خیانت همسر

5,434 بازدید
سوال شده اسفند 10, 1394 در ازدواج و طلاق توسط مریم
با سلام من 32 سالمه وهمسرم دوسال از من بزرگتره ما حدود ده ساله ازدواج کردیم من فوق لیسانس هستم وهمسرم لیسانس هستش من تک دختر بوده ولی همسرم از یک خونواده پر جمعیت هستش مادو بچه داریم که بچه دومم حدود یه ماه به دنیا اومده ما در زندگیمون اختلافات زیادی داشتیم که اغلب اونا به خاطر رفت وامد با فامیل ومراسمات بوده چون همسرم توبه خونواده ای بزرگ شده که ارتباط صمیمی با فامیل ندارن برا همین همسر من زیاد اهل رفت وامد به جمع خونواده ما نبود وهمش بهانه ای الکی وبحث های بیجا میکرد که باعث  اختلافات بزرگی برامون میشد ویه اخلاقی هم داره اینه که هر اختلافی پیش میومد زود تلفونو برمیداره وبه پدر من زنگ میزنه وموضوع رو کش میده خلاصه با همه این اختلافات من همیشه کوتاه اومدم وسعی کردم هر جور اون میخواد باشه در طول این سالها من چندین بار اس های عاشقانه در موبایلش    دیدم ولی هردفعه بهم قول داد که دیگه تکرار نمیشه ومن با خودم میگفتم که فقط در حد فضای مجازی و گفتگو هستش زیاد سخت نمیگرفتم ولی کلا بهش اعتماد نداشتم تا یه ماه پیش من شب رو به اصرار شوهرم  وبه بهانه اینکه حوصله ام سر رفته خونه مادر شوهرم رفتم وبهم گفت فردا میام از سر کار اونجا باهم برمیگردیم شب بعد که برگشتیم  من تو جیبش کاندوم پیدا کردم وچون من در دوران بارداری بودم پا رابطه ای با هم نداشتیم ازش خواستم توضیح بده که دوباره با هزار قسم گفت از کارگران کارخانه گرفتم و توبیخ کردم ولی من باور نکردم بعد اینکه رفت سر کار رفتم داخل زباله های ساختمان گشتم دیدم داخل کیسه ای که شبیه زباله های ماست دستمال کاغذی و کاندوم هستش وبهش زنگ زدم اومد ولی بازم انکار کرد وگفت اونا آشغالهاي یکی دیگه است و خلاصه با هزار ترفند منو قانع کرد من قانع نشدم ولی چون اواخر بارداری بود صبر کردم تا بچه به دنیا بیاد بعد از سه هفته که بچه دنیا اومده بود به من گفت حوصله ات سر رفته بریم خونه مادر شوهرم منم گفتم اگه تو میای میریم من تنها شب نمیرم اونم گفت باشه رفتیم ولی من باز برا اطمینان تبلت رو ضبط صدا تو خونه گذاشتم صبح خونه مادر شوهرم گفت میره سرکار اون روز هم جمعه بود گفت به خاطر اضافه کاری میرم ظهر برمیگردم بعد یه ساعت من بهش زنگ زدم گفت کارخانه ام ظهر میام چهل دقیقه بعد خودش دوباره زنگ زد گفت من نرفتم کارخانه ماشین پنچر شده برگشتم وبرای اینکه تو نگران نشی بهت دروغ گفتم  خلاصه ما شب اومدیم خونه ومن از تبلت صدای ضبط شده رو گوش کردم ديدم اومده خونه حتی وقتی با من صحبت میکرد خونه بوده از خونه صدای یه زنم اومد وقتی بهش گفتم که دیگه من میخوام برم طلاق بگیرم گفت آره من اومدم خونه ولی زنی نیاوردم  فقط فیلم سوپر نگاه کردم وبرگشتم حالا من نمیدونم با دروغهای این چکار کنم  البته تو خونه خیلی به منو بچه ها میرسه اصلا باور نمیکردم تا این حد پیش بره فقط به خاطر بچه هام نمیتونم تصمیم بگیرم از یه طرفم نمیتونم باهاش زندگی کنم شما بگید من چکار کنم

2 پاسخ

پاسخ داده شده اسفند 12, 1394 توسط ده باشیان
با سلام ، ممنون از اعتماد و همراهی شما

ابتدا تولد فرزند دلبندتان را به شما مادر گرامی تبریک می گوییم، آرامش و سلامتی شما برای پرورش، فرزندانی سالم، بزرگترین مهم است که انشالله به آن دست پیدا می کنید. حمایت عاطفی و روانی زن توسط مرد در دوران بارداری خانم امری لازم و ضروری است با این حال به واسطه مسائلی که در روابط جنسی زوجین هنگام بارداری خانم ، برای مردان پیش می آید، ممکن است از نظر ارضا نیاز جنسی مرد را دچارسردرگمی کند.که البته در سیستم خانواده ، داشتن روابط خارج از عرف، به هر نحوی خیانت محسوب می شود و این حقی را برای مرد به حساب نمی آورد. در رابطه با توضیحاتی که فرمودید و با توجه به فرزندان عزیزتان، شما باید رابطه خود و همسرتان را مورد بررسی بیشتر قرار دهید و مشکلات ارتباطی فی مابین را پیدا کنید، و به صورت ریشه ایی حل کنید، خودتان بهتر می دانید که جدایی و طلاق شرایط شما را بهتر نمی کند. پس به فکر ساختن زندگی باشید. به نظر بنده در قبال اشتباه همسرتان باید موضع جدی بگیرید که او متوجه قاطعیت شما و لزوم حفظ چارچوب ها و قوانین زندگی باشد ولی در صورت عذرخواهی او ، او را ببخشید و زندگی را ادامه دهید، برقراری مجدد فضای گرم خانه این مسائل را در گذر زمان به فراموشی میسپارد. در ضمن زیاد نسبت به اتفاقات قبلی وسواس فکری به خرج ندهید و به مسائل دامن نزنید، متهم کردن و اثبات جرم چه مزیتی برای شما دارد. اگر هم اشتباهی بوده در گذرید و راههای تغییر جهت برقراری ارتباط خوب با همسرتان را فرا بگیرید.توصیه می شود از نظرات مشاور خانواده یا روانشناس بالینی در نزدیکی محل سکونت خود هم به صورت حضوری کمک بگیرید.

از خداوند طلب زندگی آرام و پراز محبت را برای شما داریم.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
دارای دیدگاه اسفند 13, 1394 توسط بی نام
خیلی ممنون از راهنماییتان من خودم هم دوست دارم به زندگیم ادامه بدم چون هم همسرمو دوست دارم هم بچه هامو ولی همسرم اصلا کاری رو که کرده به عهده نمیگیره انکار میکنه وبعضی وقتا هم از من ناراحت میشه که چرا داری در مورد من این فکرارو میکنی بهم میگه تو افکار منفی میکنی اونقدر میگه که من خودمم باورم پیشه که من دارم اشتباه میکنم شاید چیزی نیست با این شرایط من چطور اونو ببخشم یا موضع جدی بگیرم چون اصلا عذر خواهی پشیمانی در کار نیست برا همین من اصلا نميدونم این عمل تکرار میشه یا نه همسرم پشیمان هستش یا نه به نظر شما من با این عکس العمل او چطور برخورد کنم یکی هم اینکه رفتار همسرم با من خیلی خوبه برا همین خیلی سردرگم هستم میشه به نفر هم همسرشو دوست داشته باشه وهم بهش خیانت کنه به مشاور هم رفتم گفته باید همسرت بیاد به اونم میگم میگه من مشکلی ندارم برا چی بریم راستش من اگه پشیمانی وعذرخواهیشو  میدیدم شاید یکم آروم میشم ولی الان خیلی درگیرم لطفا در مورد نحوه برخورد با انکارش راهنماییم کنید
پاسخ داده شده اسفند 15, 1394 توسط ده باشیان

با سلام و احترام

پیشنهاد می کنم این قضیه را ادامه ندهید، و زندگی خود را شروع کنید و برای برای فراهم کردن محیطی گرم و صمیمی در خانه تلاش کنید.در مبانی اسلامی ما هم ،زوجین را به گذشت و بخشش توصیه کرده اند. یکی از عوامل اصلی طلاق در دنیا و ایران ، مشکل ارتباطی زوجین است، یعنی زوجین نمی توانند ارتباط مناسب را با هم برقرار سازند. اگر مطلبی خاطر شما را آزرده می کند و یا رفتار ناشایستی از همسرتان می بینید، باید بتوانید با آرامش احساس خود را نسبت به این رفتار او و در موقعیت مناسب بیان کنید.شما فرمودید، همسرتان انکار می کنند، در ابتدا توصیه می کنم این مورد را پیگیری نکنید و در مورد آن فکر نکنید و گفته های همسرتان را بپذیرید، این فرصتی است که به همسرتان هدیه کرده اید و لازم نیست آن را به او بگویید. انکار یک مکانیسم دفاعی است، وقتی توضیحی به شما می دهند و شما احساس می کنید انکار است، می توانید بگویید: "عزیزم ، من از توضیحات شما قانع نشدم ولی حرفهای شما را می پذیرم، نه به این دلیل که باور می کنم، بلکه به این دلیل که تو را دوست دارم و زندگیمان را دوست دارم و دوست دارم که به تو اعتماد داشته باشم" .

این لحن و آرامش و مهربانی شما، اثرگذار خواهد بود.بدانید که ما در زندگی مشترک نمی توانیم همسرمان را یکباره تغییر دهیم و مطابق میل خود در بیاوریم.ولی با تغییر خودمان می توانیم بر او اثرگذار باشیم. انرژی خود را صرف برپایی و ساختن خانواده گرم و صمیمیان و پرورش کودکان دلبندتان کنید و گذشته را فراموش کنید و از طلب دعای خیر برای خانواده تان غافل نشوید.

موفق باشید

 


کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
دارای دیدگاه آبان 8, 1395 توسط بی نام
با سلام خیلی عذر ميخوام که دوباره وقتتان را میگیرم من وضعیت روحیم اصلا خوب نیست با اینکه چندین وقت از ماجرا گذشته ولی من اصلا نمیتوانم اعتماد کنم وفراموش کنم وبخششم همش میاد تو ذهنم واذیتم  میکنه مدام با خودم حرف میزنم و گریه  میکنم خودمو خیلی بی عرضه میدانم که نتونستم جدی برخورد کنم ومثل احمق ها حرفاشو باور کردم و دائما با خودم نقشه میریزم مچشو  بگیرم و ازش طلاق بگیرم اصلا بهش اعتماد ندارم تورو خدا کمکم کنید راه درست چیه خسته شدم از بس فکر کردم هر جا تو خونه پا میگذارم ميگم حتما اون زن هم آنجا پا گذاشته واذیت میشم کلا از زندگی ناامید شدم وبعضی وقتا انقدر حالم بد ميشه دعا میکنم همسرم بمیره  من راحت بشم طلاق گرفتن هم به خاطر بچه هابرام سخته از خودم بدم میاد که چرا نميتونم احساسم بگم چرا نميتونم عصبانیتمو نشون بدم فقط ميگم حتما باز باهاش رابطه داره یه صحنه هایی میاد تو ذهنم که شدیدا  عذاب  میکشم وبا کسی هم نميتونم در میان بذارم  خواهش میکنم کمکم کنید مشاوره هم نميتونم برم چون میرم میگن شوهرت بیاد اینم نمیره از استرس ونگرانی دارم میمیرم کمکم کنید
دارای دیدگاه آذر 22, 1396 توسط ياس
منم همينطورم همين بلاها داره سرم مياد
دارای دیدگاه اسفند 23, 1396 توسط بی نام
منم همین مسئله رو دارم
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...