ازدواج موقت

415 بازدید
سوال شده آبان 2, 1394 در ازدواج و طلاق توسط سحر

با سلام و خسته نباشید 

زنی هستم 34 ساله و دارای تحصیلات فوق دیپلم گرافیک . در سن 23 سالگی با مردی بسیار سرد و لجباز و کینه ای ازدواج کردم و بعد هر چه تلاش کردم نتوانستم محبت او را به خودم جلب کنم و از طرف دیگر خانواده ام هم با طلاقم موافقت نکردن و کم کم حالت افسردگی به سراغم اومد و بعد بچه دار شدم در طول دوران حاملگی شوهرم بسیار بیشتر از قبل شروع به آزار دادن من از طریق بی توجهی کردن کرد و در نهایت من افسردگی بسیار شدیدی گرفتم که تا سالها تحت نطر پزشک به دارو درمانی مشغول بودم و در نهایت بعد از دو بار تلاش نافرجام موفق به طلاق شدم اما جدا شدن از فرزندم و خانواده بسیار سنتی و مرد سالار من بسیار منو آزار می دهند . در این 4 سال که جدا شدم من  با چند مرد به امید ازدواج آشنا شدم اما پس از اینکه متوجه شدم آنها آدمهای مناسبی نیستند و در واقع قصد ازدواج ندارن از اونها جدا شدم و از اونجایی که بسیار تنها هستم و تقریبا رابطه درستی با خانوادم ندارم نمی تونم تنها باشم و با مرد دیگری که در زندگی زناشویی خود بسیار زجر کشیده و تمام تلاش اون برای طلاق به دلیل اینکه مجبور است تمام دارایی خود را برای مهریه بدهد شکست خورده و 20 سال از من بزرگتر است قرار ازدواج موقت گذاشتم . مهربانی و اخلاق او من و شیفته کرده و به قولی عاشق اون شدم اما اون میگه که نمیتونه از زنش به خاطر دو دخترش که در سن ازدواج هستند جدا بشه چون آینده بچه هاش به خطر میافته و کلا از ازدواج به خاطر تجربه تلخ گذشته متنفره و به من پیشنهاد داده که بدون ازدواج و اطلاع دیگران تا آخر عمر با هم بمونیم و اون تمام نیازهای من و برآورده میکنه . اما من واقعا نمیدونم چیکار کنم از طرفی  عاشقشم و اصلا نمی تونم ازش جدا بشم و از طرفی نمیشه که هیچوقت ازدواج نکنم خونواده با این مسِئله کنار نمیان و غیر از اون من خودم احساس سرشکستگی میکنم که نتونستم ازدواج کنم . اما چند باری که تصمیم گرفتم از ایشون جدا بشم بسیار سخت بود و نتونستم ادامه بدم و برگشتم . در ضمن باید این رو هم بگم که ایشون گفتن هر وقت فرد مناسبی اومد که مطمئن شدم منو خوشبخشت میکنه میتونیم از هم جدا بشیم . اما این برای من بسیار سخت و زجر آوره که ندونم تا کی با یک نفر میمونم تا آخر عمر یا مدت کوتاهی . و غیر از اون اینکه اون حاضر به ازدواج نیست بسیار سخته  اون میگه حتی اکه جدا بشه نمی خواد هیچوقت ازدواج کنه . لطفا شما بگین چیکار کنم ؟ آیا این کار درستیه که با توجه به علاقه و تفاهمی که با هم داریم تا آخر عمر به صورت پنهانی باهاش بمونم ؟؟

دارای دیدگاه آبان 2, 1394 توسط مریم
سلام بانوی گل
ازدواج پنهانی شاید شما را از تنهایی برای مدت کوتاهی رها کند اما در نهایت باز هم تنهایید و مشکلاتتان افزون میشود چون شما حاشیه و قسمت مخفی زتدگی اون اقا میشید.
به جهت تعهدی که به خانواده اش دارد باید با انها باشد.
پیش شماست در حالی که با همسرش تلفنی صحبت میکند و قول میدهد که زود به خانه برگردد.
هرجایی با شما نمی اید تا مبادا اشنایی و کسی وی را با شما ببیند
وقتی میگوید جدا هم شوم ازدواج نمیکنم یعنی شما گزینه وی برای زندگی نیستید بلکه مامنی هستید تا خود را ارام کند نه اینکه شما را ارام کند و پناهی برای دل رنجیده شما شود
مسائلی از این دست باعث میشه شما کم کم سرخورده بشید و عزت نفستان کاهش پیدا میکند و به دارو پناه ببرید و افسرده تر شوید.
چرا میخواهید قسمت ناچیز زندگی مردی زن و بچه دار شوید؟
ارمشی هم اگر پیدا کنید موقت بوده و ارامشتان نیامده از دست میرود.
بانوی عزیز شما شایسته احترامی. شایسته اینکه متن و قسمت مهم و اصلی زندگی مردتان باشید نه در حاشیه.
از لحاظ اخلاقی و عرفی هم جامعه ما زنی را که با مردی خانواده دار ازدواج میکند نمی پذیرد و چه بسا این اتفاق به شما اسیبی بزند که باعث شود  در انتخاب های بعدیتان دچار مشکل شوید
یکی از بهترین جاهایی که میتواند روح شما را تسکین دهد خیریه ها هستند.
سفر و تورهای تفریحی به ارامش شما کمک میکند
ادامه تحصیل که حسابی شما را درگیر خود میکند گزینه خوبی میشود
نترسید. بروید تا دنیای جدید را لمس کنید.
دنیایی که خودتان با خودتان احساس ارامش کنید و لذت ببرید
سخت است....زمان نیاز است ...اما در نهایت این شما هستید که به سختی ها غلبه میکنید.
شما طی 11 سال اسیب دیده اید پس فکر نکنید که همه چیز به زودی پایان می یابد....حتی شاید گاهی ساعت ها برای خود گریه کنید...اشکالی ندارد...سبک که شدید دوباره بلند شوید و به راه خود ادامه دهید.
یه قلب ارام و یه ذهن هدفمند برایتان ارزو دارو
دارای دیدگاه آبان 3, 1394 توسط بی نام
سلام دوست عزیز من هم با دیدگاه دوستمون موافقم شما در واقع با این رابطه درواقع برای خود مسکنی برای دردهایتان پیداکرده اید که به شدت به این مسکن دارید عادت میکنید وقت آن است که واقع بین باشید زندگی پنهانی خودش یک نوع آسیب هست تا کی میتوانید پس زده شوید وبه خاطر زندگی اول شخصی از خواسته هایتان چشم پوشی کنید شما یک انسانید فرض کنید باهمید ودر اوج خوشی فرزند این آقا تماس بگیرد که برای یک کار خیلی کوچک به ایشان احتیاج دارد چقدر سرخورده میشوید که شما را ول کند وبرای کار کوچک فرزندش برود اگر برود وظیفه پدریش است پس شما چی اگر نرود پس فرزندش چی وعذاب وجدان کینه عصبانیت وتمامی حسهای منفی که منجر به خدای نکرده افعالی شده که متاسفانه دور از همه در خبر ها میشنویم همین کمبودها همین ندیده شدنهاست که تبدیل به خشونت و.... میشود اول خودمون به عنوان یک انسان بعد به عنوان یک زن به خودمون حرمت قایل شویم بعد از دیگران چه مرد چه هر فرد دیگری انتظار احترام وحرمت داشته باشیم همیشه حرمت گذاشتن گفتن عاشقتم  نیست این آقا به شما غیر مستقیم توهین کردن و شما فقط به خاطر کلام شیرینشون عاشقشون شدید یک ذره بیدار باشیم از ماست که بر ماست موفق باشید
دارای دیدگاه آبان 6, 1394 توسط سحر
از اینکه اینقدر صمیمی و شیوا نظرتون رو گفتید متشکرم .

1 پاسخ

پاسخ داده شده آبان 8, 1394 توسط سیداحمدمرتضوی
سلام سحر بانو

ارتباط و علاقه مند شدن شما بر اساس نیاز هایی است که الان نسبت به هم پیدا کردید بر اساس در یافت نشدن نیاز های قبلی .

اما مهمترین مسئله این است که شما دارید به آسیب ایجاد شده اضافه می کنید نه اینکه از اون کاهش می دهید.

ارتباط پنهانی اسم آن ازدواج نیست و رابطه است . رابطه اگر اصول و چهار چوب آن رعایت نشود آسیب را به وجود می آورد

ازدواج یک تعهد دو طرفه در یک چهار چوب است که با بیانات شما من از آن هیچ دریافت نکردم . و مسیر های شما دوباره به قول خودتون دوباره افسردگی بدتری را ایجاد خواهد کرد.

بعضی از پیش نهاد های عزیزان خوب است برای اینکه شما نیز بتونید در مسیر اصلی زندگی خود قرار بگیرید.

شاداب و سربلند باشید

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
شماره تلفن : 09121312713 , 22878323
شنبه و دوشنبه 10 صبح الی 19 خیابان شریعتی بالاتر از میرداماد بعد ازپمب بنزین ، نرسیده به ظفر ،کوچه ی امانی ، پلاک 2 ، طبقه 5 واحد 9 ، مرکز مشاوره ی راه سبز
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...