ازدواج با پسر کوچکتر.

447 بازدید
سوال شده مرداد 2, 1395 در ازدواج و طلاق توسط کتی
دختر ۲۷ ساله هستم . یک پسری که حدود ۵ تا ۶ سال از من کوچکتر است حدود ۳ سال است که اصرار به ازدواج داره. ابتدا خانواده ش مخالف بودن، امسال خانواده به طور رسمی خواستگاری کردن و گفتن وقتی پیغمبر همسر بزرگتر داشته، ما چیکاره ایم که نظر بدیم. آقا پسر بسیار اصرار داره و ابراز علاقه میکنه. و میگه دلیل علاقه م اخلاق و روحیات هست. ضمن اینکه من از نظر مالی و ... فکر میکنم که ازش پایین ترم. به خانواده م علاقه خیلی زیادی داره و حتی خانواده من رو بیشتر از خانواده خودش دوست داره.
هر دو روانشناس هستیم و آشناییمون دانشگاه بود.
من از هر اخلاقیش تو این ۳ سال بدم میومد رو به نوعی توی خودش برطرف کرده. ترم اول ۱۵۰ کیلو بود و تو مدت ۳ سال برای اینکه من توجه کنم بهش رژیم گرفت و الان ۸۰ کیلو است.
گفتم من روانشناس هستم. به نظرم اول اینکه بشدت هم خودش و هم خانواده ش نمایشی هستن. و دوم اینکه هم خودش و هم خانواده ش رفتارهای هیجانی دارن و واسه متقاعد کردن دیگران وحشتناک فیلم بازی میکنن. تا حدی هم دروغگویی به قول خودشون مصلحتی واسه جلب توجه من و خانواده م دارن. پدرم شرایط سختی براش گذاشته و گفت به هر زوری هست شرایط رو بدست میارم و واقعا پیگیره با اینکه فقط ۲۲ سالشه. تو این ۳ سال من هرکاری گفتم رو انجام داده در حد توانش. هرکاری کردم ازم دور بشه، نشد که نشد. تو این سه سال بعضی مواقع برای اینکه آروم بشه، میاد توی کوچه ما، تو ماشین میخوابه . چون من از خانواده مذهبی هستم و دوست ندارم که رابطه یا رفت و آمد و تماس داشته باشیم ، مگر در مواقع ضروری و کاری و درسی ، تو کوچه ما میخوابه که به قول خودش تا جایی که میشه بهم نزدیک باشه.
من چیکار کنم با این آدم؟ به نظرتون صلاح هست ازدواج ما؟!
ناگفته نمونه هم مادرش از پدرش بزرگتره و هم عروس دیگه از برادرش بزرگتره. اما الان روابط برادر و عروسشون به شدت داغونه. و تحت هیچ شرایطی برادرش نمیخواد که وصلت ما سر بگیره. تا جایی که با وجود اینکه تا حالا من و خانواده منو ندیده ، و فقط پدرم یک بار پای تلفن دعوتش کرد، به پدرم توهین کرد بدلیل برای بهم زدن. هر بار دلیل نبود پسر بزرگ و عروسشون و حتی دعواهاشون رو یه چیزی میگن و من سر در نیاوردم. نمیزارن با اون عروس هم آشنا شم. این میگه زندگی داداشم و زنش به من ربطی نداره و من بعد ازدواج باهاشون به خاطره اخلاقاشون رفت و آمد نمیکنم و دائما میگه تورو خدا منو با اونها نسنجین.
چه کنم؟!
دارای دیدگاه مرداد 6, 1395 توسط پاشا
بهترین راهنما  مشاورس.
دقیق باریک بین - بیطرف - بهترین نظر- نخصص همینه
وخودم :
من همچن تجربه ای داشتم، به شکست رسید بعد 3 سال
از من بزرگتر بود و نقش مامان رو برام بازی میکرد و این حال منه مرد و بهم میریخت..
اونم دست خودش نبود، چون من ازش کوچیک بودم این اتفاقات و از این جور چیزا زیاد اتفاق میفتاد
مخصوصا تو مسادل جنسی مون .
واگه حالشش بد میشه اگه کات کنی، اون مسول حال و احساس خودشه و باید روانشناسانه براش یه کاری کنه
پاینده باشی...

1 پاسخ

پاسخ داده شده مرداد 4, 1395 توسط بهناز میرمهدوی
دوست عزیز با توجه به اینکه یکی از ویژگی ها ی مهم ازدواج این است که سن آقا از خانوم بزرگتر باشد و اختلاف شما هم تقریبا زیاده به گفته خودتون 5 6 سال . توصیه میکنم بیشتر فکر کنید و تمام جوانب امر رو در نظر بگیرید. اختلاف سنی نامناسب جزو مواردی است که مانند یک بمب ساعتی می ماند و در دراز مدت اثرات آن نشان داده میشود.
ضمن اینکه توصیه میکنم از یک متخصص روانشناس پیش از ازدواج کمک بگیرید تا موارد دیگر از جملهدخصوصیات شخصیتی شما هم مورد بررسی قرار بگیرد.

بهناز میرمهدوی
کارشناس ارشد روانشناسی(کودک و نوجوان)
شماره تماس 09122943496
دارای دیدگاه مرداد 17, 1395 توسط فرزانه
سخت نگیرشوهرکجابودحالامرداییی که بزرگتربودن زنشون خوسبخت شدن بایدنازشوبخری هر روزبایه لباس جدیدتناسب اندام ارایش خودم همینجوری شوهرکردم اگه به خودت نمی رسی اصلا این کارونکن
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...