احساس عدم خوشبختی و رضایت

1,126 بازدید
سوال شده مرداد 3, 1394 در عمومی توسط بی نام
با سلام و احترام
اینجانب زنی هستم با تحصیلات کارشناسی ارشد اما شاغل نیستم، از همسرم بیزارم  اما نمیدانم چه تغییری باید  در زندگیم ایجاد کنم، زندگیم به شدت یکنواخت است و در گیر روزمرگی شده ام قبلا بسیار مطالعه میکردم اما اکنون هیچ علاقه و انگیزه ای به مطالعه ندارم، قبلا از گذشت و فداکاری نسبت به دیگران لذت میبردم اما الان لذت نمیبرم و گمان میکنم خیلی از انسانها خودخواه تر از آنند که لیاقت لطف داشته باشند فرصتهای شغلی بسیار خوبی را داشتم در چند آزمون استخدامی قبول شدم اما آن فرصتها را درنیافتم و غیر از زمینه شعله در سایر موارد زندگی هم فرصتهای بزرگی را از دست داده ام که دلایلش را در گذشته زندگی خود یافته آن و اکنون بسیار صاحب تجربه ام، اکنون خیلی تمایل دارم شغل مناسبی داشته باشم و گمان میکنم بهترین چیزیست که میتواند مرا نجات دهد اما نمیدانم چرا عزمم را جزم نمیکنم و از لحاظ سنی هم نگرانی جذب در بازارکار برای مشاغل دولتی را دارم ،31 ساله ام.ارتباطم با خدا بسیار خوب بود اما اکنون اصلا خوب نیست، نمیدانم چه کنم که هم توان انجام آن را داشته باشم و هم انگیزه و علاقه.اصلا از خود حس رضایت ندارم و احساس میکنم بسیار خسته تر و ناامیدتر و بی انگیزه تر از آنم که کاری کنم و متاسفانه مساله اقتصادی هم از ابتدای زندگی متاهلی همیشه راه را بر فکر وتصمیم درست بسته است اگر چه میدانم مسیولیت همه چیز بر دوش خودم میباشد  و نباید شرایط را تنها عامل عدم خوشبختی دانست چرا که انسان قوی اگر بتواند شرایط را تغییر میدهد و اگر نتواند در آن شرایط فرصتها را در می یابد، بعد از ازدواجم سبک زندگیم به شکل منفی و با شیب زیاد تغییر کردمدتها افسرده بودم به طوری که سلامتیم هم مشکل پیدا کرد و افسردگی مرا تشدید کرد اما همیشه نقاب آدم خوشبخت رو میزدم ، میخواهم گذشته ام را چون تخم گیاهی دفن کنم و اکنون فقط ثمره تجربیاتم را درو کنم و از این پس چون انسان هوشمندی رفتار کنم و آینده ام را بسازم، نمیدونم چطور انگیزه و امید وانرژی وتفکر صحیح بدست آورم.سپاسگزارم از اینکه وقت بسیار پرارزشتون رو  برای من گذاشتید. لطفا مرا راهنمایی کنید.

1 پاسخ

پاسخ داده شده مرداد 4, 1394 توسط مهری موسوی
سلام خواهر عزیز. روز بخیر. چند نکته مهم که شما خودت به اون اشاره کردی اول اینکه دچار روزمرگی و یکنواختی در زندگی شدی و یکی از دلایل تنفر از همسرت همین مساله ست و دلیل مهم دیگر اون داشتن تحصیلات عالی و موقعیت شغلی مناسب و بی کاری شماست شما خانم جوان و متاهلی هستی که نیاز هست برای حفظ زندگی و روحیه خودت به کار و فعالیت اجتماعی بپردازی، هر چه زودتر تعلل را کنار بگذار به اصلاح رابطه با همسرت بپرداز، با ورزش و کار مناسب انرژی رو به خودت و زندگیت برگردون و پیمان دوباره با خدای خودت رو برقرار کن که چه بسا ریشه بسیاری از سردرگمی های انسان ها فاصله از مبداء حیات خداوند متعال هست خواهر خوبم اگر برای هر یک از توصیه هایی که بهت داشتم در انجامش مشکلی داشتی ریشه در وجود زمینه های افسردگی در وجود شماست که باید ریش ای حل شود. موفق باشی

سیده مهری موسوی
کارشناس ارشد مشاوره / شماره مجوز 3909
تلفن: 44030585-09353217720
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...