ازتنهایی میترسم

709 بازدید
سوال شده تیر 3, 1396 در ازدواج و طلاق توسط الیسا
باسلام دختری هستم ۳۰ساله فوق لیسانس شاغل
ازنظر ظاهری معمولی ودختری باایمان ومحجبه اولین دختربودم توفامیل که درمقطع بالا درس خواندم متاسفانه تا به حالا خواستگار نداشتم جزیکی دومورد که اصلا بهم نمی خوردیم اوضاع مالی پدرم خوب است وچندموردروشنیدم که گفتن ما چون دختره فوق داره وکارمتد هست جرات نمیکنم چون میدونیم جوابش منفیه درصوزتی که هروقت کسی ازمن سوال کرد من گفتم این چیزابرام مهم نیست خواهربرادرکوچیکترم سه سال هست ازدواج کردن واین منو خیلی ازارمیده من واقعا دوست دارم ازدواج کتم چون همش توجمع های خانوادگی وقتی خواهربرادرام هستن هرکدومشون باهمسراشون هستن بااینکه خودم رضایت دادم خواهرکوچیکترم ازدواج کنه اما حس بدی دارم ازاینکه شاید توکاریا درس موفق بودم و همه  بهم افتخارمیکنن وازم تعریف میکنن اما ازدرونم احساسی تنهایی میکنم گاهی وقتا شبا گریه میکنم وازخداشاکی میشم که چراتنهام .چیکارکنم که فکرازدواج ازسرم بره من حتی مواقعی که درگیرکارهستم بازم حس اینکه ازدواج نکردم وممکنه تا اخرعمرتنها باشم رودارم مشکل من اینه که همه دوستام واطرافیان ازدواج کردن ولی من نه لطفا کمکم کنیددارم دیونه میشم
دارای دیدگاه تیر 4, 1396 توسط نیما
س، پسری هستم 31 ساله دانشجوی ارشد و شاغل
من فرزند آخر هستم به طوری که همه خواهر و برادرام ازدواج کردن و من ازدواج نکردم . البته طی دوسال گذشته سه چهار تا خواستگاری هم رفتم ولی متاسفانه فرد مورد نظرم رو پیدا نکردم.
من مثل شما از اینکه ازدواج نکردم و سخت ناراحت و نگران هستم.
واقعاً بعضی وقتی دلم میگره نمیدونم چیکار کنم منی که از تمام موانع زندگی تقریباً خوب پریدم ولی این مانع منو خسته کرده نمودنم چی کار کنم،،،،،،
بازهم میگم توکل به خدا،،،،،،،،،
دارای دیدگاه تیر 4, 1396 توسط Basic
**********

اشتباه نکنید شما هم مانند دیگر جوانان هم سنتان خواستگار بسیاری دارید ، اما فقط به خاستگاری نیامده اند .

پس این جمله را که « من خاستگار » ندارم را دیگر استفاده نکنید .

این از این..

البته یکی از دلایل این است که به قول خودتان می گویید شنیده اید که گفته ان فلانی پدرش وضعش خوب است و خودش هم تحصیل کرده و اگر بیایند جواب نه می گیرند .. این یکی از دلایل است اما دلیل اصلی نیست !!!

حالا چرا داریم این را توضیح می دهیم چون فرمودید « من بارها گفته ام که این چیزا برام مهم نیست و ...»

ببینید موضوع اصلی  « ترس » است !!

واقعا جوانان مزکر ما می ترسند ، خودتان ام می دانید ، پس خودتان را الکی و بیهوده سرزنش نکنید ‌.

و به قول جوانان سیم « فاز منفی » را به خود متصل نکنید !!

********************  


توضیحاتتان جوری است که وقتی خوانده می شود ، انگار کسی نگشته که فقط دنبال ازدواج است و می خواهد به هر قیمت ازدواج کند تا حس همرنگ شدن با اطرافیان را داشته باشد !!!


اما بعید می دانم !! که فقط قصد ازدواج برای هم رنگ شدن با اطرافیان را داشته باشید !

ولی واقعا توضیحاتتان چنین مفهومی دارد.

البته دلیل دارد که این گونه نوشته اید ، دگر تحمل این تفاوت را ندارید ،و هر چه زود تر می خواهید از این حس تفاوت    خلاص شوید .

 می فهمیم و درکتان می کنیم و حق دارید  اما اولین قدم « به خودتان آمدن » است .

*****************


اگر قبول دارید و این توضیحات تاثیری بر شما داشت اطلاع دهید تا ادامه دهیم ..


آرزوی احساس خوشبختی برای تک تک جوانان ارزشمند...

*************
دارای دیدگاه تیر 10, 1396 توسط الیسا
سلام ممنون ازتوضیحاتتون
نه باتوجه به اینکه علاقه دارم ازدواج کنم ولی این به اون منظورنیست که باهرشرایطی بخوام فقط ازدواج کنم هردختری معیارهای خودش روداره
دلیل من بیشتر واسه ازدواج داشتن تکیه گاه و یک زندگی خوبه ولی باتوجه به اینکه وقتی به اطرافیان نگاه میکنم که هرکدومشون سرزندگی خودشون هستند وصاحبوفرزند هستن حس کمبود یا تنهایی میکنم درصورتی که ازنظرموقعیت اجتماعی ازهم دوره های خودم بالاترم
گاهی اوقات فکرمیکنم باهرکسی اومد ازدواج میکنم اما به خودم تشرمیزنم که مجردی بهترازداشتن یک زندگی ناموفقه
راستش برای همین می خوام بهم کمک کنن که ازاینده یاازدواج نکردن نترسم واین حس بدازبین بره
ممنون
دارای دیدگاه تیر 11, 1396 توسط Basic
**************************


جوان برومند تک تک گفته هایتان قبول که :
از تنهایی می ترسید.
احساس نیاز  وجود تکیه گاه.
خواستن ساخت زندگی خوب .
احساس کمبود .
داشتن فرزند .


و احساس می کنید اصلا یکی دو مرحله از زندگی عقب هستید ( ازدواج و فرزند ) با وجود این که فرمودید موقعیت اجتماعی  بهتری نسبت به اطرافیان خود دارید  .

اما....

**************************

هیچ چیز از یک انتخاب نامناسب !! بدتر نیست ، هست ؟
در آن زمان پشیمانی هم سودی نیست ، هست ؟


پس واقعا چه باید کرد ؟
این گونه هم که نمی شود !!

از یک طرف احساس هایی که دارید واقعا شما را آزار می دهد ، اما از یک طرف دیگر یک انتخاب نا مناسب زندگی را از این بدتر می سازد ؟

یعنی باید با یک ازدواج نا مناسب سوخت و ساخت !!؟ یا با تنهایی کنار آید که مبادا شرایطتان بدتر شود !؟


احساس می کنید جای عجیبی گیر کرده اید درست است ؟ هم راه پیش خطر ناک هم جایی که ایستاده اید  آزار دهنده !!


می بینید ، تحلیل و برسی دقیقی روی توضیحاتتان شده و هم درکتان می کنیم و هم جوان هستید و ما مشاوران نگران آینده تک تک جوانان هستیم .


**************************

ولی اجازه دهید کمی نیز  از نظر علم روانشناسی و  «« اصول پایه ای »»  یک زندگی واقعی به موضوع نگاه کنیم .

دلیل این کار :

۱ : ایجاد « بینش های تازه »»

۲ : اصلاح بینش هایی که باعث وجود حس های منفیست.

۳ : شناخت ، علت وجودیت   تک تک این حس ها.

۴ : شناخت تغذیه گاهشان که از کجا تغذیه می کنند و موجب رشد شان می شود.

 قدم به قدم با ترتیب  توضیحات شما می رویم جلو‌.


%%%%%%%

فرمودید :  دلیل من برای ازدواج داشتن یک  ««تکیه گاه »» و «« زندگی خوبه »».

تکیه گاه  : این کلمه بیشتر حکم فانتزی بودن را در شخص به وجود می آورد !!، نه نمی گوییم بد است خیلی هم زیباست  اما «« ملاک »» نمی توان باشد ، چون واقعیت ندارد پس ملاک قرار دادن به شکست در احساس  ختم می شود .

به جای ملاک تکیه گاه  از ملاک « همراه ، شریک مسیر مشترک ، »»

الآن می گویید منظور من هم همینا بود !!

خیر شاید همه ی این ها هم جزو ملاک هایتان باشد اما تکیه گاه کجا و این ها کجا ، مفهموشان تفاوت زیادی دارد ، ندارد ؟؟

البته گناه نکردید که فرد احساسی هستید و قصد ما هم این نیست که ثابت کنیم شما اشتباه کردید اصلا و ابدأ ، احساسی بودن را در وجودتان حفظ کنید اما «« ملاک برای ساخت در زندگی واقعی »» قرار ندهید همین .

یک نکته عرض کنم : اگر می بینید طولانی و کامل توضیح می دهم چون جوانان عزیز ما بسیار حساس اند و کوچکترین چیزی که بر خلاف خواسته آنها می گویید « جبهه می گیرمد ، ناراحت می شوند ، و....»  ما هم داریم تمام تلاشمان را می کنیم که موضوع را بدون کوچترین ناراحتی و بر خوردن ، مطالب و نکات مهم را در اختیار جوانان می گذاریم  .


زندگی خوب  :  شاید با ازدواج یک « زندگی مشترک خوب »  بتوان ساخت اما « زندگی خوب » خیر !

شما همین الآن هم زندگی خوب خود را دارید ، هیچ کس با ازدواج زندگی وارد یک زندگی خوب نمی شود اصلا امکان پذیر نیست !!

افراد با ازدواج می توانند«« وارد یک زندگی مشترک خوب شوند »» نه وارد زندگی خوب لطفا دقت کنید اینها بسیار بسیار با هم فرق می کند .

باز شاید بگویید منظور من هم همینا بود !
باز ما هم می گییم شاید اینها جزو ملاک ها بوده اما ملاک اصلی نبوده .

نگران نباشید ملاک های همه ی ما نیاز به اصلاح دارد ، حتی خود ما مشاوران ، نگرانی برای زمانیست که اصلاح نکنید نه زکانی که می فهمید کمی اشتباه کردید ، همه ی ما اشتباه می کنیم ، و شما هم جوان و با اراده و عاقل هستید ، خوشا به حالتان در دوره دارندگی زندگی بسر می برید پس از داشته هایتان استفاده کنید ، اجازه ندهید این اشتباهات کوچک مانع شود ، کنارشان بزنید و به دنبال مسیر خوش بختی واقعی ندوید !!««  قدم بردارید »»



%%%%%%%

اگر مایل به ادامه مطالب هستید ، اطلاع دهید .



با آرزویمان برای تک تک جوانان  آگاهی و آگاهی برای خوشبختی است .


**********************
دارای دیدگاه تیر 21, 1396 توسط الیسا
سلام ممنون ازمطالب مفیدتون
در تایید حرفاتون واقعا ادم احساساتی هستم به طوری که دربیشترمواقع احساساتم برعقلم حاکم میشه
ولی واقعا دلم می خواد درمورد ازدواج عقلم حاکم بشه نه احساسم
ممنون میشم راه حل های بهم بدین تا هم درمورد ملاک ومعیارهام و هم درمورد زندگی کردن ولذت بردنم اززمان حال به دردم بخوره
سپاس بی کران از پیگیری ولطف شما
دارای دیدگاه تیر 24, 1396 توسط Basic
**************************

 نکته ها  :


جوان عالی قدر ،  این سپاس گذاری شما و قدر دانی شما از

۱.میزان « شعور »
۲.قدرت « درک »
۳. « فهم » بالایتان می آید .


اشتباه نکنید از شما تعریف نمی کنم !!! این ها««  توصیف »» برداشت ما از خصوصیات اخلاقی شماست ،
٪٪٪٪٪٪
اثبات وجودی داشتن خصوصیات ذکر شده :

۱ :  « درک »  این که چه چیزی برایتان شادی می آفریند و باید دنبالش بروید.

۲ : « شعور »  این که «« معیار و ملاک »» شما باید کمی اصلاح شود  .

۳ :  «  فهم »  اهمیت زندگی کردن در حال حاضر و‌لذت بردن دقیقه ای .



پس تشکر و سپاسی لازم نیست ،  ما وقت و علم مان و تجربه مان را در خدمت جوانانی با این خصوصیات نگذاریم کم کاری و کوتاهی کرده ایم !!

 
تمام تلاشمان را انجام می دهیم ،  که جوانان قدر « خودشان » و « دوران جوانی »  شان  را بدانند .

متاسفانه همه مانند شما پیگیر پیشرفت  و دنبال اصلاح ملاک و معیار هایشان نیستند.

 



پس  فقط استفاده کنید و  آینده ای ایده آل تری ، اول برای  « خود »   و بعد از خود ، برای خانواده تان بهترش را بسازید !!

اما اول باید برای  « خود »  بسازید تا بتوانید بهترش را برای عزیزانتان فراهم کنید !!

**************************
پس اولین هدف  :  «« خود سازی »»


برای خود سازی اول باید به خود  «نزدیک »  بود. درست است ؟

سوال : زمانی که بخواهید به کسی نزدیک شوید چه کاری انجام می دهید ؟

بله با ««« محبت »» کردن و‌ابراز « علاقه » به او نزدیک می شوید !




محبت به خود با خود پسندی تفاوت زیادی دارد !!

چرا تفاوت دارد ؟

ببینید ، در خود پسندی فرد خود را با چند فرد یا یک فرد مقایسه می کند ! و‌بعد با هر راهی بلد است به نتیجه « برتری » خود می رسد !! و خود پسندی پدیدار می شود !


اما در محبت کردن به خود ، فرد نه با کسی کار دارد ، نه کسی را ملاک و معیار قرار می دهد..

به زبیایی های «« ذات و حتی ظاهری »» اش نه از راه مقایسه کردن با دیگران بلکه از راه ««  شناخت خود »» به این حس می رسد نه با مقایسه کردن و بی ارزش کردن داشته های شخص دیگر !!


خودتات را در آغوش گیرید نه از بی کسی !! از پی بردن به با ارزش بودنتان  ، به اینکه
« وجود » دارید و هستید .

این که نظم این گیتی و‌خالق یگانه هستی در وجودتان موج می زند !!

بله شما خارقلعاده تر از این حرفها بودید !!


در آینه به خود لبخند بزنید ، خیر این دیوانگی نیست ، کمبود هم نیست!!

لبخند بزنید و به جای دنبال ایراد ها ، زیبایی هایتان را بجویید و
««  رشد کنید »».

آیا صورت شخصی هست که کامل و بی نقص باشد ؟

‌پس شخصی را نمی یابید در این کره خاکی  که از کاملی صورتش لذت ببرد !!

اما می توانید جزو آنهایی باشید که با نقاط برتر فردی اش ،   دنیا و زندگی اش را می سازد .


این گول زدن نیست !
این تلقین نیست !

آگاهی و جستجوی واقعیت محض است ، که با خصوصیات ذاتی واقعی خود ، زندگی تان را می سازید .

نه رویا پردازی با توهم و تلقین !!!


شک نکنید جوان گرامی هم ظاهر شما و هم ذات و باطن شما از آن چیزی که فکر می کنید هم زبیاتر است ، هم با ارزش تر !!

و‌این زیبایی و ارزش را از وجود پدر و مادر خود و‌نظم یگانه هستی دارید !

پس قدرش را بیشتر بدانید ، نمی گوییم قدرش را نمی دانید ، خیر ، فقط می گوییم بیشتر قدرش را بدانید و بیشتر
«« متوجه خود »»باشید !!



و‌بعد از درک همه ی این ها ، زندگی در حال حاضر به چشمتان گونه ای دگر می آید !!

و لذت بردن از هر روز تازه زندگی تان جزو قانونتان !


و ازدواج یا زندگی مشترک به چشمتان ‌زندگی جدید نمی آید ، یک «« وظیفه ی جدید »» به چشمتان می آید .

البته وظیفه دو طرفه !!

وظیفه «« همراه و‌همسر »» بودن  
و بهد وظیفه  «« مادر »» بودن.


در این حالت از ناچاری ازدواج نخواهید کرد و ملاکتان و معیارتان
 «« مناسب و متناسب »» بودن می شود.




سخت نیست ! فقط کمی «« حوصله »» می خواهد که باید خرج خودتان و شناخت خودتان بکنید ، همین فقط حوصله !!

بله،  با اندیشه به  خود بنگرید ، دیدن خود کافی نیست .

و نتیجه  «« اندیشیدن »»  :
شناخت  بیشتر   خود.
پی بردن به ارزش خود.







**************************

نوبت این است که بپردازیم به آخرین متن ارسالی شما و خاسته های شما.



موضوع های تفکیک شده از آخرین متن ارسالی :



۱ : اینکه فرد احساساتی ای هستید .

۲ : بیشتر مواقع  احساستان بر عقلتان حاکم  می شود .

۳ : تمایل به ازدواج عقلانی نه احساسی .

۴ : اصلاح « معیار » و « ملاک »  ازدواج .

۵ : زندگی کردن و  لذت بردن از  حال.


همه ی این ها در متن تان ذکر شده بود ، درست است ؟ اگر چیزی جا ٱفتاده حتما اطلاع دهید.



*************************

۱    (( فرد احساساتی ای هستم ))

 
این که شخصیت احساسی یا احساساتی ای دارید ، نه تنها بد نیست ! بلکه شجاعت و قدرت داشته اید که آن را تا کنون حفظ کرده اید ، پس به خود نمی گوییم افتخار کنید ولی یک تشکر  و هدیه به خودتان بدهکارید ، پیشنهاد می کنم برای خود یک هدیه بخرید !

تعجب نکنید ، کاملا جدی می گوییم ، قدر دانی و‌ کیف کردن از کارهای خود ،  جزو لازمات است.

زمانی که هدیه  را خردید می  بینید که یک صمیمی یت  متفاوتی  در وجودتان آفریده می شود شد !!

تکرار می کنم ، این بحث ارتباطی به کمبود ندارد !!
اگر شک دارید که به کمبود وضعف ارتباط دارد ، حتما اطلاع دهید تا توضیحات لازم داده شود حتما .

***ولی این که این احساساتی بودن شما چرا باعث ضرر و نارضایتی تان شده ، دلیل دارد که جلو تر توضیح خواهیم داد ***


توضیح و جواب کلی اش :

(‌خرج کردن احساسات و احساس  ، در
 « زمان و مکان و شخص نا مناسب » )

این دلیل کلی اش بود که توضیحاتش  داده می شود .




**************************


۲   (( بیشتر مواقع احساساتم  بر عقلم حاکم می شود))  


در واقعیت جمله تی به مفهوم ( حکم رانی احساس بر عقل ) نداریم !!

این فقط و فقط یک جمله باب شده در جامعه است متاسفانه.
 و به هیچ وجه ریشه علمی که  ندارد هیچ ، اصلا همچین اتفاقی در واقعیت نمی افتد!!

تعجب نکنید از این کلمات زیاد هستند مانند (‌ افسرده شدم ، حسش نی ! ، نیمه گمشده ، و غیره....)




اینجمله ایست ،  که فرد زمانی که احساس و احساساتش را در «« زمان و مکان و شخص نا مناسب »» خرج می کند ! و نتیجه دلخواهش را نمی گیرد ! و می گوید « این بار هم احساسم بر عقلم حاکم شد »»

تا اینجا درست و قبول !!؟

اگر در مورد این قسمت نیز مشکل ای داشتید با اطلاع دهید تا توضیحات لازم داده شود.




**************************


۳  : تمایلتان به
(( ازدواج عقلانی نه احساسی ))


هر وقت دیدگاهتان را نسبت به کلمه
 «« ازدواج »»  اصلاح کردید ، خود به خود انتخابتان با « عقل و منطق » می شود !

حالا چرا خود به خود عقلانی می شود ؟

چون دیگر از روی نیاز و احساس « تنهایی » این عمل صورت نمی گیرد .

حالا چرا احساس تنهایی نمی کنید ؟‌

چون اشاره شد ، با شناخت خود و ارزش خود و‌مهر ورزیدن به خود ، دیگر حس تنهایی ای وجود ندارد که آزار دهد !!


خیر !! اشتباه نکنید نمی گوییم ازدواج دیگر لازم نمی شود  !!

ببینید ،  لطفا خوب دقت کنید
 «««« قصد ما منصرف کردن ، یا از بین بردن
(( مفهوم  و نیاز )) به ازدواج نیست !!!!! »»»»


«««« قصدمان عوض کردن ذهنیت نسبت به ازدواج کردن است »»»»»


ازدواج اصلایک مرحله می شود گفت ضروریست !! پدر شدن ! یا مادر شدن ! تجربه انتقال دانسته ها  و تجربه ها به فرزندان و نسل بعد ، ادامه مسیر حیات است ..

اما با دیدگاه درست !
اما با آمادگی کافی برای شروع!
اما با ذهنیت و تصور صحیح !
اما با انتخاب کیس مناسب برای تشکیل خانواده !

**************************

 ۴  (( اصلاح مهیار و ملاک ها ))


ملاک و معیار فقط و فقط:
 ««« مناسب »»»   بودن    «برای هم»
««« متناسب »»»   بودن   « بر همدیگر »


این پایه اساسی تشکیل و‌ساخت یک زندگی «« مشترک »» است .

حالا چرا دلیل اساسی !!؟؟


عرض می کنیم ، شما به چه نوع ازدواجی برچسب موفق می زنید ؟
چه خصوصیاتی باید در آن اشتراک باشد !!؟؟

۱ :  رابطه قابل رشد باشد
۲ : محیط «« متناسب ی »»  خانه را احاطه کرده باشد .
 

 

ما اینجا معیار و ملاک «« مناسب  »»  را به خاک حاصل خیز که موجب رشد می شود.

و «« متناسب »» را « به محیطی که خانواده را احاطه می کند یا چهار چوبی که خانواده در آن بسر می برد و آن چهار چوب نیز روی همان خاک «« مناسب »» بنا می شود !!





تشکیل خانواده ای که ، رشد پذیر باشد در
 ««  متناسب »» بودن  پدر و مادر نهفته است ، و در  «« مناسب »» بودن پدر و مادر ((برای یکدیگر!!))

یعنی زمانی که پدر و مادر مناسب و متناسب هم باشند  ...

مناسب بودنشان کار خاک حاصل خیز را می کند ( رشد می دهد ) !!

و متناسب بودنشان کار چهار چوب خانه و  (محیطی ) آرامتر و گرم تر !!!

پس جوانان  در این حالت یک خانواده ای خواهند  داشت که چهار چوب خانه از
  «« متناسب»»  بودن و کف خانه خاک حاصل خیزیست  که باعث «« رشد »»  میوه یعنی همان فرزندان می شود !! آن هم از «« مناسب »» بودن پدر و مادر برای یکدیگر می آید .  


«« مناسب »» و «« متناسب »» را از یاد نبرید .




حالا مفهوم مناسب و ‌متناسب در واقع چیست ؟

ملاک و معیار «« مناسب »» بودن را در هر رابطه ای می شود استفاده کرد ، فقط مخصوص ازدواج نیست !  هر شخصی که باعث رشد شما شود و یا شما باعث رشد آن فرد شوید پس برای هم مناسب هستید ، حالا می تواند خواهر باشد ، دوست ، همکار و غیره..

این تعریف کلمه مناسب است ، و چون باعث رشد می شود به خاک حاصل خیز ت
دارای دیدگاه تیر 27, 1396 توسط Basic
به دلیل جای نگرفتن همه ی متن در چارت سایت  به دو بخش تقسیم شده .


ادامه مطلب :




حالا مفهوم مناسب و ‌متناسب در واقع چیست ؟

ملاک و معیار «« مناسب »» بودن را در هر رابطه ای می شود استفاده کرد ، فقط مخصوص ازدواج نیست !  هر شخصی که باعث رشد شما شود و یا شما باعث رشد آن فرد شوید پس برای هم مناسب هستید ، حالا می تواند خواهر باشد ، دوست ، همکار و غیره..

این تعریف کلمه مناسب است ، و چون باعث رشد می شود به خاک حاصل خیز تشبیه اش کردیم .


ملاک «« متناسب »» در اصل  کلمه نیست ! متناسب یعنی شرایطی که فرد دارد  !!


این هم روی هر رابطه ای صدق می کند ، برادر  ، دوست صمیمی ، همکار و‌غیره
..
یعنی اگر فردی با (( شرایط اش ))  باعث شود که شرایط زندگی شما تاثیر منفی بردارد و‌ یا شرایط شما را عوض کند. این فرد متناسب شما نیست و شما هم متناسب ٱن فرد نیستید.


چون با از بین رفتن شرایط ای که درش زندگی می کنید «« پیشرفت و رشد »»  شما نیز از بین می رود شود !!


پس « مناسب » بودن یعنی باعث رشد .
« منتاسب » یعنی ،  همخوانی یا هارمونی شرایطتان با یکدیگر.





تا اینجا مشکلی اگر هست یادداشت کنید که انتقال دهید .


خسته شدید ؟
خسته نباشید ، یک چایی نسکافه ای میل کنید تا خستگی تان در رود ..
 

**************************

۵  (( زندگی کردن و لذت بردن از حال حاضر ))

توضیحات این قسمت را که اول از همه خدمتتان تقدیم کردیم ، قبل از شروع پنج موضوع در آخرین متن ارسال شده شما .


همان موضوع شناخت خود و پی به ارزش ذاتی و‌حتی ظاهری خود و .....


این قسمت را اگر اصلاح و درستش نکنید ، الباقی ۴ موضوع را نمی توانید اصلاح کنید.



یعنی تا پی به ارزش خود و‌لذت از وجودییت خود  و  قدر دانی از ( خودتان  و پدر و مادر ) و  ««« یگانه هستی »»» را درک نکنید !


الباقی را نمی توانید حل کنید .


«««« پس اولین قدمتان شناخت خود و پی بردن به ارزش ذات فوقلعاده تان است »»»»


بله ‌««  راه »»  زیبای  خود شناختی را در پیش دارید ،مسیر و راه از این زیباتر و سودمند تر هست ؟

که تجربیات راه شامل : علاقه مندی به وجودیت خود ، درک ارزش والدین ، پدر و مادر تان و تمام داشته هایی که از یگانه هستی هدیه گرفتید و پر اختیار دارید  ، اکنون زمان اینها رسیده جوان گرامی  ..




زمانی که این مطالب را که چندین بار خواندید ، و درک کردید و  بعد از آن اگر مایل بودید به چطور شروع کردن این راه شگفت انگیز می پردازیم.




ممنون که زمان گذاشتید و‌خواندید ، جوان صبور کم پیدا می شود که هم‌صبور باشد هم چشم و‌ دل اش ««  دنبال راه حقیقی »»  باشد ، این خصلت تان را اگر ادامه دهید و برایش  ««« قدم نیز بردارید»»» .

مثلا کشاورز های (( یا جوانان )) زیادی بودند و‌هستند که ذاتشان کشاورزی ماهر است ! اما هرگز دست به کشاورزی نزده اند و از تبدیل شدن به یک کشاورز ماهر جا مانده اند و قدر خصوصیاتشان را ندانسته اند..

پس ذات یک طرف ، دست به کار شدن و قدم برداشتن یک طرف دیگر !!

**************************

امیدواریم که برای رسیدن به آنچه که حقش را دارید و لیاقتش را دارید  و سهم هر انسانیست ،  کوچکترین کمکی از دستمان بر آمده باشد ، هدف ما و این سایت فقط همین است .


با آرزوی اندیشیدن و  عمل کردن ،  و رشد و پیشرفت در تمامی انسان ها به خصوص
 «« جوان ها »» ..



**************************
دارای دیدگاه تیر 30, 1396 توسط الیسا
با سپاس فراوان
حتما تمام تلاشم روبرای خودشناسی میکنم
ازاینکه باتمام صبوری پاسخگو بودید سپاسگزارم

1 پاسخ

پاسخ داده شده تیر 4, 1396 توسط روانشناس
سلام

چرا باید فکر ازدواج از سرتان برود؟  
این حس خوب است و کمک میکند تا به فکر باشید.
سنتان هم مناسب هست و هنوز وقت دارید.
فقط لازمست بررسی بشود که چه رفتارهایی و یا افکاری دارید که مانع از برقراری ارتباط و جذب کیس شده است؟
حتما با مشاوری در ارتباط باشید تا به زوایای شخصیتی شما آگاه بشود و سپس راهکار مناسب دریافت کنید.
موفق باشید.

مـریم غفـار
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
مشاوره تلفنی : شماره هوشمند 9099071000 را بدون پیش شماره گرفته و سپس کد 80195 را وارد نمایید
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...