افسردگی

392 بازدید
سوال شده اردیبهشت 13, 1394 در اختلالات روانی توسط سارا
سلام من خانمی سی وسه ساله هستم ویک دختر دوازده ساله دارم   همسرم افسردگی دو قطبی دارد از نوجوانی والان پنج سال است قرص مصرف میکند ولی خیلی مرا اذیت میکند رفتارش ثابت نیست وهرروز یک مدل میشود بعضی اوقات منو خیلی دوست داره وبعضی وقتها ازم متنفر میشه واصلا طرفم نمیاد لطفا کمکم کنید از این رفتار او خسته شدم

1 پاسخ

پاسخ داده شده اردیبهشت 13, 1394 توسط qasdi
باسلام
عشق و حمایت  شما می‌تواند در درمان و بهبودی وی نقش مهمی داشته باشد. شما می‌توانید با آموختن درباره بیماری، امید دادن و تشویق، زیر نظر گرفتن علائم و شراکت در درمان به وی کمک کنید. اما اگر از نیازهای خود غافل شوید، مراقبت از فرد مبتلا به دوقطبی می‌تواند مشکل‌ساز باشد. بنابراین ضروری است که بین مراقبت از فرد مبتلا و مراقبت از خودتان، تعادل برقرار کنید.

خبر خوب این است که اغلب بیماران دوقطبی می‌توانند با درمان درست، دارو و حمایت، خلقشان را تثبیت کنند. امیدوار باشید.
به علاوه شما می‌توانید نقش مهمی در بهبودی او بازی کنید. مبتلایانی که عزیزانشان در روند درمان دخیل هستند سریع‌تر بهبود می‌یابند، اپیزودهای شیدایی و افسردگی کمتری را تجربه می‌کنند و علائم خفیف‌تری دارند.

زندگی با فرد مبتلا می‌تواند باعث فشار و تنش در خانواده گردد. گذشته از مواجهه با علائم بیماری و پیامدهای آنها، اعضای خانواده معمولا با احساساتی از قبیل گناه، ترس، خشم و ضعف دست و پنجه نرم می‌کنند. فشار و استرس می‌تواند مشکلات جدی‌ای در روابط ایجاد کند. اما خانواده‌ها در صورتی که بیاموزند بیماری و مصائبش را بپذیرند، می‌توانند با موفقیت با دوقطبی مواجه شوند.
پذیرفتن اختلال دوقطبی شامل قبول کردن این موضوع نیز هست که دیگر قرار نیست همه چیز «عادی» باشد. درمان‌ها می‌توانند تغییر زیادی برای عزیزتان ایجاد کنند؛ اما از همه علائم و مشکلات به طور کامل جلوگیری نمی‌کنند. برای اجتناب از ناامیدی و رنجش، مهم است که توقعات واقع‌بینانه داشته باشید. توقع بیش از اندازه از فرد مبتلا، به شکست منجر می‌شود. از سوی دیگر توقعات خیلی کم نیز می‌تواند روند بهبودی را کند نماید. پس تلاش کنید بین حمایت از وی و تشویق او به مستقل بودن، تعادل برقرار سازید.

وقتی احساس ناامیدی و گناه می‌کنید، ضروری است به خاطر داشته باشید که اختلال دوقطبی تقصیر هیچ کس نیست.

در ادامه راههایی پیشنهاد می‌شود که از طریق آنها می‌توانید به فرد مبتلا کمک کنید:

درباره اختلال دوقطبی بیاموزید. درباره اختلال دوقطبی بیشتر یاد بگیرید. هر چه می‌توانید درباره علائم و گزینه‌های درمانی بیاموزید. هر قدر بیشتر درباره اختلال دوقطبی بدانید، برای کمک به عزیزتان و کنترل اوضاع مجهزتر خواهید بود.
فرد را به کمک گرفتن تشویق کنید. هر قدر زودتر اختلال دوقطبی تحت درمان قرار بگیرد، کنترل آن ساده‌تر خواهد بود. بنابراین از دوست یا عضو خانواده‌تان بخواهید فورا از یک متخصص کمک بخواهد. با این امید که شاید بدون درمان بهتر شود، منتظر نمانید.
سعی کنید درک کنید. عزیزتان را متوجه کنید که اگر نیاز به درددل، تشویق یا کمک در امر درمان داشته باشد، شما در کنار او خواهید بود. به او یادآوری کنید که موضوع برای شما مهم است و هر کاری که بتوانید برای کمک به او انجام می‌دهید.
صبور باشید. بهتر شدن زمان می‌برد؛ حتی اگر فرد بطور کامل تحت درمان باشد. انتظار بهبودی سریع یا علاج کامل نداشته باشید. صبر کنید تا گام‌های بهبودی طی شوند و آمادگی موانع و مشکلات را داشته باشید. مدیریت اختلال دوقطبی فرایندی است که در تمام عمر جریان دارد.
محدودیت‌های عزیزتان را قبول کنید. مبتلایان دوقطبی نمی‌توانند خلق خود را کنترل کنند. نمی‌توانند به افسردگی پایان دهند یا در زمان شیدایی، خود را کنترل کنند. نمی‌توان با کنترل خود، نیروی اراده و یا استدلال، بر افسردگی یا شیدایی غلبه کرد. گفتن «دیوونه بازی درنیار» یا «نیمه پر لیوان رو ببین»، کمکی نمی‌کند.
محدودیت‌های خودتان را قبول کنید. شما نمی‌توانید فرد مبتلا به دوقطبی را نجات دهید یا مجبورش کنید مسئولیت بهتر شدنش را به عهده بگیرد. شما می‌توانید حمایتتان را عرضه کنید؛ اما در نهایت، بهبودی به فرد مبتلا بستگی دارد.
فشار را کاهش دهید. فشار و استرس، اختلال دوقطبی را بدتر می‌کند. پس سعی کنید  راههایی را برای کاهش فشار در زندگی او پیدا کنید. از او بپرسید چگونه می‌توانید به وی کمک کنید و در صورت لزوم داوطلب شوید برخی مسئولیت‌های او را موقتا بر عهده بگیرید. در نظر گرفتن و اعمال یک نظم روزانه (با زمان‌های مشخص بیدار شدن، صرف غذا و خوابیدن) می‌تواند فشار را در خانواده کاهش دهد.
ارتباط برقرار کنید. ارتباط شفاف و صادقانه، برای کنار آمدن با اختلال دوقطبی در خانواده عاملی ضروری است. نگرانی‌هایتان را دوستانه مطرح کنید، از او درباره حال و احساسش بپرسید و سعی کنید به خوبی حرف‌های او را بشنوید؛ حتی اگر با وی مخالفید.
 
چیزهایی که می‌توانید با گفتن آنها کمک کنید:
تو توی این مشکل تنها نیستی. منم کنارتم.
من می‌فهمم تو یه بیماری واقعی داری (یه چیز تلقینی نیست) و همونه که باعث این افکار و احساسات می‌شه.
شاید الان باورش برات غیرممکن باشه؛ اما این حال و احساست تغییر می‌کنه.
شاید دقیقا نتونم درک کنم چه احساسی داری، اما برام مهمی و می‌خوام بهت کمک کنم.
تو برام مهمی. زندگیت برام مهمه.

به امید روزهای خوب، شاد باشید...

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
تلفن : 88277643-4
بزرگراه جلال بعداز پل گیشا روبروی شعبه بانک کشاورزی پلاک 135 واحد 3 طبقه 2 دوشنبه ها
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...