قدرت تصمیم گیری برای طلاق ندارم

4,650 بازدید
سوال شده خرداد 23, 1394 در اختلالات روانی توسط بی نام
سلام

من 5 ساله با همسرم ازدواج کردم، همسرم از ابتدا هم مذهبی بود ولی جدیدا خیلی سخت گیر شده و میگه باید چادر بپوشی بی اجازه من حق نداری از خونه بری بیرون ،...الان 1 هفته است که نذاشته خونه بابام برم فقط میزاره برم سر کار و بیام، همش تو خونه هستم، با من حرف نمیزنه میگه اگر خواستی بری خونه بابات برای همیشه برو و باید بزاری من همسایه ها رو صدا کنم صورتجلسه بشه که تو داری از خونه بی اجازه میری؟ از طرفی من خانواده پدری از هم گسیخته ای دارم دو تا برادر دارم که بالای 45 سن دارن و حاضر نیستن زن بگیرن و مادرم که فقط حرص میخوره و بیماری قلبی داره و به پسرا سرویس دهی میکنه و پدرم که بیخیاله فقط با مادرم و بقیه دعوا میکنه  یه خواهر 37 ساله مجرد بیکار و یه خونه درب و داغون داریم، خیلی از آینده بعد از طلاق میترسم و از طرفی هیچ جوره نمیتونم شرایط محدود کننده شوهرمم قبول کنم؟ اصلا فکر کنم اینا بهانه است که من خودم راضی به طلاق توافقی شم و از همه چیم بگذرم، دیشب به من گفت یا شرایطمو قبول کن یا توافقی طلاق بگیر یا با همین شرایط زندانی بودن بساز من هم میرم زن صیغه میکنم؟ از طرفی من هنوز باکره هستم و 1362 سکه مهر دارم که نصف آن به من تعلق میگیرد با توجه با کارمند بودن ایشان نهایتا موفق بشم ماهی 300 تومن قسط مهریه بگیرم که در برابر 5 سال عمر من و یک عمر بدبختی پیش رو چیزی نیست، به نظرتان من چه کنم نه راه پس دارم نه پیش؟ از طرفی خانواده من هیچ اطلاعی ازین جریانات اخیر ندارند اگر بفهمند خیلی شوکه میشوند مخصوصا مادر بدبختم، بیشتر از خودم دلم به حال او میسوزد.

1 پاسخ

پاسخ داده شده خرداد 23, 1394 توسط مهری موسوی
سلام خواهر گرامی. چطور شده در زندگی شما که 5سال ازش میگذره هنوز شما باکره هستید؟؟؟؟ چه مساله ای باعث شده؟  آیا شما مشکل واژنیسم داشتید؟  آیا همسرت در برقراری رابطه با شما مشکل داشت؟ آیا در یک خانه زندگی نمیکردید؟  و خیلی سوالات دیگه که ای کاش شما در زمان توضیح مشکل مطرح میکردی. به هر حال از اینکه همسرت از رفتن به خونه پدری ممانعت میکنه و سختگیری های دیگه داره صرفا به این دلیل نباید جدا بشین و باید مشکلات موجود رو باهم حل کنید اگر همسرت هم پیشنهاد طلاق توافقی رو میده شما باید دلایل منطقی برای طلاق ازش بخوای بعد بپذیری موفق باشی.

سیده مهری موسوی
کارشناس ارشد مشاوره / شماره مجوز 3909
تلفن: 44030585-09353217720
دارای دیدگاه خرداد 23, 1394 توسط بی نام
بله بنده مشکل واژینیسم دارم ولی ایشان هم در یکی دو سال اخیر مطرح کردند که خودشان هم به دلیل اختلافات عقیدتی که داریم میترسند بچه دار شیم چون در نربیت او هم مشکل خواهیم داشت و یکی دیگر هم بدبخت میکنیم، در واقع علت باکره بودن بنده خود ایشان هم هستند به من کمک نکرد که مشکلم حل شود، در ضمن ایشان به من میگوید من در از اول میدانستم که اختلافات عقیدتی داریم ولی  به دلیل علاقه ای که داشتم گفتم ازدواج میکنیم به راهش می آورم! حالا فهمیدم فایده ندارد حالا یا شرایط من را بپذیر تا زندگی خوبی داشته باشیم یا طلاق توافقی و اگر بخواهی نپذیری منم همینطور به زندانی کردن تو ادامه میدهم و خودم هم میرم زن صیغه میکنم، من چه کنم؟ دیگر چه سوالی دارید تا جواب دهم و من را راهنمایی کنید؟
دارای دیدگاه خرداد 23, 1394 توسط بی نام
در ضمن خانواده همسرم به خصوص پدرشوهرم خیلی در ایجاد اختلاف بین ما نقش داشت چند روز پیش هم آمد خانه ما من ه، هرچی تو این 5 سال تو دلم مونده بود بهش گفتم شوهرم ازون روز میگه تو به پدر من توهین کردی ! باید ازش معذرت بخوای، خانواده شوهرم انتظار داشتند من در تمام مهمانیهایشان حضور داشته باشم و همانطور که آنها میخواستند عمل کنم و با آنها مسافرت بروم و هر وقت من خواسته آنها را انجام نمیدادم انقدر خودشان را جلوی شوهرم ناراحت نشان میدادند که باعث میشدند شوهر من به خاطر آنها با من دعوا کند، خلاصه به صورت غیر مستقیم با گله های بیجا باعث ایجاد اختلاف در زندگی من شدند هر چند دلیل اصلی اختلاف ما چیز دیگری است ولی مطمءنم آنها برای اینکه حرف خودشان به کرسی بنشیند به بیشتر آتش اختلاف ما را تند میکنند و میگویند کاری کن طلاق بگیرد، و مطمءنم اینکه تحت فشار بگذار و اگر خواست برود صورتجلسه کن هم حرف پدرش است چون از این حرفا زیاد شنیدم، خلاصه این خانواده مذهبی من را از اسلام هم زده کرده اند آیا در اسلام اینقدر باید زن تحت سلطه باشد و با او مثل برده رفتار شود؟
دارای دیدگاه خرداد 23, 1394 توسط بی نام
ببخشید من زیاد میگم چون دلم پره کسی رو ندارم براش درد دل کنم فقط شما موندین، در خانواده شوهرم وقتی مهمانی است زنها همه در آشپزخانه میروند به حرفای خاله زنکی و غیبت میپردازند و وقتی من پیش آنها نمیرفتم پدرشوهرم مدام اشاره میکرد برو پیش زنها، همواره در تمام مراسم داماد آنها حضور فعال داشت ولی ما که میخواستیم به فرض از انجا به خانه پدرم برویم شوهرم حتی جرات نمیکرد به پدرش بگوید میخواهیم برویم خانه پدر خانمم میگفت میخواهیم برویم کار داریم ، بسیاری موارد دیگر، من همیشه با این خودخواهی های خانوهده شوهرم مشکل داشتم الان چند ماهی میشود که شوهرم تنها میرود و من پا به خانه هیچکدامشان نگذاشته ام ، حالا شما به من بگویید من با این شوهر با این خانواده شوهر در یک شهر کوچک با آن خانواده درب و داغان خودم چه کنم؟
دارای دیدگاه خرداد 25, 1394 توسط بی نام
تو رو خدا یکی بگه من چه کنم
دارای دیدگاه خرداد 26, 1394 توسط بی نام
دوست عزیز من یه سوال ازت دارم آیا شما همسر و زندگیتو دوس داری؟؟؟ یا چون به قول خودتون شرایط خانواده داغونه می خوای به این رابطه ادامه بدین که به شرایط قبل از ازدواج برنگردین؟همسر شما حتما از ویژگی های خوبی هم برخوردارن کاش به آنها هم اشاره ای می کردین!!!!!!!! ؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه شما به همسرتون علاقمندین می تونید تصمیم بگیرید که به جای لجباز و تلافی کردن رفتارهای اشتباه همسرتون به گونه ای دیگر رفتار کنید. با چیزایی که نوشتی من احساس می کنم همسر شما نتونسته به اندازه کافی مستقل بشه و تحت تاثیر خانوده رفتار می کنه.می تونید ازش بخواین که برای ادامه زندگی یا بهتر شدن شرایط پیش مشاور  یا روانشناس برین. روابط جنسی برای حفظ و تداوم زندگی یک اصل مهم است و ممکنه همه حرکات همسر شما غیر مستقیم اعتراض به این موضوع باشه. به همسترتون بگین که شما هم با اون هم عقیده این که با شرایط موجود (تفاوت های فرهنگی، اعتقادی و ...)فعلا نباید بچه دار شیم اما می تونیم با هم رابطه داشته باشیم. این که میگین همسرتون گفته باید برای بیرون رفتن ازش اجازه بگیرین و احتمالا این کار در شما حس خوبی ایجاد نکرده خب میشه از زاویه دیگه بهش نگاه کنید به جای این که فک کنید اون می خواد شمارو کنترل کنه یا تحت سلطه خودش در بیاره و بعد دچار خشم بشین بگین چه ایده خوبی این جوری همیشه از حال هم باخبریم یعنی قبوله من بهت میگم کجا میرم تو هم بگو. با های لات کردن ویژگی های مثبت همسر و دادن شخصیت مقتدر ( تو تکیه گاه خوبی هستی، اگر چه یه اختلاف سلیقه هایی داریم ولی بازم خوشحالم که ترو دارم هر چند ما با هم یکم مشکل داریم ولی فلانی هر چی فک می کنم من نسبت به همکارم خیلی خوشبختم ها یک همکاری خیالی که انتقالی گرفت و رفت ...و احترام گذاشتن ) به همسرتون در جهت بهبود روابط تلاش کنید. خانم محترم شاید چادر پوشیدن براتون سخت باشه ولی سختر از این نیس که مردی به همسرش بگه برو از روابط نامشروع هزینه زندگی ،منو تامین کن و مواردی از این دست. سختتره؟؟؟زیاد سخت نگیرید شاید مجبور باشین برای مدتی کوتاهی این کارو بکنید و بعد با حفظ حجاب کنار بزارین. موفق باشید.
دارای دیدگاه خرداد 27, 1394 توسط بی نام
شوهر هم ویژگیهای مثبت هم دارد.نظر پاکه  معتاد نیست ،رفیق باز نیست احساس مسیولیت داره،ولی خیلی رو خانوادش بخصوص پدرش حساسه خیلی با زبون خوب سعی کردم منطقی متقاعدش کنم اما اون میگه زن باید مطیع مرد باشه تو حق نداری از من بپرسی کجا میری کجا میای ولی من میتونم به تو اجازه ندم بری بیرون،البته قبلا اینطوری نبود الان اینجوری شده خیلی سخت گیره حتی اجازه نمیده ضد افتاب بزنم برم سر کار ،اگر ما تصمیم گرفته باشیم جایی بریم باباش با یه زنگ کل برنتممون رو به هم میریزه البته الان که کلا من جایی نمیرم،خیلی شاکیم بعضی موقعها ارزو میکنم باباش بمیره.
دارای دیدگاه خرداد 28, 1394 توسط بی نام
ویژگیهایی که نوشتی عالین، آیا همسر شما دهن بین هستن؟؟ یا خیلی به پدرشون اعتماد دارن؟ در هر صورت باید  صبور باشید. دوست عزیز برای بهبود رابطه شما نیاز به مشاوره حضوری است که در آن همسرتان نیز بهتر حضور داشته باشن. ولی در هر صورت دست از لجبازی و تلافی بردارید مثلا می تونید وقتی برنامه ای برای بیرون رفتن دارید و با دخالت پدرشوهرتون کنسل میشه ب جای قهر، گریه، بد و بیرا گفتن به پدرشوهر فقط بگید حیف شد ولی تصمیمت برا بیرون رفتن خیلی عالی بود، حتما بابا هم دلیل قانع کننده ای برای نرفتن ما داشتن. با این کار با یک تیر 2 نشان می زنید هم تصمیم گیری همسر را تقویت کرده و هم اون به این فکر ایشالله میفته که واقعا دلیل پدرش از نه گفتن چی بوده و ...یادمون باشه که ما هیچ کدوم کامل نیستیم و در کنار ویژگی های مثبت ممکن است ویژگی یا ویژگی های منفی داشته باشیم برای حفظ و ترمیم رابطه سعی کنید نقش خود را نیز کشف کنید و اگر با خانواده شوهر مخالفت می کنید دلیل محکمه پسند برای آن داشته باشید و حسادت و ... را کنار بگذارید. اگه همسر شما خانواده اش رو دوست داره این هم یک نقطه مثبت اوس که شما می تونید این نتیجه گیری رو بکنید که می تونه شما رو هم دوس داشته باشه و به شما هم اعتماد کنه. گاهی کوچیکترین تغییر در خود می تونه تغییرات بزرگی در طرف مقابل ایجاد کنه. پس از خودتون شروع کنید. پایدار باشید.
دارای دیدگاه خرداد 28, 1394 توسط fz
سلام.
خیلی جابه همسر من هم همین ویژگی ها رو داره با این تفاوت که من چادری هستم ساق دست میندازم و همه منو به عنوان یه باحجاب کامل میشناسن سر کار دوس نداره برم و نمیرم.بیرون برای خرید یا گشت و گذار نمیذاره برم خونه فامیل و اشنا اجازه میده اما باید با آژانس بانوان برم.و اصلا نمیذاره آژانس که راننده مرد میاد یا با تاکسی جایی برم.وقتی میرفتم دانشگاه حتی نمیذاشت ضد آفتاب بزنم.اما با اینکه حجاب کامل دارم باز هم ایراد گیر میاره که بهم گیر بده.
برعکس شوهر شما که به حرف پدرشه شوهر من وقتی عصبانی میشه پدرو مادر یادش میره و هرچی از دهنش دربیاد بهشون میگه.حالا ببین وقتی تو خونه با من دعواش میشه چی میشه.
وضع مالی خونوادم خوبه میدونم ک بابام ساپورتم میکنه اما از طلاق خیلی میترسم.وهرروز دارم بیچاره تر و گیج تر از دیروز میشم چون نمیدونم باید چیکار کنم.
یه چادر اصلا این همه سختی نداره.شوهر دوست منم مثه شوهر شما بود.باگوش دادن به حرفاش الان یه زندگی عالی داره.پس شما اگه جای من بودی میخواستی چیکار کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دارای دیدگاه خرداد 29, 1394 توسط بی نام
سلا،م
شاید برای شما که چا ری هستید سخت نباشه،برای من که 30 سال یه جور دیگه زندگی کردم خیلی سخته،و این برای من شکسته غرورم اجازه نمیده شکستو قبول کنم در ثانی از خانوادش و دورویی هاشون خسته شدم و بیزارم و فکر ارتباط دوباره با اونها ازارم میده خیلی برام یخته گیر اافتادم
دارای دیدگاه فروردین 26, 1397 توسط بی بازگشت
منم نه راه برگشت دارم نه دل موندن .....میفهممت
دارای دیدگاه تیر 2, 1397 توسط بی نام
منم با یه مرد نق زن و بهونه گیر و به شدت بد دهن دارم زندگی میکنم یه پسر کوچک هم دارم خسته شدم از اینهمه شکستن غرورم جرات طلاق گرفتن هم ندارم حامی هم ندارم از ایندم میترسم از طلاق هم میترسم همسرم به همه چیز و همه کس گیر میده کاش یکم دهن بین بود دوستش دارم اما وقتی بهم توهین میکنه و به خانوادم فحشهای رکیک میده میخوام بکشمش کافیه که یه نه بگه حتما اجراش میکنه ، از زمین و زمان شاکیه
دارای دیدگاه آبان 12, 1397 توسط بی نام
منم سالها دارم توی دو دلی دوراهی زندگی میکنم دلم میخاد مثل همه مثل خواهرام زندگی کنم دیگه شوهرم واقعا از چشمم افتاده پسرم هفتده سالشه خودم سیوپنج سال دارم به طلاق فکر میکنم استرس میگیرم از طرفی دلم میخاد زندگی کنم نه افسرده باشم خیلی دوستدارم یکی کمکم کنه
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...