ازدواج مجدد

640 بازدید
سوال شده تیر 20, 1394 در ازدواج و طلاق توسط احمد
سلام

من نزدیک به 3 ساله طلاق گرفتم و پسرم الان 6 سالشه و من متولد 1358 و تحصیلاتم فوق دیپلم کامپیوتر است

و خانم هستم

همسر سابقم از لحظه طلاق تا الان من را میخواد و اولش فقط برای آوردن پسرم پیش من ولی بعد دیگه جدی من رو برای ازدواج دوباره میخواد

من نسبت به همسر سابقم هیچ غریزه ای ندارم و فقط از پیشش بودن خوشم میاد و پسرم من رو خیلی دوست داره در حدی که اگه ازدواج نکنم فکر کنم لطمه بخوره

بدون غریزه ازدواج ایراد داره؟ اگرچه خودش فهمیده ولی باز من رو میخواد

من از لحاظ مالی خوب هستم و شاغل هستم و خانه دارم و می توانم ماشین هم داشته باشم و.....

و فقط دنبال با ارامش زندگی کردن هستم و چون طلاق خیلی بدی و با اذیت فراوان داشتم روحم خسته است

ولی همسر سابقم من رو می خواد و گیج شدم

ما بدترین طلاق داشتیم 3 سال طول کشید با جنگ سرد و اذیت روحی

حالا باز من رو می خواد

تو این مدت طلاق همسر سابقم پسرم نگه داشته و سر کار نرفته و با سود پولش زندگی رد کرده

و قبلا مشکل من شریک بودن خانه اش با مادرش بود که جدا خانه خریده و مشغول زیبا و باز سازی کردن خانه است

من جرات داخل شدن به زندگیشو ندارم

چه کنم؟

پسرم؟

2 پاسخ

پاسخ داده شده تیر 20, 1394 توسط مهری موسوی
سلام خواهر خوبم. شما دلایل جدایی از همسر سابقتون رو هم نفرموديد؟؟؟ اگر این دلایل همچنان وجود داره و هنوز برطرف نشده و احتمال اینکه بعد از رجوع مجدد شما به زندگی باعث بوجود آمدن چالش بین شما شود خوب مسلما برگشت به این زندگی تصمیم چندان درستی نیست ولی اگر این موانع برطرف شده و یا حتی با رفتن شما دو نفر پيش یک مشاور خانواده برای حل مشکلات موجود میتوانید اقدام به کم کردن این مسائل کنید برای تصمیم به ازدواج مجدد با همسر سابقتون مانعی نخواهد بود. موفق باشيد

سیده مهری موسوی
کارشناس ارشد مشاوره / شماره مجوز 3909
تلفن: 44030585-09353217720
دارای دیدگاه تیر 20, 1394 توسط احمد
ممنون از پاسختون  
دلیل طلاق:
من 15 سال با همسرم زندگی کردم و ابتدای ازدواج 19 سال داشتم و بی تجربه و به خاطر برملا شدن بعضی دروغها مثل دیپلم داشتنش من ناراحت و محبت کم رنگ و نهایتا به بی احترامی و دل چرک شدن همسرم از من و به مرور بعد 5 سال همسرم با من هیچ کاری نداشت و توجه نمی کرد حتی سلام نمی داد و شام هم نمی خورد.
کلا من فقط نقش روح بعد من گفتم فایده نداره و طلاق و به زور خانواده زندگی و نتیجتا 1 پسر
و باز بی توجهی
حدود 5 الی 6 سال من در اصل همسر نداشتم و شناسنامه فقط بود و من شماره خانمی تو گوشیش دیدم.
و من آمادگی هر محبت داشتم که آقایی مزاحم من شد و به حالت سنگ صبور که 1 هفته بود که همسرم
 فهمید و اگر چه خودش می دانست خودش مقصر بوده
در واقع این عذاب وجدان که در واقع جوانی و غرایز من از بین رفت و قشنگترین دوران زندگیم با تنها بودن و تنها خوابیدن و بی توجهی گذشت آن رو هم اذیت و می دانه خودش هم مقصر بوده
و در دوران طلاقم هم تهمت گاهی اوقات میزنه ولی من رو می خواد!
شایدم خودش می دونه تهمته
حالا میگه دعواها ولش و برای شادی پسرمون و هدفمون خوشبختی پسرمون باشه
حتی من برای اینکه اعتماد و تهمت هاش نشان بدم بی اساسه
خانه خودم نمی خوابم و بیشتر پیششون هستم ولی واقعیت اینه که غریزه بهش ندارم
خانواده ها هم می دانند که پیششون هستم
روانشناس رفتیم و گفت گذشته باید فراموش شه ولی بعضی اوقات تو بحث ها تکرار و....


و به دعوا و طلاق و...
اگرچه الان هم بعضی اوقات احساس می کنم اعتماد کامل نداره
پاسخ داده شده تیر 21, 1394 توسط مهری موسوی
سلام برادر عزیز. اگر بین شما هنوز اعتماد کامل وجود نداره و همانطور که خودت گفتی گاهی اوقات تهمتها هست وقتی شما مجدداً زیر یک سقف برگردید این مسائل بینتون شدت بیشتری پیدا میکنه پس اگر قرار هست پیوند زناشویی دوباره بین شما برقرار شود که هم خود شما و هم فرزند عزیزتون از این زندگی لذت ببرید باید این ابهامات رو با کمک یک مشاور حل کنید بعد باهم زندگی مجدد رو شروع کنید شاد و موفق باشید.

سیده مهری موسوی
کارشناس ارشد مشاوره / شماره مجوز 3909
تلفن: 44030585-09353217720
دارای دیدگاه تیر 23, 1394 توسط احمد
ممنون
مشکل اینجاست که روانشناس برو هم نیست
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...