دندانپزشکی نمیرفتم.
ماه پیش گفتم خدایا توکل برتو و رفتم دندانپزشکی.تازه با وسواس زیاد بیمارستان رو انتخاب کردم چون گفتم شاید نظارت روش بیشتره و حتما همه چیز استریل و یکبار مصرفه.درضمن چندنفر قبل از من هم ی آقایی ازاتاق اومدن بیرون که به شدت لاغر وافتاده و خمیده وضعیف بودن طوری که شلوارشون داشت از پاشون میفتاد.
بعد از چندروز چندین بار گلودرد خفیف گرفتم که خودش خوب شد ولی بعداز 16روز شدت گرفت و روانمو ریخت بهم.غدد لنفاوی زیر گردنم متورم شده و تا الانم خوب نشده.توجه نکردم گفتم شاید به خاطر وسواسمه .به کارام میرسیدم تا دیدم دهنم بیخودی زخم میشه.دیگه کلا کلافه شدم.اصلا هم دیگه کسی حرفامو باور نمیکنه که بخوام به کسی بگم.فکروخیال داغونم کرده.قدرت اینم ندارم برم آزمایش بدم.البته قبلها چندین بار انجام دادم والحمدالله منفی بوده.ولی رفتار مشاورا تو مراکزی که آزمایش میگیرن انقدر بده که اصلا دلم نمیخواد برم.البته ترس از جوابشم اینبار دارم.آخه کی حرف آدمو قبول میکنه تو این اوضاع بی اعتمادی!
توروخدا راهنماییم کنید.
دارای دیدگاه مرداد 27, 1396 توسط بی نام
من رفتم پيش دكتر گفته واريكوسل داري و فكر ميكنم آلت تناسلي منم يكم كوچك هست خيلي ضطراب دارم و خودم ميدونم حتما با توكل برخدا ميتونم بچه دار كنم زتن ايندمو ولي با خودم ميگم بشه اين كار و نتونم باردار كنم
چي ؟ ايا اول وموقع خاستگاري بگم اين موردي هست وشايد بچه دار نشيم ؟ سلام

2 پاسخ

پاسخ داده شده مرداد 26, 1396 توسط نازی قنبری
سلام
دوست عزیز،بابت رنجی که از این مسله می بريد متاسفم و امیدوارم رفع شود.
شما فرمودید آخه کی حرف آدمو قبول میکنه تو او این اوضاع بی اعتمادی?!!!!!
یک سوال? آیا فکر می کنید خودتون به خودتون اعتماد دارید?!
فکر نمی کنید این بی اعتمادی که به دیگران نسبت می دید ممکنه ناشی از بی اعتمادی به خودتون باشه?!!
پیشنهاد می کنم حتما با روان شناستون در ارتباط باشید و به خودتون زمان بدید و از درمان ناامید نشید،اکثر مراجعان جایی که نزدیکه جواب بگیرن و حالشون خوب شه ی دفعه درمان رو رها می کنند،اما شما این کار رو نکنید و با اعتماد و باور به روزهای خوب پیش رو ،ادامه دهید.
شاد و سلامت باشید.

نازی قنبری
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
تلفن تماس: 021_23584444
داخلي 1 - کد مشاور 4640
موبایل: 09193809255
دارای دیدگاه مرداد 27, 1396 توسط ناشناس
باسلام به شما دوست عزیز.
بی اعتمادی من نشات گرفته از عوامل محیطیه.
ببینین اینکه میگم دیگران اعتماد نمیکنن بابت اینه که وقتی ی مشکلی به وجود میاد که راهش فقط چیزاییه که اونا میگن و تو جزو هیچ کددم نبودی خوب به خودتم بی اعتماد میشی چون وقتی میگی من اینطور نبودم اونا با رفتارزشت پاسخ میدن.
هزینه های روانپزشکی هم واقعا سرسام آوره و نمیتونم فعلا برم.
الان من برم پیش اون دکتر و بگم آقای دکتر بعد از اومدن پیش شما این مشکلات برای من ایجاد شده فکر میکنین برخوردشون چی میتونه باشه!!!!!
درمورد این مشکلاتم که تو دندونپزشکی به وجود اومده و کلافم کرده چیزی جز آزمایش شاید آرومم نکنه.اونم تا 6ماه آینده.
نمیددنم چه کنم.زندگیم مختل شده بابت تمامیه این فکر و خیالا.
پاسخ داده شده مرداد 29, 1396 توسط نازی قنبری
سلام دوباره
از توجهتون سپاسگزارم.فکر و خیالهای زیادی ممکنه از ذهنمون عبور کنه شاید بگیم این فکر و خیالها دست خودمون نیست ،اما فراموش نکنید نگهداری و کنترلش دست خود ماست.اینکه به یک فکر شاخ و برگ بدید و فکری رو نادیده بگیرید دست شماست.
پیشنهاد می کنم کتاب رهایی از زندان ذهن ،انتشارات ارجمند رو مطالعه بفرمائید.
شاد و سلامت باشید.

نازی قنبری
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
تلفن تماس: 021_23584444
داخلي 1 - کد مشاور 4640
موبایل: 09193809255
دارای دیدگاه شهریور 7, 1396 توسط ناشناس
چشم.
ممنونم از شما خانوم قنبری.
برام دعا کنین.
چون دارم چیزایی میبینم که بر وسواسمو تشدید میکنه.و به فکروخیالم  شاخ و برگ میده.
برام دعا کنین.
دارای دیدگاه شهریور 27, 1396 توسط Basic
**************************


جوان گرامی و‌ارزشمند ، همانطور که فرمودید چیز هایی می بینید که باعث تشدید وسواس فکری شما می شود ، همان قدر هم چیز هایی که واقعا وجود دارند و‌ باعث آرامش جسم و قلب تان می شود را نمی بینید !!


بله آنها وجود دارند اما چشمانتان جای دیگر است .

ارتباط تان را با این شگفتی ها قطع کرده اید و تمرکز بر این گونه مسایل گذاشته اید.



الآن پاسخ می دهید من که خودم نخواستم که این افکار در ذهنم باشند !!


بله ، شکی نیست ، خود آزاری که ندارید ، جوانی با سلامت عقلی و با اراده هستید .


نگفتیم خودتان از قصد به این افکار می پردازید خیر ، اما در متن ارسالی تام هر چی خواندم قسمتی یافت نشد که «« بارها سعی کردم ، فلان کار را کردم جواب نداد ، فلان راه را رفته ام که از این افکار رها شم نشد...»»


بله تلاشی نیز برای رهایی از این مسایل نیز نکرده اید ، کرده اید ؟


البته باکی نیست ، شما بسیار جوانید کارهایی می توانید بکنید که باورتان نمی شود ، رهایی از این افکار که آب خوردن است برایتان .


اینها فاز مثبت نیست جوان گرامی ، علم و تجربه است ‌.

فاز مثبت و جملات ترحمی و دلسوزی در علم جایی ندارد، ثمره ای ندارد هیچ ضرر و آسیب هم خواهد زد .


جوانی یک برهه زمانی نیست آن خود فیزیک است نه یک زمان یا چند سال.

پس از این فیزیک و جسم پر توان جوانی بهره گیرید ، هرگز دیر نیست چون دیروز مهم نیست امروز و فردا معیار است ، کسی که فردا را می خواهد دیر برایش معنا ندارد تازه شما که بسیار جوانید  سنی ندارید اول شکوفایی و رشد فکر و ذهنتان است ، خوشا به حالتان .


پس نگران نباشید ، و به قدرت و اراده جوانی تان اعتماد کنید.

********

حالا راه حل چیست ؟؟


«« ارتباط خود را با این افکار قطع نکنید »»

تعجب نکنید !! صبر کنید و با دقت بخوانید.


بله به قطعی ارتباط فکر نکنید ، این نوع فکر و تلاش تلاش معکوس و خلاف جهت است .

به جای فکر و‌سعی به قطعی ارتباط به ...


««««« ایجاد ارتباط »»»»»

روی بیاورید و فکر کنید و سعی کنید !!


خوب دقت کنید ،  «« ایجاد ارتباط »» نه چگونه ارتباطم را با فلان افکار قطع کنم ..

آن ها را رها کنید ، اصلا بلا تکلیف ولشان کنید ، مانند وسیله ای که در خانه دارید و به درد نمی خورد برای آن در دکور و گوشه کنار خانه دنبال جا نگردید !!!!!

به این می گویند معکوس به پیشرفت ، زمان و انرژی را صرف وسیله ای کردن که بدرد نخور است خلاف جهت پیشرفت تان است .


یه گوشه رهایشان کنید ، به موقع آن را با بی تفاوتی بیرون خواهید انداخت بدون اینکه اصلا به آن نگاه کنید !




پس به برقراری ارتباط فکر کنید نه چگونه ارتباط خود را با این افکار .


حالا سوال اینجا این است که با چه چیزی باید ارتباط برقرار کنید !!؟؟



اگر مایل به ادامه مطالب بودید ، اطلاع دهید تا به آن بپردازیم ..



**************************
دارای دیدگاه آبان 24, 1396 توسط ناشناس
سلام.
وقتتون به خیر.
ممنونم بابت حرفهای قشنگتون.
بله اتفاقا من هم خیلی اوقات سعی کردم گوشه ای رهاش کنم.
ولی یک اتفاق دوباره اون رو درذهنم پررنگ میکنه.مثل اینکه توی خونه پات به یه وسیله ای بخوره که اونم بخوره به همون دکوری که گوشه ی خونه گذاشتی و ...
من  ترس خیلی از بیماری ها رو دارم.
اون اتفاقی که تو صحبتهام بهش اشاره کردم .درگیری با ویروس hpvبود.
که چندسال پبش متوجه شدم و زندگیم کلا مختل شد.
بله حالا ترس خیلی از بیماری ها رو دارم.
حس میکنم بدنم خیلی ضعیفه.
علی رغم اینکه لاغر نیستم ولی حس میکنم ضعیفم.
میترسم از بیماری ها.
حتی ضعیفترین بیماری مثل قارچ هم ازم دور نمیشه.
از بس دکتر رفتم خسته شدم.
به هیچکس اعتماد ندارم.
هیچ دکتری نمیتونه کاری بکته.
هیچی.
خسته ام و درمونده.
دیگه برای کارای دیگم هم دکتر نمیرم.
از اینکه زندگیم تباه شد بی قرارم.
ودیگه دوس ندارم زندگی کنم.
دارای دیدگاه آبان 28, 1396 توسط Basic
**************************

جوان گرانمایه ، قصد نداریم بگوییم درکتان می کنیم ، این بار از شما می خواهیم موضوع را درک کنید ، درک ارزش بسیارتان ، درک منحصر به فرد بودنتان درک لیاقت تان.....


  شما چیزی را در دست دارید به اسم انرژی جوانی و اراده دوران جوانی .

انگیزه خواستن فردا را در خود به وجود آورید ..

نه کوچکترین مقداری از ارزش شما کاسته شده نه چیزی زیر سوال رفته و تنها چیزی که ما را نگران می کند فقط استفاده نکرده از این اراده جوانیست.


جوانی یعنی خواستن ، و دوران جوانی یعنی شرایط مناسب کسب کردن ..

تا حالا پیری را دیده یا شنیده اید سراغ ایده یا اصلا دنبال خواسته هایش باشد ؟


یک برنامه غذایی تازه بنویسید ، حتمأ ورزش کنید  آن هم بسیار کم مهم نیست ، اما هر روز بدون اثتثنأ انجام دهید اصلا پنج دقیقه فقط حرکات کششی همین ، اما
««« هر روز و مداوم »»  
««« تداوم  و‌حفظ عمل کردن به برنامه ریزی  را  شروع »»» کنید .

خورد و خوراک با  افکارتان ارتباط مستقیم دارد .

یک برنامه تازه برای زندگی بنویسید ، این یک واقعیت است «« همه ی ما اشتباهاتی را انجام می دهیم یا کم کاری هایی نسبت به خود انجام می دهیم که بدون شک باید برنامه ای تازه برای زندگی خود بنویسیم .


این که فردی یک برنامه تازه در زندگی خود بنویسد علائم شکست او نیست ، از روشن فکر بودن و خردمندی اوست که از زمان و انرژی اش استفاده می کند نه چیز دیگر.


چون اکثرا افراد می پندارند نوشتن برنامه ای نو ،  کاره شکست خورده ها یا کار بازنده هاست!!!!.

اما کسی که از اشتباه ها و کم کاری های خود آموخته و راهی تازه را شروع می کند را جدأ بازنده می نامند !!!؟؟


حیات شگفتیست ، این را از روی احساسات نمی گوییم بلکه از  مقدار علم کوچکی که  آموخته ایم می گوییم ، حیات واقعا شگفتیست و جالب این جاست که «« چیزی که جزو این شگفتی یعنی حیات باشد آن نیز بدون شک شگفت انگیز است یعنی ««« شما »»».


یعنی همه ی اطرافیان ، شاید متاسفانه بعضی ها قدر خود را نمی دانند ، اما این از این که جزئی از این شگفتی هستند کم نمی کند و‌هر موقع شروع کنند تاثیرش را خواهند گرفت.


جوان گرانقدر اصل را نمی شود ول کرد به حاشیه چسبید .


اصل ( ارزش شما ). و  حاشیه ( اشتباه یا کم کاری هایی که همه نیز انجام می دهند و فقط مختص یک عده نیست )


بله نمی شود اصل مطلب را رها کرد و‌به حاشیه ها چسبید .


قدم بردارید ، به جلو نگاه کنید ، گاهی به چپ و گاهی به راست نگاه کنید و حتی شاید گاهی به پشت سر اما هرگز از  تمرکز به جلو دست بر ندارید ، این جزو قوانین زندگی تان کنید .


اگر باز صحبتی یا سوالی داشته اید  ارسال کنید ، از اطمینان شما به سایت نیز بسیار متشکریم ، هدف افزودن به آرامش درونی  هر مراجعه کننده  محترم است.


**************************
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...