دوستی

250 بازدید
سوال شده اردیبهشت 12, 1396 در ارتباط توسط Marjan
سلام، من یه دختر 16 سالم که حدود چند ماهه یه مشکل دارم که واسه من تو این سن بزرگ به حساب میاد!

من از اول ابتدایی 2 تا دوست صمیمی داشتم که به خاطر دلایلی 4 یا 5 سال بیشتر با هم نبودیمو اونا مدرسه اشونو عوض کردن! منم چون تنها بودم با یکی دوس شدم ولی خب دوسش نداشتم فقط واسه این بود که از تنهایی در بیام! تا نهم باهاش دوس موندمو تو مدرسه با هم بودیم! ولی من از هفتم با یه دختری آشنا شدم که از همون اول خیلی دوسش داشتم الانم بیشتر دوسش دارم! ولی خب یه جورایی بی معرفتی بود اگه اون یکی دوستمو یهو ول میکردم! پایه هفتم سه تامون توی یه کلاس بودیمو من همه فکر و ذهنم فقط پیش اون بود و به دوست به ظاهر دوستم توجهم کمتر شد! پایه هشتم اون دوتا با هم افتادن و من تنها موندم! خیلی واسم سخت بود که اون دوتا با هم باشن یه جورایی اونو فقط واسه خودم میخوام! تو پایه نهم کلاسم باهاش یکی شد و پیش هم بودیم! البته فقط تو کلاس و اون فقط به خاطر اینکه بغل دستیم بود باهام در ارتباط بود! همیشه هر چی که میخواستو تا آخر توانم واسش انجام میدادم! ظاهراً اونم منو دوس داشت! روزای خیلی عالی ای بود ولی فقط واسه اون موقع! چون بدتر بهش وابسته شدم (و آخرای سال با اون یکی کلا بهم زدم  چون علاقه ای بهش نداشتم و اون همیشه به خاظر اینکه اون یکی رو دوس دارم متلک و زخم زبون مینداخت )من اون دخترو خیلی دوس دارم الانم که دهمم هم مدرسه ای هستیم ولی اون کلاسش جداست و دوستا و همکلاسی های جدید داره! همیشه که تو مدرسه میبینمش با 2 نفر هستش! یکیش همکلاسیشه ولی اون یکی کلاسش فرق داره! با این حال با اوناست! از اول سالم میخواستم برم کلاسمو عوض کنم ولی وقتی دیدم واسش مهم نیستم نرفتم! دوس نداشتم مجبور باشه! تو این چند ماهم 3 یا 4 بار ازم کمک خواست و من بی چون و چرا واسش انجام دادم! به خودم قول داده بودم امسالم و سال های بعدش بهترین سالای عمرم بشه ولی نشد! اتفاقا همه همکلاسیام و نصف مدرسه میدونن که من خیلی دوسش دارم! چند ماه پیشم یه مشکل خانوادگی واسم پیش اومد و دیدم که خیلی تنهام! واسه همینم چند تا از همکلاسیامو واسطه قرار دادم تا باهم صمیمی تر شیم  ولی فایده ای نداشت و اون هر بار یه بهانه ای پیدا میکرد و از جواب دادن به همکلاسیام طفره میرفت منم لج کردم و وقتی منو میدید و سلام میداد جوابشو نمیدادم تا اینکه یکی از همکلاسیام که خیلی دلش واسم میسوزه رفت به اون گفت من خیلی دوسش دارم اون گفت که منم دوسش دارم ولی اون چطوری منو دوس داره ولی حتی بهم سلامم نمیده منم از طریق همون همکلاسیم بهش غیر مستقیم گفتم من نمیخوام واسش در حد یه سلام ساده باشم !(نمیتونم باهاش مستقیم خواستمو بگم چون نه شنیدن ازش خیلی واسم سخته! ) تا اینکه قبل عید واسش نامه نوشتم از همه چی و تو کلاس زبان بهش دادم ( چون آموزشگامون یکیه و کلاسش بعد من شروع میشه) و گفتم تا آخر عید فکر کنه و بهم خبر بده! سال تحویلم بهش اس ام اس دادمو تبریک گفتم و  گفتم که یادش نره اون قضیه رو! حتی سیزده به در هم بهش اس ام اس دادمو گفتم که هنوز منتظر جوابشم ولی چیزی نگفت بازم! مدرسه ها که دوباره شروع شد تغییری نکرده بود و خیلی عادی وقتی منو میدید سلام میداد و حالمو میپرسید و سریع رد میشد مثل همیشه ! منم دیگه کلا همه چیو قطع کردم باهاش! و تو کلاس زبانم که چند دفعه سلام داد و دید من جواشو نمیدم دیگه باهام حرفی نزد! با این حال وقتی میرم زبان یه جورایی شارژم چون میدونم بعدش واسه چند لحظه هم که شده قراره ببینمش! نگاش میکنم اماچیزی بهش نمیگم! من واقعا نمیدونم چیکار کنم چون تو اون نامه هم بهش گفتم اگه منو نمیخواد من مدرسه امو واسه ساله دیگه عوض میکنم و میرم! الانم که آخر ساله و فشار درسا زیاد شده، خیلی بهم سخت میگذره و واسه درس خوندن به زور تمرکز میکنم! تو مدرسه هم زنگای تفریح خیلی خیلی کم و به ندرت از کلاس بیرون میرم چون طاقت دیدنشو با کسای دیگه ندارم! گاهی وقتا هم که شانسی میبینمش دیگه اون روز کلا میرم تو خودمو حالم گرفته میشه! (حتی قبل اون نامه هم من یه بار ببخشید مثل دیوونه ها واسه اینکه عکس العملشو ببینم بهش گفتم که احتمال داره  مدرسه امو عوض کنم ، بغضش  گرفته بود و هعی میگفت چرا داری میریو من از جواب دادن طفره میرفتم اما  فقط همین بود و دیگه چیزی بهم نگفت، منم چند روز بعدش واسه اینکه یه کاری کرده باشم بهش گفتم فعلا امسالو میمونمو اینا دقیقا نفهمیدم خوشحال شد یا نه)!

الان دیگه باهاش ارتباطی ندارم فقط تو تلگرام چند بار واسش آهنگ فرستادم و اون هیچی نمیگه! توی تلگرامم چیزایی که پارسال باهم میگفتیمو همه رو از اول هنوز دارم و گاهی وقتا مرور میکنم و در حد مرگ ناراحت میشم چون 3 ، 4 باری گفته که من بهترین دوستشم، تو تابستونم چند باری بهم گفت دلش خیلی واسم تنگ شده! حالا که فکر میکنم به نظر خودم همش الکی بوده و فقط واسه اینکه هر کاری میخواست واسش میکردم بوده! ولی حتی یه بار تو تابستون بهش گفتم چه قدر تلاش کردم تا دوست صمیمیش شم  و فقط اونو دوس دارم ولی اون در برابر اون همه متن فقط گفت که خوندش و من واسش دوست خوبی هستم! فکر کنم یه جورایی غیر مستقیم گفت که نمیتونم باهاش صمیمی تز باشم!

من نمیتونم ازش بگذرم، نمیتونم فراموشش کنم! به شدت احساس تنهایی میکنم و گاهی وقتا یواشکی گریه میکنم، حتی تو کلاس! دوستامم همه میدونن چرا ولی انگار اونا هم دیگه فهمیدن که فایده ای نداره و نمیشه کاری کرد!

من واقعا نمیدونم چیکار کنم، اگه از این مدرسه برم میدونم که از اینی که هست افسرده تر میشم!....

ببخشید که طولانی شد سعی کردم با جزییات باشه!
دارای دیدگاه تیر 6, 1396 توسط Basic
اگر هنوز مشکلتان حل نشده و ذهنتان درگیر مسایل عنوان شده تان است ،اطلاع دهید تاتوضیحات مورد نیاز را ارایه کنیم ..


آرزوی خلق روز های با شکوه برای تمامی جوانان...
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...