وابستگی بیش ازاندازه همسرم به مادرشون وباخبر بودن اونها از همه مسایل زندگیمون

862 بازدید
سوال شده اردیبهشت 12, 1394 در عمومی توسط زهرا_خ
جناب اقای مرتضوی,سلام,ممنون که برایم وقت گذاشتید,من همون زهرا.خ هستم,درخصوص پاسخ به جمله ای که درمورد دفتر خاطراتم فرموده بودید خدمتتون عرض کنم که من دفتر خاطراتم رو پنهون کرده بودم,همسرم با وارسی خونه دفتر رو پیدا کردن وبقول خودشون از همه صفحاتش کپی گرفتن.دفتر یادداشت روزانه بوده و اصلا رمزو رازی نبوده که بخوام واهمه ای داشته باشم.چون کسی رو برای همدردی ندارم نوشتن رویدادهای زندگیم تنها راه درددل بود وایشون هرچی که من برای خودم نوشتم رو که گاهی حرف از خانوادش هم بوده برای همشون گفته.فحش وبددهنی هم که از خصایص برجستشونه ودرمواقع دعوا توهین به خانوادم وبه میون کشیدن حرف اونها بدون دلیل وسط بحث ازارم میده.
دارای دیدگاه اردیبهشت 12, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام مجدد
همکار عزیزمان دانش خوبی را انتقال دادند به ما و من بسیار شادمان هستم از این همفکری ها.
اما چون دیدگاه من بر اساس آسیب شناسی روانشناختی مبتنی بر خود می باشد . آنچه در حال حاضر مهم است خود شما هستید و باید اول آسیب هایی که به واسطه خودتون به شما رسیده و مرسد حل شود که بعد به واسطه ی آن در دیگران تغییر ایجاد خواهد شد. اگر به تشخیص همکارمان منابع قدرت پدر و مادر باشند می توان بعد از ازدواج زوجین هر کدام منابع قدرت یک دیگر شوند و آن بستگی به نحوه ی عملکرد هر فرد دارد. باید برایش سرمایه گذاری کنید و با صبر عمل نمایید . مطالبی به پیوست ارسال می شود در آن اندیشه کنید و اگر تمایل داشتید در خدمتم.

یک روز، زنی با یک مجله در دست پیش شوهرش می‌آید و می‌گوید، عزیزم، این مقاله فوق‌العاده است. یک فعالیتی را توضیح می‌دهد که هر دوی ما می‌توانیم برای بهتر کردن زندگیمان  آن را انجام دهیم. موافقی امتحانش کنیم؟»
همسرش می‌گوید، حتماً!
زن توضیح می‌دهد، این مقاله می‌گوید که یک روز هر کدام از ما یک لیست جداگانه از چیزهایی درمورد همدیگر که دوست داریم تغییر دهیم تهیه کنیم. چیزهایی که اذیتمان می‌کنند، اشکالات کوچک و از این قبیل. و بعد فردای آن روز این لیست را به همدیگر بدهیم، موافقی؟
شوهر لبخند زده می‌گوید، موافقم!
آن روز مرد کاغذی برداشته و در اتاق نشیمن نشست. زن به اتاق خواب رفت و همان کار را کرد.
روز بعد، سر میز صبحانه، زن گفت، شروع کنیم؟ اشکالی ندارد اگر من اول شروع کنم؟
مرد گفت، شروع کن…
 
زن سه ورق درآورد. لیست بلندبالایی بود. شروع به خواندن لیستش کرد. عزیزم اصلاً دوست ندارم وقتی… و همینطور لیست را که از کارهای کوچکی درمورد همسرش که او را اذیت می‌کرد تشکیل شده بود، ادامه داد.
مرد احساس کرد خنجری به قلبش وارد شده است. زن متوجه این قضیه شد و پرسید، دوست داری ادامه بدم؟
مرد گفت، اشکالی ندارد، ادامه بده، می‌تونم تحمل کنم.
زن به خواندن ادامه داد. آخر کار زن گفت، خوب تمام شد حالا تو شروع کن.
مرد ورقی را از جیبش درآورد و گفت، دیروز از خودم پرسیدم دوست دارم چه تغییراتی در تو ایجاد کنم. هر چقدر فکر کردم، حتی یک چیز به ذهنم نرسید.
بعد کاغذ که سفیدِ سفید بود را به همسرش نشان داد. بعد ادامه داد، چون به نظر من تو در نقص‌هایت کاملاً بی‌نقصی. من تو را آنطور که هستی قبول کرده‌ام–با همه نقاط مثبت و منفی که داری. من کل این مجموعه را دوست دارم. تو آدم فوق‌العاده‌ای هستی و من واقعاً عاشقتم.
زن ناراحت شد. سه ورق کاغذ را در دستانش مچاله کرد و خود را به آغوش همسرش انداخت.
ما به این دلیل دوست داریم آدمها را تغییر دهیم، که دوستشان داریم. اما گاهی‌اوقات، انگیزه‌های ما خالص نیستند. گاهی وقت‌ها از روی خجالت دوست داریم که عزیزانمان را تغییر دهیم.
از اینکه دیگران درمورد فرزندان، همسر، خواهر و برادرها و والدینمان چه می‌گویند، خجالت می‌کشیم. یک دلیل دیگر برای میل ما به تغییر آدمها این است که دچار بیماری مقایسه کردن هستیم. ازدواج کردن مثل رفتن به رستوران است؛ وقتی غذایتان را سفارش می‌دهید، می‌فهمید که میز بغلی هم چه غذایی سفارش داده است و یکدفعه از چیزی که سفارش داده بودید، پشیمان می‌شوید.
این میل به مقایسه کردن، مایه بدبختی‌ بسیاری از زندگی‌های زناشویی است. اگر همیشه هیکل همسرتان را با جنیفرلوپز مقایسه کنید، مطمئناً او قادر به رقابت با آن نخواهد بود.
یا اگر درآمد شوهرتان را با بیل‌گیتس مقایسه کنید، او هم توان رقابت نخواهد داشت.
خیلی وقت‌ها، حتی همسرانمان را با کسی مقایسه می‌کنیم که اصلاً وجود ندارد. مثلاً درمورد یک ستاره هالیوودی خیالپردازی می‌کنیم که اصلاً واقعی نیست. چون همه نقص‌ها و عیب و ایرادهای آنها با فتوشاپ از بین می‌رود.
قبل از اینکه ازدواج کنید، برای ارزیابی همسر آینده‌تان باید خیلی دقیق باشید. همه چیز را بررسی کنید. ارزش‌ها، پیشینه، اولویت‌ها، واکنش‌ها، اعتقادات، همه چیز. اما وقتی ازدواج کردید، دیگر دست از ارزیابی کردن بردارید، از انتقاد کردن دست بکشید. دیگر وقت درست کردن طرف مقابل تمام شده است. باید بتوانید او را همانطور که هست تحسین کنید. از پشت میز قضاوت بیرون بیایید و حس نقاشی را پیدا کنید که می‌خواهد تصویری زیبا را نقاشی کند. یک هنرمند همه چیز را همانطور که هست قبول می‌کند.
وقتی فرد مقابل را بپذیرید و تحسینش کنید، یک معجزه اتفاق می‌افتد: فرد مقابل یاد می‌گیرد خود را بپذیرد و درنتیجه زخم روی دلش التیام یافته و تغییرها شروع می‌شود.
چه چیزهایی را دوست دارید و چه چیزهایی را دوست ندارید؟
ممکن است یک چیز را هم دوست داشته باشید و هم نداشته باشید. مثلاً تلفن‌همراهتان. چرا دوستش دارید؟ چون هر زمان که خواستید می‌توانید به کسانیکه در دفترچه آن ذخیره هستند زنگ بزنید، مثل وقت‌هایی که مثلاً در خیابان پنچر شده‌اید، یا به دعا نیاز دارید یا هر چیز دیگر.
چرا ممکن است دوستش نداشته باشید؟ اینکه آن تعداد آدم هم بتوانند هر زمان که دوست دارند به شما زنگ بزنند، حتی وقت‌هایی که دوست دارید استراحت کنید و برای خودتان وقت بگذرانید. خنده‌دار است اما درمورد روابط هم همینطور است. چرا عاشق شدید؟
شوکه نشوید، اما همان چیزی که باعث شد عاشق یک نفر شوید، سال‌های بعد روی اعصابتان خواهد بود. شوخی نمی‌کنم. اگر به این دلیل عاشق همسرتان شدید که وقتی در مهمانی او را دیدید بسیار خوش‌مشرب و بشاش به نظر می‌رسید، سال‌های بعد ملتمسانه دوست دارید زیپ دهان او را بکشید که دست از حرف زدن بردارد.
اگر به این دلیل عاشق شوهرتان شدید که ساکت، قوی و جدی بود، امروز دوست دارید بخاطر سرد بودنش خفه‌اش کنید. اگر بخاطر زیبایی بی‌نظیرش عاشق همسرتان شدید، امروز وقتی مجبور می‌شوید سه ساعت در ماشین بنشینید تا برای بیرون رفتن آماده شود دوست دارید تک تک موهایتان را بکنید. یادتان باشد، هر نقطه قوتی یک ضعف دارد.
باز هم نکته‌مان را تکرار می‌کنیم: اگر می‌خواهید ازدواجی شاد و آرام داشته باشید، باید دست از اصلاح کردن همسرتان بردارید و شروع به تحسین کردنش کنید.
اینکه باید از اصلاح کردن همسرتان دست بردارید دو دلیل دارد: اول اینکه نمی توانید.
دوم اینکه آدمها مثل خانه‌های قدیمی می‌مانند. اگر یک جای آنها درست شود، یک چیز دیگر در آنها خراب می‌شود.
یادتان باشد، هیچوقت نمی‌توانید کسی را درست کنید چون اصلاح کردن دیگران یک کار درونی است. هیچوقت از بیرون نمی‌توان به آن اجبار کرد.
باید دیگران را تحسین و راهنمایی کنید. باید به آنها آموزش دهید. اما نباید اجبار کنید.
تنها کاری که باید بکنید این است که همسرتان را دوست داشته باشید و به او برای اصلاح خودش فضا بدهید

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز

3 پاسخ

پاسخ داده شده اردیبهشت 12, 1394 توسط qasdi
باسلام
دوست عزیز من تا اونجایی که از صحبتهای شما متوجه شدم همسر شما شخصیت وابسته ای دارند. و شما بفرمایید از پنج نوع شخصیت وابسته کدامیک شامل حال همسرتان میباشد تا راهکار را به شما بگویم و در صورت لزوم حضوری بهتر نتیجه خواهد داد. این انوع عبارت اند از:
* شخصیت وابسته ی مضطرب:
وابسته های مضطرب معمولاً مخلوطی از خصوصیات شخصیت وابسته و شخصیت اجتنابی را از خود نشان می دهند. این افراد اغلب به روابطی ادامه می دهند که تمایلات وابستگی و چسبندگی آنان را ارضا کند. آن ها تمایلی به خودمختاری و استقلال ندارند. وابسته های مضطرب تنها در صورتی احساس امنیت می کنند که به منابع قدرت بچسبند. این افراد همیشه از طرد شدن هراسان هستند و در صورت دور شدن از کسانی که به آن ها وابسته هستند، دچار اضطراب جدایی می شوند. وقتی دیگران نتوانند نیاز به امنیت آن ها را درک کنند و به آن ها اطمینان دهند که برای همیشه در کنارشان هستند، به شدت مضطرب می شوند. این اضطراب می تواند به شکل خشم نسبت به آنان، متجلی شود، البته خشمی که فروخورده می شود و به ندرت ابراز می شود. علاوه بر احساس ترس و خشم، پیش بینی مداوم وقوع اتفاقات بد، آشفتگی و بیقراری نیز در این افراد زیاد دیده می شود.
* شخصیت وابسته ی مطیع:
این گروه از طرد شدن می ترسند و چنین چیزی سبب می شود که نتوانند با طرف مقابل صمیمی شوند. این افراد در روابط خیلی فروتن هستند و به قیمت زیر پا گذاشتن عقاید ارزش های شان از تعارض و درگیری اجتناب می کنند. وابسته های مهربان و مطیع به اطرافیان اجازه می دهند، نقش قدرتمند و فعالی در زندگی آن ها داشته باشند تا آن جا که مسئولیت های خود را به دوش آن ها می اندازند. این افراد احساس ارزشمندی نمی کنند و تنها به روابط شان با دیگران اهمیت می دهند. وابسته های مطیع برای جلب حمایت دیگران و دوری از سرزنش و انتقاد آنان، حتی ممکن است خود را ناراحت و بیمار نشان دهند.
این نوع وابسته ها بسیار تأیید طلب هستند. آن ها خود را از درون قبول ندارند و تنها با تأیید گرفتن از دیگران احساس ارزشمندی می کنند. نگرش آن ها نسبت به زندگی سطحی است، بسیار فداکارند، زندگی را خیلی ساده می گیرند و اغلب آماده اند تا نقش یک فرد زیردست را ایفا کنند. موافقت بیش از اندازه با دیگران از آن ها شخصیتی مطیع و سرسپرده می سازد و از آن جایی که در درون، خود را قبول ندارند، از خود احساس رضایت نیز نمی کنند و اغلب در مواجهه با مشکلات و چالش های زندگی احساس درماندگی می کنند.
* شخصیت وابسته ی نابالغ:
این افراد نسبت به جهان دیدگاهی کودکانه دارند و از مهارت های کمی برای سازگاری با محیط برخوردارند. بعضی از این افراد برای سازگاری با پیرامون خود انرژی زیادی صرف می کنند.
برخی دیگر از آن ها خیلی آسان گیر هستند و هیچ آرزویی را در خود رشد نمی دهند. برخی از افراد وابسته در هیچ زمینه ای از زندگی به موفقیت نمی رسند و در همه ی زمینه ها کودک باقی می مانند. این افراد معمولاً بزرگ سالانی هستند که فعالیت های کودکانه، مانند بازی یا تفریحات کودکانه را ترجیح می دهند، و اغلب مایل هستند که با افراد کم سن و سال معاشرت کنند، آن ها از مسئولیت های بزرگ سالی گریزان هستند، از جاه طلبی امتناع می کنند و اگر اوضاع به گونه ای پیش برود که بتوانند به فعالیت های کودکانه ی خود ادامه دهند، بسیار احساس رضایت می کنند.
* شخصیت وابسته ی غیر مؤثر:
این افراد تمایلات اسکیزوئیدی را در کنار وابستگی نشان می دهند. آن ها انرژی کمی دارند، سریع خسته می شوند و اکثراً ساکت و در خود فرورفته هستند. برخلاف بیماران اسکیزوئید، وابسته های غیر مؤثر می توانند عواطف دیگران را بفهمند و با آن ها همدلی کنند؛ هر چند این میزان کم تر از حد طبیعی است. افرادی که دارای این نوع شخصیت هستند، در کل انگیزه ی کمی دارند و اغلب مسئولیت های زندگی را نادیده می گیرند. وابسته های غیر مؤثر به یک سلسله عقاید منفی مخرب (مانند «هر کاری بکنند، زندگی شان فرقی نخواهد کرد») پایبندند. آن ها به سرنوشت اعتقاد دارند و هر اتفاقی را به شانس و تقدیر نسبت می دهند به همین دلیل زندگی این افراد معمولاً یکنواخت است و تغییرات عمده، کم تر در آن دیده می شود. از آن جایی که انگیزه و هدفی برای زیستن ندارند، در واقع به جای زیستن به زندگی ادامه می دهند.
* شخصیت وابسته ی ایثارگر:
در این نوع شخصیت وابسته، ویژگی های خودآزارگری نیز دیده می شود. شخصیت های وابسته ی ایثارگر بیش تر از وابسته های مطیع، به برقراری روابط با دیگران اهمیت می دهند. این نوع شخصیت های وابسته، هویت خود را از دست می دهند و برای رسیدن به ثبات هیجانی، خود را ناچار می بینند به طور کامل با دیگران یکی شوند.
با از دست دادن احساس هویت و استقلال، فرد خود را ناچار می بیند که به شدت مطیع و منقاد دیگران شود و به اصطلاح در دیگری ذوب می شود و مانند او فکر و رفتار می کند، به طوری که حتی ارزش های خود را زیرپا می گذارد و به ارزش های دیگری می چسبد. برای مثال عقاید دیگران را می پذیرد و عقاید خود را نفی می کند.
زندگی وابسته های ایثارگر، حول رضایت دیگران می چرخد.

منتظر بازخوردتان هستم.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
تلفن : 88277643-4
بزرگراه جلال بعداز پل گیشا روبروی شعبه بانک کشاورزی پلاک 135 واحد 3 طبقه 2 دوشنبه ها
دارای دیدگاه اردیبهشت 14, 1394 توسط زهرا.خ
باسلام خدمت شما مشاور محترم.ممنون که برایم وقت گذاشتید,شخصیت همسرم بیشتر شبیه به وابسته غیرموثر میباشد,زود خسته میشن,تمایلی به سفر ندارن وبیشتر دوست دارن با خانوادشون مدام باشند,بطور مثال وقتی ازسرکار میان منزل اگر من بگم که بریم تاجایی میگه من خسته ام,ولی بعداز چند دقیقه حاضر میشن میرن خونه مادرشون.نسبت بمن بی مسولیت هستن,ولی سمت خانواده وخصوصا مادروخواهرشون فوق العاده احساس مسولیت میکنن,مدام خونه مادرشون میرن وهمه مسایل زندگی رو به ایشون میگن,هرحرف و اتفاقی رو مخابره میکنن,تو خانوادشون پدر جایگاهی نداره واونقدر مه برای مادرشون احترام قایلن برای پدرشون نیستن و یکی از داییهاشون که اون هم مدام بامادر همسرم درارتباطه ومثل همسرم هرروز اونجاست و خواهرشونو درجریان مسایل زندگیشون قرار میدن,بااون دایی هم رابطه خوبی دارن واز پدرشون بیشتر درجریان زندپی ماست.که داییشون هم سه بار خانمشونو طلاق دادن و دوبچه دارن,یعنی مشاورهای شوهرم هستن,اول مادر بعد هم دایی و خواهرشون.حرفهای اونها براش حکمن,ودونه بدونشو اجرا میکنه.فوق العاده کینه ای هست همسرم وریزبه ریز کارهارو تلافی میکنن ودر ادعا دارای استقلال هستن که اصلا اینطور نیست.چندین بار پیشنهاد مراجعه به مشاور رو دادم ولی قبول نمیکنن,خودم خیلی دوست دارم پیش مشاور برم ولی باتوجه به پولی که ماهیانه بهم میدن نمیتونم.به شدت بددهن وعصبی هستن,موقع دعوا به خودم وخانوادم توهین میکنن.اونقدر از زندگیم زده شده ام که به طلاق فمر میکنم و واقعا خسته شدم از بی توجهی و بی محبتی که فقط نسبت بمن دارن.
پاسخ داده شده اردیبهشت 14, 1394 توسط qasdi
بانوجان درود
در درمان اختلال شخصیت وابسته که اغلب نتیجه بخش هم است خود فرد هم باید همکاری نماید در زندگی همیشه آخرین راه طلاق است. بنابراین شما باید به یک روانشناس بیا روانپزشک مراجعه نمایید در صورتی که اوضاع مساعدی فراهم باشد، این بیماران از درمان استقبال می کند. درمان در دو دسته ی کلی دارودرمانی و روان درمانی طبقه بندی می شود. رفتاردرمانی، شناخت درمانی و روان درمانی بینشی نیز از جمله درمان های غیر دارویی هستند که می توانند به صورت انفرادی، یا به صورت زوج درمانی اجرا شوند.
چه داروهایی برای بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وابسته تجویز می شود؟
برای مقابله با برخی علایم از جمله اضطراب و افسردگی که در اختلال شخصیت وابسته شایع است، درمان دارویی توصیه می شود. داروهای ضد اضطراب و ضد افسردگی نیز برای این دسته از بیماران تجویز می شود.
برای تجویز داروهای ضد اضطراب به بیماران وابسته باید محتاط بود. از آن جایی که علایم و نشانه های اختلال شخصیت وابسته در دراز مدت پایدار است، باید نقشه ای دقیق برای درمان تدوین شود. مصرف دراز مدت اگزازپام، دیازپام و.. ممکن است در بیمار نسبت به مصرف این داروها وابستگی ایجاد کند. هم چنین مصرف این داروها در برخی از بیماران، ممکن است باعث اختلال در هوشیاری شود و آن ها را در معرض خطر تصادف با ماشین و ابزارهای مکانیکی قرار دهد. به علاوه این که برخی از بیماران ممکن است بخواهند برای مقابله با هیجانات ناخوشایند خود به مصرف بیش از اندازه ای داروهای ضد اضطرابی روی آورند. در هر صورت مراجعه به روانشناس توصیه میشود همیشه بیاد داشته باشید برای زندگی بهتر خودتان هم باید بجنگید..

با احترام

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
تلفن : 88277643-4
بزرگراه جلال بعداز پل گیشا روبروی شعبه بانک کشاورزی پلاک 135 واحد 3 طبقه 2 دوشنبه ها
دارای دیدگاه اردیبهشت 19, 1394 توسط زهرا.خ
خانم قصدی عزیز,خیلی.ممنونم ازشما بابت وقتی که دراختیارم نهادید.درزمینه بچه دار شدن سوالی ازتون دارم,خودم باتوجه به شرایط زندگیم تمایلی به باردارشدن ندارم,ولی حرف هاو.ترس از ناباروری دراینده باتوجه به شرایط امروزی و....میخواستم بدونم باتوجه به شخصیت ورفتار همسرم باردار شدن برام فعلا ممنوعه یا نه؟؟؟
پاسخ داده شده اردیبهشت 19, 1394 توسط qasdi
باسلام مجدد
برای این مسئله بسیار مهم، چه زن و چه مرد باید از لحاظ بیرونی و درونی آمادگی پذیرش فرزند را داشته باشند. منظور از آمادگی بیرونی، آمادگی لازم برای انجام مسئولیت‌ها به‌عنوان والدین، در نظر گرفتن شرایط مالی و تعهدات سنگینی است كه تا پایان زندگی همراهشان است و منظور از آمادگی درونی، شرایط مناسب روحی و روانی پدر و مادر برای ورود عضو جدید به خانواده و كسب آمادگی‌های لازم از جمله اطلاع از روش‌های جدید تربیتی و رشد است. در نهایت زن و مرد برای بچه‌دار شدن باید نسبت به موارد زیر اطمینان داشته باشند:

1- رابطه صمیمی و
با ثبات بین زن و شوهر
2- سنجیدن واقع‌بینانه شرایط مالی برای تولد و رشد كودك
3- توافق و آمادگی هر دو طرف برای فرزنددار شدن
4- پذیرش فرزند همان‌طور كه هست نه مطابق با رؤیا‌ها و توقعات
5- آمادگی تغییر در تمامی اركان زندگی (تغییرات فیزیكی و جسمی در مادر، بی‌خوابی‌ها، شب‌زنده‌داری‌ها و...)
بنابراین به نظر بنده ابتدا تفاهم و روابط عاطفی خودتان و همسرتان را بهبود ببخشید و شرایط را مهیا نمایید سپس در مورد آن با همسرتان صحبت نمایید..
درحال حاضر من چنین پیشنهادی را تایید نمیکنم...
موفق باشید

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
تلفن : 88277643-4
بزرگراه جلال بعداز پل گیشا روبروی شعبه بانک کشاورزی پلاک 135 واحد 3 طبقه 2 دوشنبه ها
دارای دیدگاه اردیبهشت 20, 1394 توسط زهرا.خ
یک دنیا  سپاسگزارم ازتون مشاور عزیز.امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشید
دارای دیدگاه اردیبهشت 20, 1394 توسط qasdi
سپاسگزارم موید باشید

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
تلفن : 88277643-4
بزرگراه جلال بعداز پل گیشا روبروی شعبه بانک کشاورزی پلاک 135 واحد 3 طبقه 2 دوشنبه ها
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...