عشق وسواسي/وسواس فكري

537 بازدید
سوال شده آبان 12, 1394 در ازدواج و طلاق توسط شميم
دختري هستم20ساله كه حدوديك سال است كه ازدواج كرده ام والان دردوران عقد هستم. اوايل. رابطه مان بانامزدم درحد خوب ومعمولي بود.پس ازچندماه رفتارهايم بصورت وسواسي درآمدند. هميشه ترس ازاين داشتم نكندبرايش اتفاقي بيفتد. مكررا بااوتماس ميگرفتم تااز سلامتيش مطمئن شوم. هرروزاصرارداشتم تااوراببينم واگرنميشدبسياربي قرار بودم.ازسردردساده گرفته تايك سرماخوردگي معمولي اومرا به وحشت مي انداخت. وذهنم هميشه درگيراين بودكه اگرنباشدچه برسرمن مي ايد؟
ميدانستم رفتارم صحيح نيست وبه هردويمان لطمه ميزند ولي نميتوانستم افكارم راكنترل كنم.
باكمك خداوند اخيرااين مشكل را"تاحدي" حل كرده ام ولي اخيرادچار نوع ديگر وسواس شده ام ك فكرميكنم همسرم دوستم ندارد.همه رفتارهايش.حرف هايش و برخوردهايش را سوﺀ تعبير ميكنم كه باعث بروز شك و سوﺀ ظن ميشود.دوست ندارم مشكل بزرگترشود وميخاهم تاعروسي مان حلش كنم.من شوهرم و زندگيم رابسياردوست دارم و نميخاهم به هيچ وجه به ان لطمه بزنم.تقاضا ميكنم راهنماييم كنيد.

2 پاسخ

پاسخ داده شده آبان 12, 1394 توسط madani
با سلام

 اين اضطرابها و افكاري كه بصورت وسواس گونه شما را آزار مي دهند قابل برطرف شدن هستند. اين موارد حتي ممكن است فراگيرباشد و  در مورد افراد ديگر زندگي تان نيز وجود داشته باشد. ساده ترين راه و احتمالا كم اثر ترين آن اين است كه اين اضطرابها و وسواس ها را كنترل كنيد و يا از حواسپرتي استفاده كنيد و يا دست به فرار از آنها بزنيد. ولي راه درمان ارجح كه البته مشكل تر هم هست اين است كه با غرق كردن خودتان در اين افكار و اضطرابها ماهيت واقعي و بي خطر  و بي اساس بودن و حتي بي ارتباط بودن آنها با واقعيت بيروني را بشناسيد و درك كنيد.قطعا طي كردن اين مسير  دشوار است و اگر درمانگري را مي شناسيد كه  از وي بهره ببريد و راهنمايتان باشد  نتايج با ثبات تري مي گيريد.

موفق باشيد.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09107622133-77957732
نارمك -خيابان سمنگان-كلنيك عصر اميد زندگي
دارای دیدگاه آبان 20, 1394 توسط شميم
بسيارممنون ازراهنماييتان.ولي مورد آخررا بارها تمرين كرده ام.هميشه ازخود ميپرسم كه بدترين حالت چيست؟آخرش چه ميشود؟نتيجه اين فكرهاي بي اساس چيست؟اصلا چه سودي برايم دارد؟ اما همين كه خودم راغرق اين افكارميكنم اظطرابي به مراتب بزرگتر سراغم مي آيد وباعث بدبيني ميشود. به دنبال آن حتي بايك جمله هرچند شوخي باشدبهم ميريزم. مثلا وقتي همسرم مريض ميشود و به شوخي ميگويد :ديگه آخرامه! دوباره همان فكرهاي وسواسي پيدايشان ميشود.من حتي ازحرف زدن عادي همسرم بايك زن غريبه وحشت دارم كه نكند اين زن تهديدي براي زندگيم باشد.ميدانم اين طرز فكر بسيارمسخره است اما هرقدر تلاش ميكنم نميتوانم اين ترس راازبين ببرم.خواهشا كمك كنيد.
پاسخ داده شده آبان 20, 1394 توسط madani
با سلام

بله شما با اين افكار اضطراب زا مواجه شديد ولي به محض بالا رفتن اضطرابتان ديگر به مواجهه ادامه نداده ايد و سعي در كنترل افكار و يا حواسپرتي از آنها و يا پاسخ هاي اطمينان بخش داشته ايد. و اين راه ها بيشتر به مشكل تان دامن مي زندو باعث عدم بهبودي و تداوم آن مي شود.

بهتر است با راهنمايي يك درمانگر كه در زمينه وسواس كار مي كند به خودتان كمك كنيد. و اگر شما در تهران ساكن باشيد مي توانم كمك تان كنم.

موفق باشيد

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09107622133-77957732
نارمك -خيابان سمنگان-كلنيك عصر اميد زندگي
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...