ذهن آشفته

735 بازدید
سوال شده بهمن 30, 1394 در اختلالات روانی توسط امیرحسین
با سلام.27 سالمه...مجرد...مهندس کامپیوترم...کار ثابتی هم نتونستم پیدا کنم...یه مدته اشتباهات گذشته ام مثل خوره به جونم افتاده. مدام جلو چشمام رژه میرن و باعث میشن نتونم کارام رو درست انجام بدم. بلند بلند فکر میکنم...استرس دارم..اعتماد به نفسم رو از دست دادم...وقتی یاد اشتباهاتم میوفتم  بعضی وقتا که تنهام با مشت به در و دیوار ضربه میزنم...شبها دیر میخوابم...معده درد دارم...جدیدا دچار سر درد شدم...تو خانواده وقتی بحث یا درگیری پیش میاد زود تحملم رو از دست میدم و از محیط درگیری دور میشم...با چیزایی که نوشتم احساس میکنم وضعیت روحی خرابی دارم! لطفا کمکم کنید

1 پاسخ

پاسخ داده شده اسفند 15, 1394 توسط ده باشیان
با سلام خدمت شما ابتدا به شما تبریک عرض میکنم که نسبت به سلامت روان خودتون، در تلاش هستید و این شروع خوبی است.  برای شناخت بیشتر باید به سئوالات من دقیق تر پاسخ دهید. ارتباطی با جنس مخالف دارید؟ این احساس و رفتارشما، چه مدت است که شروع شده؟ احساس کمبود انرژی و بی ارزشی دارید؟ آیا از فعالیتهایی که قبلا لذت می بردید، دیگر لذت نمی برید؟ مشکل در تمرکز، تصمیم گیری دارید؟ به طور کلی فکر می کنید از چه چیزی ناراحت هستید و دوستدارید که تغییر کند؟

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
دارای دیدگاه اسفند 16, 1394 توسط امیرحسین
1.از اولش حجب و حیا و شاید ترس از آبروریزی باعث شد هیچ وقت سراغش نرم...در این مورد زیادم پشیمون نیستم...

2.فکر میکنم مدت زیادی باشه... رفته رفته زیاد شد...همیشه درگیرش بودم و احساس میکنم از دعواهایی که بین پدر و مادرم همیشه رخ میداد شروع شده...بیشتر اوقات برا تموم شدن داد و فریاداشون خودمو مینداختم وسط...فکر کنید دوتا آدم بزرگ دارن دعوا میکنن یه بچه 10 ساله داره جداشون میکنه! این آخرا دیگه خودمو تقریبا کنار میکشم...

3.میشه گفت بیشتر اوقات...زود خسته میشم...ارزش!! احساس میکنم به حقم از زندگی نرسیدم و شاید همین باعث بی ارزش شدنم میشه!

4.شدیدا...قبلا خیلی ورزش میکردم...ولی کم کم گذاشتم کنار...فیلم زیاد میدیدم و لذت میبردم...بازم میبینم ولی مثل قبل نه...دوستان انگشت شماری دارم که ارتباطم با اونا هم کم شده...

5.بله... نمیتونم رو کاری که انجام میدم و هدفم متمرکز بشم...هی میزنم تو جاده خاکی...برنامه ریزی میکنم...رو کاغذ مینویسم که باید چه کارایی انجام بدم ولی نمیشه!

6.تنهام...خانواده ام کنارم هستن ولی بازم تنهام...دوست دارم ازدواج کنم ولی مشکلات شغلی و اقتصادی نمیزاره...در ضمن میترسم با این وضع روحی یه نفر دیگه رو هم بدبخت کنم...بهتره اول شرایطمو درست کنم بعد...

میبخشید طولانی شد...ممنون که کمکم میکنید
دارای دیدگاه فروردین 5, 1395 توسط ده باشیان
سلام علیکم
باید قبل از اینکه فرصتها از دست رفت اقدام کنید،باید برای ازدواج آماده شوید،با نظر شما در بند6 توضیحاتتون موافقم،ابتدا باید از نظر روحی به آرامش برسید و مشکلات پیش رو را بردارید.
با توجه به مشکلات خانوادگی که شما هم مانند تعداد زیادی از مردم گریبانگیر آن بودید، حق دارید که دچار این تنش ها شوید ولی الان که هوشیار هستید با اسقلال و اراده و همت خود می توانید شرایط را قدم به قدم تغییر دهید،شما می توانید از یک روانپزشک برای مشکلاتی که در بند3 و 5 ذکر کردید کمک بگیرید و دارو مصرف کنید.ولی من توصیه می کنم با انجام ورزش به حل آنها بپردازید روزی30 دقیقه ورزش(دویدن،دوچرخه سواری و..) علاوه به افزایش تمرکز و حافظه به نشاط و اعتمادبنفس و سرزندگی شما کمک شایانی می کند.
برای نظم دادن به کارها و خارج شدن از سردرگمی در جدولی،حالات،روحیات و اخلاقیات و حتی شرایطی را که می خواهید تغییر کند در ستون سمت راست و روبروی هر قسمت در ستون سمت راست، شرایط ایده آلی را که می خواهید به آن برسید بنویسید.باید شفاف و روشن بدانید که می خواهید چه تغییری صورت بگیرد.غر زدن و مبهم شکایت کردن از خود،فقط اعتماد بنفس شما را کم می کند،به مغزتان باید شفاف و دقیق دستور دهید.با اینکه بارها در اجرا و برنامه ریزی شگست خوردید خسته نشوید،همه اینگونه هستند! باز هم ادامه دهید.از قانون 15 دقیقه استفاده کنیدتا هدفهای بزرگ را خرد کنید(در اینترنت سرچ کنید). برای ایجاد طراوت و انگیزه در زندگی هم اگر فرصت دارید یک فعالیت تازه و ن و یا یک علاقه قدیمی را زنده کنید،مثل یادگیری یک رشته ورزشی جدید،یادگیری یک کار هنری و یا تحصیل و...ارتباط اجتماعی با افراد غریبه را می توانید در یک باشگاه ورزشی ،کلاس آموزشی و ... افزایش دهید. در ضمن بخش زیادی از نگرانی شما مربوط به کار است.اگر کار مرتبط پیدا نشد،دنیا به آخر نرسیده مهم این است که شما فعال باشید از هر موقعیت کاری که پیدا شد استفاده کنید،ایده های جدید کاری  و کارآفرینی را که به ذهنتان می رسد یادداشت کنید، خداوند مسیر را برای رسیدن به خواسته ها هموار می کند.نا امید نشدن مهم است.این برهه سخت از زندگی با صبر و ادامه دادن به پایان میر سد و روزهای خوب خواهند آمد.
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل/اگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم.

موفق و سلامت باشید

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
دارای دیدگاه فروردین 26, 1395 توسط امیرحسین
سلام دارم رو خودم کار میکنم. اگه نشد حتما به روانپزشک یا روانشناس مراجعه میکنم. هر کاری کردم جواب بدم این کد امنیتی نمایش داده نمیشد. در هر صورت مچکرم که راهنمایی کردید. فکر نمیکردم اینقدر خوب راهنمایی کنید. با آرزوی بهترین ها برای شما استاد گرامی و سازندگان این سایت خوب
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...