جدایی

452 بازدید
سوال شده خرداد 26, 1394 در ازدواج و طلاق توسط الهام
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت اساتید محترم

خانمی 32 ساله هستم و همسرم 35 سالشون هست 6 سال هم هست که ازدواج کردیم و بچه هم نداریم ، دلیل بچه دار نشدن هم این بوده که همسرم آدم بسیار شکاک و بدبینی هستند البته بیماری افسردگی 2 قطبی شدید هم دارند که مدت 2 سال تحت درمان دارویی بودند ولی به بهانه اینکه دارو حالشون رو بد میکنه و بقول معروف بهشون نمیسازه از مصرف امتناع کردند البته در زمان مصرف دارو ها هم خیلی تغییر چندانی نمیکردن به نظر من فقط بیحال بودند و بعضی روزها کل روز رو میخوابیدند  این رو هم بگم که خیلی داروهای زیادی رو دکترشون امتحان کردن و به تبع همین مشکلات ایشون ، رابطه ما از ابتدا درست شکل نگرفت ایشون همیشه در حال ناز کردن و من هم ناز خریدن بودم ، هم اینکه چون ما طبقه بالای منزل پدر شوهرم زندگی میکردیم مادرشون بیشتر روزا به بهانه های مختلف تو خونه ما بود و از من توقع داشت مثله اینکه پرستار استخدام کردند برای پسرشون از صبح تا شب تو خونه باشم و مراقبت کنم  و بیشتر حس مریض بودن رو به پسرشون القا میکردن و چون تو شرکت برادرشون کار میکردن هر روز صبح اگه خودش هم نمیومد زنگ میزد و میگفت اگه سرحال نیستی امروز نرو و ایشون هم که از خدا خواسته و نمیرفتن ، حتی من هم به همین خاطر و هم به خاطر اینکه مدام بهم میگفتن که تو دنبال پولی و پول از شوهرت واجبتره و برچسبای مختلف دیگه  کارم رو ول کردم و قسمت بیشتر هزینه های زندگیمون رو هم پدرشوهرم پرداخت میکرد ، در حال حاضر هم اقدام به طلاق کردن دلیلشون اینه که با من خوشبخت نیست  و به هیچ عنوان راضی به مشاوره و سازش هم نیستن ولی من هنوز نمیدونم طلاق بگیرم یا نه و اصلا امیدی به درمان هست و هم اینکه مردی رو که اینقدر مصمم هست به جدایی دوباره بخوام به ادامه زندگی باهاش پافشاری کنم درست هست ؟ آخه 6 سال از عمرم رو با این شرایط  به امید بهبودی صرف کردم و برام سخته الان حقم این باشه  .واقعا مستاصل شدم ، عذر میخوام که درازه گویی شد .

 ممنون میشم جواب من رو زودتر بفرمائید .
دارای دیدگاه خرداد 26, 1394 توسط بی نام
سلام به نظر من اين يك شانس براي شما كه ازش جدا شي ولي حق و حقوقتو كامل بگير
اين خانواده قدر تو رو نميدونن و لياقت تو رو ندارن البته اگه اونچه نوشتي همه مطلب باشه و يك طرفه قضاوت نكرده باشي

1 پاسخ

پاسخ داده شده خرداد 27, 1394 توسط نازی قنبری
سلام
دوست عزیز،شش سال از عمرتان را با این شرایط به امید بهبودی صرف کردید،اما نتیجه چیزی بر خلاف انتظارتان شد.تلاش و شکیبایی شما برای حفظ زندگی و بهبود ان ارزشمند است ،اما گاهی باید واقعیت ها را پذیرفت گاهی قدرت  کنترل و تغییر شرایط همیشه در دست ما نیست ،اگر درطول این 6سال سهم خود را در بروز مشکلات شناسایی کردید و ان را پذیرفتید و تلاش خود را در جهت بهبود انجام داده اید ،پس دیگر بقیه شرایط خارج از کنترل شما می باشد.ایا هنوز هم تمایل دارید شش سال دیگر هم به امید تغییر شرایط و بهبودی پیش بروید?!!پذیرش واقعیت و بازگشتن و قبول انتخاب اشتباه، بسیار سخت و دردناک است ،اما دردناکتر از ان ادامه دادن به یک رابطه اسیب رسان است.
زندگی باید کرد،گاه با یک گل سرخ،گاه با یک دل تنگ...گاه باید رویید در پس این باران...گاه باید خندید بر غمی بی پایان ...زندگی باوری می خواهد ،ان هم از جنس امید...

نازی قنبری
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
تلفن تماس: 021_23584444
داخلي 1 - کد مشاور 4640
موبایل: 09193809255
دارای دیدگاه خرداد 29, 1394 توسط ابراهیمی -کارشناس ارشد مشاوره خانواده 09
دوست عزیز خدا قوت از اینکه 6 سال سعی کردید رابطه ناقص خود را با شوهرتان بهبود ببخشید  از طرفی هم کار خوبی کرده اید که تاکنون بچه دار نشده اید باید از شما پرسید با توجه به دخالت های خانواده شوهر آیا شما اعتقاد دارید پیشنهاد جدایی خواست قلبی و باطنی شوهرتان هست یا خیر این خواسته هم در ادامه سریال دخالت های خانواده شوهرتان مطرح شده است در هر صورت  به نظر میرسد شما می توانید یک بار دیگر سعی در حفظ زندگی خود داشته باشید مخصوصا اگر عامل بسیاری از مسائل پیش آمده را شوهرتان نمی دانید و دخالت های خانواده شوهربوده است . بنابراین پیشنهاد می گردد با مطرح کردن مسائل زندگی با یک مشاور مجرب و  تشکیل جلسات هفتگی و مرتب برای روبرو شدن با مسائل مختلف روزمره در ابتدا راهنمایی های لازم را کسب کنید و چنانچه لازم بود از مادر شوهرتون هم برای حضور در جلسات مشاوره دعوت داشته باشید  تا اهداف مشترک بوجود بیاید
دارای دیدگاه خرداد 30, 1394 توسط بی نام
با سلام و خسته نباشید و با تشکر از اینکه وقت گذاشتید و جواب دادین
راستش اگر نظر خودشون هم نباشه جرات مخالفت با خانواده خصوصا مادرشون رو ندارن مثلا چندین سال تلاش کردم ولی نتونستم قانعشون کنم که از منزل پدرشون بریم و برای خودمون یه جای دیگه ای خونه بگیریم  با اینکه خانوادش تمکن مالی خوبی دارند و میتونن خیلی راحت این کارو انجام بدن و هریار که من مطرح کردم  گفتن میخوای پسرمون رو از ما بگیری البته این رو هم اضافه کنم که همسر من یک خواهر و برادر دارن که خارج از ایران هستند . و در مورد حضور مادرشون در جلسات مشاوره باید بگم ایشون تو دنیا هیچ کسی رو عاقلتر از خودشون نمیدونن و همیشه اذعان دارن کل دنیا تو همه زمینه ها باید از ایشون مشاوره بگیرن و قطعا میدونم که به مشاوره نمیان
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...