ماندن بر سر دو راهی برای ادامه یا جدایی

445 بازدید
سوال شده شهریور 7, 1395 در ازدواج و طلاق توسط بی نام
سلام خدمت اقای دکتر خسروی.دختری 24 ساله هستم لیسانس مهندسی صنایع.خواستگاری داشتم که 5 سال بود مرا میخواست و فامیل بود.خلاصه با هزار مشکل به خواستگاری امدند.او در روزهای اشنایی به من میگفت هرچه شما صلاح بدانید من همه چیز را در اختیار شما گذاشتم,من اگر همسرم جایی برود نمیگم که چرا فلان جا میروی و ...خلاصه طوری صحبت میکرد که رضایت مرا جلب کند.او علنا به من میگفت که چون در خانواده ام یک سری صحنه ها دیده ام و حرف ها شنیده ام خسته شده ام و نمیخواهم همان ها در زندگی ام تکرار شود.من به شما بیشتر از خودم ایمان دارم و....

من به این حرف ها اکتفا نکردم و به مشاوره رفتیم.دکتر به دلایلی ازدواج ما را تایید نکرد و از جمله ایرادهایی که میگذاشت این بود که اقا کاملا درونگرا و خانوم کاملا برونگرا هستند.حتی در روی اقا گفت که درجه حساسیت خانوم بالاترین نمره را به خود گرفته کنار امدن با همچین اشخاصی بسیار سخت است!اما او قبول نمیکرد.بعد از اتمام جلسه دوباره با من صحبت کرد و گفت من شما را یکجور دیگر شناخته ام و این حرف ها برایم سندیتی ندارد.اما من به او گفتم که تمامشان حقیقت بود.حتی دکتر در روی اقا گفت که کاملا مشخص است خانوم پاسخنامه را صادقانه پر کرده و اقا ایده ال!

پدرم برای تحقیق رفتند.اگثرا تاییدش کردند فقط چند نفر گفتند که کمی یک دنده و کله شق است.اما چون خانواده و خودش صادقانه جلو امدهبودند باور نکردم.من خیلی سعی داشتم که چند مدت صیغه باشیم تا بیشتر او رابشناسم اما نشد.خلاصه عقد کردیم و الان گرفتار یک سری مشکلات شدم از جمله:

به تنها بیرون رفتنم بسیار واکنش نشان میدهد و اصلا راضی نیست تنها بیرون بروم.همش انتظار دارد کسی کنارم باشد.بااینکه زبانا گفته که به شماایمان دارم و همینطور که هستید و میگویید قبولتان دارم باز هم راجب حجابم تذکر داده و میدهد,بسیار پر توقع است و سر این پر توقعی سو تفاهم های بسیاری ایجاد کرده

وقتی یک اری را میخواهم انجام دهم اولش خودش را موافق نشان میدهد اما بعد از اینکه کار تمام شد نظر واقعی اش را میدهد,مثلا برای خرید مانتو رفته بودیم ,اولش به من گفت که شما میخواهی این مانتو را بپوشی خودت هر سایزی که به نظرت مناسب است را بردار.اما بعد از خرید و پوشیدن دایما برانداز میکرد و اخر سر میگفت که از این به بعد دو سایز بزرگ تر برمیداریم!در مهمانی رفتن و مهمان امدن دایما به من زنگ میزد و در تماس بود,در صورتی که بارها راجب این مسیله با او صحبت کرده بودم اما نتیجه ای ندیدم.

در بسیاری مسایل طوری رفتار میکند که هر وقت موعد کاری برسد خودش میداند,طوری که یک بار به من گفت لازمنیست به من بگویی به فلانی زنگ بزن یا فلان کار را بکن!من خودم میدانم!و خیلی مسایل دیگر...

خواهش میکنم با درایت و تخصص خود مرا راهنمایی کنید که ایا این مشکل حل شدنی است یا نه.

با تشکر
دارای دیدگاه شهریور 9, 1395 توسط سحر
دوست عزيز اوايل ازدواج به دليل علاقه زياد طرفين ب يكديگر يك سري رفتارهاي افراطي ممكن است بروز كند.ازكجا ميدانيد بعضي ازاين رفتارها از سر عشق نيست؟شايدهمسرشمادوست ندارد چشم مردان ديگر به شما جلب شود ك روي حجاب و پوشش شما حساس است؟شايد نگران است وقتي تنهابه جايي ميرويد برايتان اتفاقي بيفتد؟همسر من هم اوايل ازدواجمان ازين گونه رفتارها داشت كه كلافه ام ميكرد ولي حالا باشناخت بيشتر مشكلمان كاملا حل شده. اميدوارم موفق باشيد!
دارای دیدگاه شهریور 11, 1395 توسط بی نام
اما نباید اجازه داد علاقه بیش از حد باعث ازار طرف مقابل و ناراحتی او شود.امیدوارم همینطور که شما میگویید باشد.ممنون از پاسخ شما
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...