با سلام و احترام،دختر 8ساله ای دارم که امسال به کلاس اول می رود،(چون نیمه دوم است)،که روز اول مدرسه که جشن شکوفه ها بود به همراه مادر و برادر کوچکترش رفتند و خیلی هم شاد و شنگول برگشتند،اما متاسفانه در روز دوم که سوم مهر ماه امسال می شد، مادرش هر کاری کرد گفت که من به مدرسه نمی روم که نمی روم و ما هرچی علتش رو سوال کردیم پاسخی نداد که نداد و فقط مدام گریه می کرد و چیزی نمی گفت ، خلاصه اینکه روز اول مدرسه رو ما نتونستیم ایشونو به مدرسه ببریم، روز دوم هم به همین منوال گذشت و بعداز یک ساعت با کمک و ترفند های مادر بزرگش راضی شد به مدرسه بروداما بعداز ورود به مدرسه حاضر نشده بود مادر بزرگشو ترک کرده و وارد کلاس شود،و با اصرار و طرح معلمش فقط نیم ساعت در کلاس نشسته بود و مشق های گفته شده را نوشته بود،که متاسفانه در روز سوم ایشان گفتند که اگه من برم خونه مادر بزرگ از اونجا قول می دم که با ایشان به مدرسه برم که این امر نیز محقق نگردیده و به نقل از مادر بزرگش اصلا از خواب بیدار نمی شده و بعداز بیدار شدن هم با گریه های فراوان وحوصله مادر بزرگش رو سر اورده بود که به من زنگ زدن و من هم باهاش که صحبت کردم و گفتم که خودم میام ببرم به مدرسه ات انقدر گریه کرده بود که صداش گرفته بود،لازم به ذکر است ایشون از زمان تولد فرزند دوممون علی اقا که الان سه سالشه رفته خونه مادر بزرگش و کمتر میاد خونه خودمون، و دیگه اینکه سال قبل در دوره پیش دبستانی هم همین انفاقات برامون رخ داد اما بیچاره مادرش صبحها با سرویس خصوصی می بردش خودش هم اونجا می موند تا اخر که باهم بر می گشتند خونه، دیگه اینکه ایشون خیلی دختر باهوشی بوده و نظر اکثریت فامیل به اندازه یک دختر 12 _ 13 ساله می فهمه و نکته بعدی اینکه برای سرویس امسالش هم یکی از همسایه های خانوم که سرویس مدرسه هستند را قرار دادیم چون سال گذشته یکی از بهانه هاش وجود سرویس مرد ناشناس بود و دوری محل مهد که امسال به خاطر ایشون اومدیم محله پدریمون که خیلی بهش عادت دارن ، لطفا راهنمایی بفر مایید که ما چیکار کنیم با ابن دختر
