سن ازدواج

741 بازدید
سوال شده تیر 20, 1394 در ازدواج و طلاق توسط بی نام
سلام

اختلاف سن تا چه میزان مجاز است و اگر مرد 10 سال بزرگتر باشد پیامد ان چیست

2 پاسخ

پاسخ داده شده تیر 20, 1394 توسط ده باشیان
با سلام

نظرات در این باره کمی متفاوت است.بین 4 تا 7 سال هم ذکر می کنند.معمولا تفاوت بین سن بلوغ دختر و پر را در نظر می گیرند.چون دخترها ازآقایان زودتر به بلوغ عقلی می رسند.

البته سن دختر و پسر هم شرط است.همیشه این اختلاف صادق نیست.

اختلاف ده سال را نمی شود گفت آره و نه گفت خیر، چوم افراد با هم متفاوتند ولی توصیه می شود دختر و پسر قبل از انجام هر تصمیم و توافقی به روانشناس مراجعه کنند و از نظر ویزگی های شخصیتی و میزان تناسب مورد آزمون قرار بگیرند

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
دارای دیدگاه تیر 20, 1394 توسط سحر
من و همسرم ۱۰سال تفاوت سنی داریم,خیلی بده,چون شوهرم همه ذوق و شوقی که من درحال حاضر دارم رو گذرونده,خیلی چیزها که واسه من هیجان داره اون بهش بی اهمیته,در کل بگم اصلا خوب نیست,مثل من احساسی تصمیم نگیرید که بعد پشیمون بشید,بهترین  تفاوت سنی ۴تا۶ساله از نظر من البته این تجربه شخصی من هست,شاید ادمها باهم متفاوت باشن.ولی فقط یه نصیحت:خوب خوب خوب در مورد کسی که میخای باهاش یک عمر زندگی کنی فکر کن و عجله نکن.بنظرم مجرد موندن بهتراز دوراهی موندن یا طلاق هستش.براتون ارزوی خوشبختی میکنم,چیزی که خودم همیشه ارزوشو داشتم ولی بهش نرسیدم:'(
دارای دیدگاه تیر 20, 1394 توسط ده باشیان
بهرحال اگرمایل بودید در مورد مشکلاتتون بیشتر صحبت کنید ما در خدمتیم.گاهی این سو تفاهم ها ریشه در ضعف مهارتهای ارتباطی زوجین دارد و با آموزش اصلاح می شود

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
دارای دیدگاه تیر 21, 1394 توسط سحر
باسلام خدمت شما اقای ده باشیان,من این دیدگاه رو گذاشتم,۲۷ساله,کاردانی,خانه دار,همسرم۳۷ساله,کارشناس,کارمند.۴ساله ازدواج کردم,همسرم بهم بی توجه و بی تفاوته,سمت من برای عینکه دنبالم بیاد ویا جایی منو ببره نمیتونه و خستس ولی سمت مادر وخواهرش همیشه اماده به خدمته.برام حرمت وارزشی قایل نیست به خودم و خانوادم تو دعوا براحتی توهین میکنه.اگه از سرکار بیاد و من بگم که منو تا مطب دکتر برسون میگه خسته ام خودت با مترو و تاکسی برو مگه من رانندتم ولی سمت خونوادش خصوصا مادرش خودش پیشنهاد میده که بیام ببرمت.از بی توجهیاش به ستوه اومدم,برای یه زنگ زدن واحوالپرسی ازم زورش میاد,سه ساله بخاطره مشکلاتی که ماجراش مفصله خونوادم اینجا نمیان,خواهرام اومدن ولی رفت وامد نکرد,همه چیززندگی مان رو به مادرش میگه.یه دفتر خاطرات داشتم,از سر تنهایی دردودلم رو توش مینوشتم,پنهونش کرده بود,پیداش کرده وبقول خودش ازس کپی گرفتع وهمه خونوادش از مطالب توش باخبرن.همه چیو میریزم تو خودم,که مبادا چیزی بفهمه و بره به خونوادش بگه,مثلا بیماری پدرم که نمیخام کسی بدونع تحت درمانه.ایشون پسر دختر عموی پدرم میشن.من از ازدواجن خیلی پشیمونم.هر چیزی روکه قول داد زد زیرش وحالا با لبخندی تمسخر امیز بهم میگه اون موقع خرت کردم.واقعا خسته شدم.باهاش صحبت کردم یه مدت کم خوب بوده ولی دوباره شروع کرده.از نظر مالی هم توانایی انچنانی ندارم که  هزینه مشاوره بدم.دختری پرشور و شاد بودم ,ولی حالا غمگین وافسرده ام.از طلاق به خاطره بدی شرلیط جامعمون واینکه چجور به یع زنمطلقه نگاه میکنن میترسم و ازطرفی ازین زندگی داغون خسته شدم.رفتارای خوبش فقط مال خونوادشه,محبت کردم برخلاف میلم به مخله ای که ایشون گفتن رفتیمو زندگی میکتیم,خیلی کوتاه اومدم ولی دیگه نمیکشم.حس میکتم براش مهم تیستم وفقط در مواقعی که بهم احتیاج داره سراغم میاد.وقتی خونه مادرم میرم من باید اصرارش کنم که بیا بریم خونه.که اونم میگه خودت بیا بامترو,باتاکسی,روز جمعه حتی شده خونه بوده ماشین داره ولی بمن این حرفو میزنه.اگه چیزی مثلا یه شیرینی هوس کنم بهش بگم بی تفاوت میگه لازم نکرده,نمیخرم.خیلی مسخرس ولی متظورم اینه که درخواستهای خیلی کوچیکو برام براورده نمیکنه,اصلا اونقدر ازش دور شدم که نمیتونم خرفای دلمو بهش بگم.رفته بدون اینکه من بدونم تو ازمون ارشدشرکت کرده و بعد مجاز شدنش بمن میگه که اینکارو کرده.هرکاری میکنه من اخرین نفرهستم که باید درجریان باشم.وابستگی شدیدی به مادرش داره و مادرش هم با یه سری دستورات باعث بدتر شدن زندگیمون میشه.واقعا کم اوردم,نه مبتونم طلاق بگیرم نه این وضعو تحمل کنم,رغبتی هم ندارم که باردار بشم.دلم عشق میخاد توجه میخاد.نه اهل سفر هست نه چیز دیگه,فقط خوابیدن و خونه مادرش رفتن و فوتبال دیدت رو دوست داره
دارای دیدگاه تیر 22, 1394 توسط سیما
سلام سحر عزیز، این مشکلاتی که گفتین گویا ربطی به تفاوت سنیتون نداره، چون همسر من یکسال از من کوچیکتره و تقریباً همین مشکلات رو منم دارم همسر من هم به مسافرت، گردش، خرید، عکس انداختن، خندیدن، مسافرت2نفره هیچ علاقه‌ای نداره. البته مرد خوب و متعهدی نسبت به زندگیمون هست. و از عشق و دوست داشتنش مطمئنم اما با نظر آقای دکتر موافقم که  این مشکل به خاطر عدم تربیت صحیح عاطفی و فقدان. مهارتها ی عاطفی است. البته من هنوز نتونستم همسرم رو مجاب کنم برای یادگیری این مطالب به مشاور مراجعه کنیم اما امیدوارم بتونم.
پاسخ داده شده تیر 26, 1394 توسط ده باشیان
با سلام

ممنون از اعتماد و همراهی شما

در قدم اول توصیه می کنم،به همراه همسرتان به یک مشاور یا روانشناس حاذق خانواده مراجعه کنید.باید علت این رفتارهای همسرتان مشخص شودو کارشناس به شما کمک زیادی میکند.در مورد هزینه مشاوره هم به این نکته توجه داشته باشید که سلامتی روانی و شادی شما در داشتن یک رابطه خوب با همسرتان با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست.پس اگر شده از خیلی چیزها بزنید ولی به سلامت رابطه تان توجه کنید. مطالعه و به کار بستن موارد زیر هم کمک زیادی به شما می کند:

گاهی بین زن و شوهر پیام هایی رد و بدل می شود كه به درستی درك نمی گردد؛ زیرا برخی از پیام ها مبهم هستند و هركس می تواندآنها را به گونه ای مثبت یا منفی تفسیر كند . یا این كه اصولاً برخی از پیام ها دارای چندین مفهوم هستند . بنابراین گیرنده پیام بایداز فرستنده پیام به وضوح و صراحت سئوال كند كه منظورش از پیام مورد نظر یا موضوع بحث شده چه بوده است ؟یا از او بخواهد كه توضیح بیشتری دهد تا رفع اشكال و ابهام شود .ه جای انتخاب روش پرخاشگرانه ، خشونت آمیز و بدبینانه ، بهتر است روش مسالمت آمیز ، صمیمانه و خوش بینانه را انتخاب كرد . اگر رفتاری برای شما مبهم است ، ساده ترین راه این است كه از همسرتان سوال كنید : هدف شما از انجام این كار چیست ؟ ، منظور شما از این حرف چیست ؟ ، چرا این طور رفتار می كنی ؟ ، چه طور شد كه این طور عمل كردی ؟

در اكثر موارد زن و شوهر با زبان واحدی با یكدیگر سخن می گویند ، اما آنچه كه یكی می گوید و آنچه كه دیگری می شنود ، اغلب متفاوت است و در نتیجه مشكلات ارتباطی را به دنبال می آورد . لذا توصیه می شود هم زن و هم شوهر دیدگاه خود را در مورد مسئله یا مشكل مورد نظر به زبان ساده و صادقانه بیان كنند . در این باره باید یادآور شد كه خشونت را نباید با خشونت پاسخ گفت ، بلكه در برابرخشونت باید سكوت كرد و بعداً در موقعیت مناسب دیگری درباره مسئله مورد نظر به بحث و گفت وگو پرداخت .زن و شوهر باید هر چه بیشتر با یكدیگر ارتباط كلامی و عاطفی برقرار كنند و سوء تفاهمات و سوء ارتباطات را هر چه زودتر شناسایی ، رفع و اصلاح كنند . نكته حائز اهمیت این است كه زن و شوهر باید خود رأساً برای حل مشكلات زناشویی- خانوادگی اقدام كنند و پیش از آن كه موضوع را بافرد دیگری در میان گذارند، به منزله دو انسان عاقل و بالغ مسئله را منصفانه بین خود حل و فصل كنند و اجازه ندهند دیگران در این امر مداخله نمایند .زن و شوهر باید مشخص كنند كه از یكدیگر چه انتظاراتی دارند ؟ آنها باید گاه گاهی در یك فضای محرمانه ، محبت آمیز و صمیمانه به ارزیابی رفتار و روابط یكدیگر بپردازند و از یكدیگر سئوال كنند : آیا از من راضی هستی ؟ آیا من توانسته ام انتظارات تو را پاسخگو باشم ؟ نسبت به من چه احساسی داری ؟ و نظایر آن . زن و شوهر نباید تصور كنند كه این انتظارات و احساسات به قدری روشن و گویا هستند كه نیازی به طرح و بیان آنها نیست. بنابراین شوهر نسبت به زن و زن نسبت به شوهر باید احساسات، عواطف و انتظارات خود را در میان گذارد و به طور آشكار ابراز كند و برای بهبود روابط خود تلاش نماید . زن و شوهر باید از یكدیگر سؤال كنند : چه باید كردتا روابطمان بهتر و بانشاط ترگردد .

در رویارویی با مسائل و مشكلات زناشویی همواره باید انصاف داشت . به بیان دیگر خود را در وضعیت طرف مقابل قرار دادن ، قبول مسئولیت خود و شناخت انتظارات متقابل ، قدم اول در حل و فصل اختلافات زناشویی است .

راه حل عمده مسائل و مشكلات زناشویی ، اصلاح نگرش و شیوه برخورد و تصحیح انتظارات براساس توان و وسع یكدیگر است . لذا توصیه می شود زمان مشخصی را در روز یا در هفته برای گفت وگو درباره مسائل و مشكلات و روشن كردن انتظارات از یكدیگر و به اصطلاح درد دل كردن اختصاص دهید .

به جای در نظر گرفتن خصوصیات منفی بهتر است ویژگی های مثبت یكدیگر را در نظر بگیریم و به آنها توجه كنیم . بنابراین از پوزخند زدن ، مسخره كردن ، متلك گفتن ، تحقیر كردن ، سرزنش كردن و به رخ كشیدن یكدیگر باید اجتناب كرد . این گونه رفتارهای نامطلوب موجب افزایش مقاومت های روانی در طرف مقابل می شود و ادامه زندگی زناشویی و ارتباط را دشوار و فاجعه آمیز می كند .

تشویق و ابراز تشكر از رفتارهای مطلوب همسر ، تأثیر بسزایی در تكرار و استمرار آن رفتارها دارد و انگیزه تكرار آن رفتارها ا بیشتر می كند . او یاد می گیرد كه پس همسر من این رفتار را دوست دارد و برای خوشایند او باید آن را تكرار كنم .

 امیدواریم سال‌ها سلامت و خوشحال در کنار عزیزانتان زندگی کنید.

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
دارای دیدگاه تیر 28, 1394 توسط سحر
باسلام,ممنون از راهنماییتون,اقای دکتر ایشون تمایلی به مراجعه به یک مشاور ندارن,بارها اصرار کرده ام ولی قبول نمیکنند,میخاستم بدونم اگر خودم به تنهایی به یک مشاور مراجعه کنم مفید خواهد بود یا حضور همسرم الزامیست؟؟؟
دارای دیدگاه تیر 28, 1394 توسط سحر
اقای ده باشیان من به اطلاعاتتون در مورد خودتون رجوع کردم ولی متاسفانه مثل مابقی همکارانتون نه ادرس مطب دارید ونه شماره تماس,میشه ادرس وشماره مطبتون رو بزارید تا درصورت مناسب بودن مسیر مطبتون بهتون مراجعه کنم؟بازهم بابت وقتی که دراختیارم نهادید سپاسگزارم
دارای دیدگاه تیر 30, 1394 توسط ده باشیان
سلام
در رابطه با مراجعه به روانشناس،اگر همسرتان همراهی نمی کنند.خودتان بتنهایی مراجعه کنید ،و از مشاوره همکاران ما استفاده کنید.
در ضمن بنده ساکن تهران نیستم و  فعلا مشاوره حضوری ندارم،به هر یک از مراکزی که خدمات مشاوره ارائه می دهند و به محل زندگی شما نزدیک باشد مراجعه کنید مفید خواهد بود.
شادی و سلامت باشید

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
دارای دیدگاه تیر 31, 1394 توسط سحر
با سلام,ممنون وسپاسگزارم.شادو سلامت باشید
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...