چگونگی رفع بی عزت نفسی در خانواده های باجمعیت زیاد دختر

Question

بچه هایی که در خانواده هایی با جمعیت زیاد هستن و بیشتز این جمعیت هم دختر است و مرتب بهشان گفته میشه که تو اصلا عددی نیستی تو اصلا هیچ اهمیتی نداری و بعد از رسیدن به سن ۱۸سال یا اگر نتوانند وارد دانشگاه سراسری بشن و به تبع بعد از آن منبع درآمد باشن مجبور به ازدواج با هر فردی که از راه میره هستن چطور باید بر استرس کنکور غلبه کنن ؟؟ من ۱۹ ساله امه  و دختر هستم پشت کنکور هستم

Comments

با سلام،
خواهرم من پسر 30ساله آخرین فرزند یک خانواده ده نفره هستم، موضوعی که اشاره کردی و سایر مشکلات را درک کردم، عرضم اینکه با توکل به خدا و داشتن یک هدف درست و روشن و تلاش و پشت کار هر چند به سختی ولی میشه به آن دست یافت.
حداقل چیزی که از عضئی در خانواده های پر جمعیت میشه بهره برد تجربه تجربه است.
 شکر خدا من الان از شرایطم راضی هستم، دانشجوی ارشد مکانیک صاحب خونه وماشین و شغل مناسب هستم.
الان فقط باید با انتخاب یک همراه مناسب به زندگیم گرمی لازم را ببخشم. البته به یاری خدا....
تلاش و همت برای دست یابی به هدف یادتون باشه..
موفق باشید،

Answer 1

سلام
شما خواهر زیاد دارید، درست
خانواده عزت نفس نمی دهند، قبول
ترس از آینده دارید، قابل درک

اما  همه ی اینها به یکباره که اتفاق نیفتاده... سالهاست که این شرایط را داشتید اما درست زمانی به فکر افتادید که پشت کنکور ماندید و از قبل برای این روز برنامه ریزی نکردید.
فکر نمی کنی حالا تمامی این دلایل فریب مغز باشه؟
مغزت میخواهد تو را قانع کنه که اوضاع خارج از کنترلت هست و تو حق داشتی که پشت کنکور بمونی و مغز،  واسه کاهش استرس دست به این فریب میزنه..
درحالی که خیلی وقتها  امار رتبه های برتر کنکور از مناطق محروم هستند.
که اصولا کیفیت زندگی پایینی دارند.
در واقع اینجا موضوع  "انتخاب" مطرح است.
انتخاب اینکه اسیر این مشکلات بشی یا ازش به عنوان انگیزه پیشرفت استفاده کنی.
با یک برنامه ریزی درست تحصیلی و ورزشی میتونی در دانشگاه و رشته مورد علاقه ات قبول بشی.
اگر که مطمئنی تنها راه پیشرفتت درس خواندن است. شاید راههای دیگه ای هم در ذهنت باشه.
موفق باشی.

---

مـریم غفـار
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
مشاوره تلفنی : شماره هوشمند 9099071000 را بدون پیش شماره گرفته و سپس کد 80195 را وارد نمایید

Comments

سلام به نظر من این خانم حق دارن,چون افراد زیادی هستند که راجع به اون اظهار نظر می کنند ونمی گذارند راحت باشه,منم شرایط اون رو تجربه کردم ,برادر خواهرام خودشون دانشگاه دولتی نرفتن اما میگفتن تو حتما باید بهترین رشته ودانشگاه بری ,اونم نه بخاطر اینکه من درسم خوب بود میگفتن اگه شرایط تو رو داشتیم حتما بهترین ها رو بدست می اوردیم ,کلی استرس بهم می دادن و توی درس خوندنم هم دخالت می کردن,اگه  یه روز زیادم درس می خوندم می گفتن بدبخت چقد درس می خونی !منم بخاطر شرایط روحی نامساعد همش باهاشون دعوام می شد و می رفتم تو اتاق گریه می کردم .مامانم هم منو درک نمی کرد  فکر می کرد حق با اوناست وازمن طرفداری نمی کرد,اونا بهم طعنه می زدند مسخره می کردند و...که چرا پارسال که پیش دانشگاهی بودی  قبول نشدی درصورتیکه خودشون بهم گفتند بشین دوباره بخون تا پزشکی قبول بشی,درضمن من سالی که پیش دانشگاهی بودم رشتم ریاضی بود واینا چون ازمن پزشکی میخاستن نیاز بود بعداز اتمام پیش دانشگاهیم ,یکسال بشینم حسابی زیست بخونم و...خلاصه اینکه سال دوم هم باطعنه زدنها گذشت ومن شرایط روحیم نامناسب بود و درس نتونستم بخونم تا اینکه توکنکور باز رتبم به دولتی نخورد ودوباره سرکوبهاشروع شد.که تو خنگی ,توی دوران مدرسه هم لابد معلمات بهت نمره می دادن که شاگرد ممتاز می شدی!!اینم بگم که تمام این توهین ها منو خیلی خورد می کرد چون تمام دوازده سال مدرسه من شاگرد ممتاز بودم,اما در زمان کنکور انقدر استرس وفشار روم بود وحرفهای دیگران اذیتم می کرد که نمی دونستم باید چطور درس بخونم .وقتی هم  دولتی قبول نمی شدم .خودمم خیلی غصه می خوردم .