عدم توانایی در ارتباط با جنس مخالف

7,802 بازدید
سوال شده خرداد 21, 1397 در اختلالات روانی توسط مصطفی جلالی
سلام . پسری هستم 25 ساله مجرد تا بحال با هیچ دختری دوست نبودم . از وقتی رفتم دانشگاه حدود 19 سالگی وقتی میدیدم بچه های دیگه توی دانشگاه دختر و پسر با هم دوست هستند و من به دلایلی که نمیدونم شاید حیا باشه ترس باشه خجالت باشه و ... نمیتونستم با دختری ارتباط برقرار کنم و خیلی دوست داشتم که این ارتباط برقرار بشه ادم مذهبی نیستم ولی نمیتونم شاید بلد نیستم یا ... و این عدم توانایی در ارتباط با جنس مخالف اعتماد به نفس منو فوق العاده اورد پایین تا حدی که حتی از ارتباط برقرار کردن با همجنس خودم هم نا امید شدم چون وقتی اونا رو میدیدم که دوست دارن و من ندارم یه جور احساس یاس و حقارت میکردم نسبت بهشون . در نتیجه کلا از زندگی به شدت نا امید شدم و احساس کردم دیگه نمیتونم درس بخونم و فوق العاده افت تحصیلی شدیدی بهم دست داد که الان یه لیسانس رو باید شش سال بخونم تا بگیرم . یعنی به طور کلی من توی دانشگاه همش منزوی و تنها بودم و احساس بدبختی میکردم و حتی دوست همجنس هم نداشتم . با کسی حرف نمیزدم و رابطه ای نداشتم یعنی این دانشگاه رفتن هر لحظه اش برام زهرمار بود . الان شرایطم جوریه که تو تخیلاتم فکر میکنم دارم با یه دختر حرف میزنم همش تو خیالاتم از دنیای واقعی دور شدم از همه چیز بریدم نه کاری دارم نه کاری بلدم نه فنی هنری چیزی بلدم نه پولی دارم نه دوستی دارم نه با کسی در ارتباطم . ناراحتی اعصاب شدید هم دارم خیلی زود از کوره در میرم سر پدر مادرم داد میزنم حوصله هیشکیو ندارم . نمیدونم واقعا الان باید چیکار کنم همه چیز زندگیم بهم ریخته افسرده شدم صبح تا شب میشینم گوشه اتاق در رو رو خودم میبیندم فقط تو فکر فرو میرم فکر میکنم با یه دختر دارم صحبت میکنم همش تو خیالاتم . بخدا جدی میگم . ولی وقتی بر میگردم نگاه میکنم اون ادمی رو که با جنس مخالفش چه پسر چه دختر ارتباط داشته میبینم اون ادم از هر لحاظ ( روحی روانی اجتماعی کاری تحصیلی و ... ) از من سرتره . پس چطور میشه کسی که دوست بوده با من که نبودم انقدر تفاوت داشته باشم و من انقدر داغون باشم و اون ادم نه اگه داشتن دوست دختر بده؟؟؟؟!!!! من چیزی که با چشم میبینم دارم میگم . بخدا انقدر از جامعه دور شدم بلد نیستم جایی برم همش گم میشم تو خیابونای بزرگ میترسم سوار مترو بشم میترسم وارد جامعه بشم احساس میکنم خیلی حقیرم نمیتونم کاری انجام بدم . تو رو خدا کمک کنید سیستمم ریخته به هم هرکی تو خیابون منو میبینه فکر میکنه دیوونه ام با خودم میخندم وسط خیابون میزنم زیر آواز بلد بلند بخدا شوخی نمیکنم هیچ جایگاهی الان ندارم تو رو خدا کمک کنید چیکار کنم ؟؟؟؟؟
دارای دیدگاه خرداد 22, 1397 توسط Maral
با سلام خدمت شما....من به عنوان یک دانشجوی روانشناسی به شما توصیه میکنم که حتما حتما برید پیش یک مشاور تا مشکلتون ریشه یابی بشه... چطور میشه عدم ارتباط با جنس مخالف یا عدم توانایی در برقرار کردن این ارتباط انقدر زندگی یک فرد رو تحت الشعاع قرار بده... حتما برید پیش مشاور

3 پاسخ

پاسخ داده شده خرداد 23, 1397 توسط نازی قنبری
سلام
دوست عزیز،بابت رنجی که می بری متاسفم.اول می خوام ی سوال از دل نوشته هاتون در بیارم ،در صورت امکان با صداقت پاسخ بدید:
اینکه احساس می کنید خیلی حقیر هستید مانع از این میشه که بخواهید با یک دختر صحبت کنید ? یا اینکه چون نمی تونید با ی دختر صحبت کنید احساس می کنید حقیرید?!!!
و دوم اینکه دلیل تفاوت شما با اون کسانی که فرمودید،داشتن دوست دختر نیست !
لطفا به این دو مورد خوب فکر کنید و حتما برای حل مسالتون زمان بگذارید چون شما لایق شرایطی بهتر از اینها هستید ،پس خلقش کنید..
شاد و سلامت باشید.

نازی قنبری
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
تلفن تماس: 021_23584444
داخلي 1 - کد مشاور 4640
موبایل: 09193809255
دارای دیدگاه خرداد 25, 1397 توسط مصطفی جلالی
اما مساله ی دیگه ای که گفتید من نمیگم اون افراد دیگه حالا چه دختر چه پسر دلیل پیشرفت کردنشون ( نسبت به من ) داشتن دوست دختر بوده ( البته فکر میکنم تاثیر گذار هم بوده تا حدی ) من میگم که من از ارتباط برقرار نکردن با جنس مخالف خودم هیچ سودی نبردم و این عدم ارتباط فقط به من اسیب زده و باعث حرص خوردن و حسرت کشیدن و مسایل دیگه ای که گفته بودم شده
دارای دیدگاه خرداد 25, 1397 توسط مصطفی جلالی
ترم اول و دوم دانشگاه خیلی این مساله شدتش بیشتر بود احساس میکردم ادم عقب مونده ای ام از یه سیاره دیگه اومدم و بقیه سوپر من هستن که من نیستم و نمیتونم این کارو انجام بدم و جالب اینه که بعد از گذشت 6 سال همچنان همین حس و حال رو دارم . من حالا منظورم از رابطه با جنس مخالفم رابطه دوستی نیست در حدی که شاید فقط یک رابطه معمولی در حد حرف زدن و دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن هم اگر بود که اعتماد به نفسم رو پایین نمیاورد میتونست تاثیر داشته باشه
دارای دیدگاه خرداد 25, 1397 توسط بی نام
سلام . مرسی بابت توجه تون . در مورد سوالتون جفت این دو مورد میشه گفت درسته . یعنی دلیل اینکه نمیتونم با دختری صحبت بکنم به این خاطره که احساس خجالت و شرم میکنم و نمیدونم باید چه جوری صحبت کنم و چه حرفی بزنم چون متاسفانه ادم بسته ای بودم و خیلی توی جامعه نبودم . و همینطور چون نمیتونم با دختری صحبت کنم احساس حقارت خیلی زیادی دارم خودم نمیدونم چه وقتایی کدومشون باعث میشه نتونم ارتباط برقرار کنم . شاید بشه گفت هر دو حالت مکمل هم هستن و اتفاق میفتن . شاید بهتره بیشتر توضیح بدم . مثلا من مخصوصا ترم اول و دو
پاسخ داده شده خرداد 26, 1397 توسط نازی قنبری
سلام دوباره
ممنون از توضیحاتتون،فرمودید هردو مورد در شما صدق می کنه،حالا اگر ابتدا بخواهیم مورد اول را بررسی کنیم ،می تونید بفرمایید ،این احساس شرم و خجالت به جز در رابطه با ارتباط بادختران ،کجاهای زندگی شما خودشو نشون داده و تاثیرگذار بوده ? می تونید بهش فکر کتید و برای خودتون مواردش رو لیست کنید و در صورت امکان سه مورد اول ان را برای من هم بگویید?

ایا شما برای ارتباط با دخترها به جز در خیال ،در واقعیت اقدامی کرده اید و نتوانسته اید یا اینکه اصلا اقدانی نکرده اید?
ایا بصورت مجازی چطور با دخترها ارتباط داشتید?
منتظر پاسختون هستم.

نازی قنبری
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
تلفن تماس: 021_23584444
داخلي 1 - کد مشاور 4640
موبایل: 09193809255
دارای دیدگاه خرداد 29, 1397 توسط مصطفی جلالی
ببخشید بازم میگم . من احساس میکنم واقعا هنوز به بلوغ فکری نرسیدم فکر میکنم بچه ام و خودم رو در حد یه ادم بزرگ نمیبینم و خیلی جاها توانایی تشخیص بد و خوب رو از هم ندارم با اینکه نزدیک به 26 سالمه مثه یه بچه میمونم که انگار همیشه یکی باید مراقبش باشه
دارای دیدگاه خرداد 29, 1397 توسط مصطفی جلالی
حتی من توی ارتباط با هم جنسم هم همین مشکل رو دارم چون ادم اجتماعی نیستم و فقط نشسته ام توی خونه و معلوماتی نداره و دنبال چیزی هم نرفته ام در نتیجه هیچ حرفی برای گفتن ندارم جز حرفای عامیانه و تکراری و خسته کننده . البته من یه مشکلی هم دارم این که ادم خیالاتی ای هستم بیشتر اوقات ندگیم توی فکر و خیال اون هم چیزای بیخود و مسخره میگذره و این باعث شده نتونم توی دنیای واقعی زندگی کنم و تمرکزم بشدت پایین اومده . یه مشکل دیگه ای که دارم اینه که از 17 سالگی تا الان که 26 سالمه خود ارضایی میکنم اونم روزی حدود 4 بار و هرروز . نمیدونم این کار چه تاثیری داره ولی فکر میکنم حتما تاثیر گذار هستش توی این شرایطی که دارم خلاصه دارم سعی میکنم همه چیزو کامل بگم دیگه چون چیزی برای از دست دادن ندارم
دارای دیدگاه خرداد 29, 1397 توسط مصطفی جلالی
اون اوایل تا مثلا سه چهار سال پیش شاید واقعا خیلی خجالت میکشیدم و میترسیدم با جنس مخالف ارتباط برقرار کنم اما الان واقعا بیشتر مشکلم اینه که نمیدونم باید چی بگم و چطور رفتار کنم . بلد نیستم نا آگاهم بیشتر یعنی مثل قبل سرخ و سفید نمیشم و قلبم تند تند نمیزنه اما ادمی هستم که  هیچ اطلاعاتی ندارم و نمیدونم باید چه جوری سر صحبت رو باز کنم بعضی وقتا یه حرفای مسخره و بچه گانه ای میزنه که طرف به عقلم شک میکنه !!!!! خلاصه دیگه نمیدونم باید چه طوری صحبت کنم تا منظورمو برسونم .
دارای دیدگاه خرداد 29, 1397 توسط مصطفی جلالی
با سلام. در مورد سوالتون به غیر از ارتباط با جنس مخالف توی محیطهای اجتماعی مثل بانک و موسسات و جاهای شلوغ مثل سر صف نان و توی تاکسی و ... هم بعضی وقتا ( نه همیشه ) احساس خجالت و ناتوانی و شرم دارم . مثلا توی ماشین که میشینم بعضی مواقع ( البته زیاد پیش نمیاد ) اتفاق افتاده که راننده ماشین کرایه بیشتر گرفته و من روم نشده که بگم شما دارین بیشتر پول میگیرین و اعتراض کنم یا پول خرد دادم که بقیه پولمو برگردونه ولی اینکارو نکرده و من نتونستم بگم بقیه پولمو بده . یا توی صف نان بعضی وقتا پیش میاد که یه نفر نوبت منو میگیره و من نتونستم اعتراض کنم یا مثلا توی رستوران یا ساندویچی که میشینم چیزی بخورم چند نفر  اطراف من هستن و دارن غذا میخورن فکر میکنم اونا انگار دارن منو نگاه میکنن گاهی هول میشم و میخام زودتر کارمو تموم کنم و پاشم برم بعضی وقتا گرمم میشه و عرق میکنم یه همچین چیزایی. یا مثلا میترسم برم گواهینامه بگیرم چون میگم حالا که گرفتم بعد اگه سوار ماشین بشم نکنه بزنم کسی رو بکشم نکنه تصادف کنم بمیرم نکنه دعوام بشه با کسی و نتونم حقمو بگیرم و درست صحبت کنم نکنه اتفاق بدی پیش بیاد  . البته این موارد همیشه هم پیش نمیاد خیلی وقتا هم میشه که بتونم حرف بزنم خجالت نکشم و اعتراض کنم . بستگی داره حس و حالم چه جوری باشه . البته تمام مواردی که گفتم زمانی پیش میاد بیشتر که تنها باشم وقتی کسی باهام باشه دل و جرئتم بیشتر میشه و این حس و حالها تقریبا میشه گفت از بین میره یا خیلی کمرنگ میشه . من خوودم فکر میکنم که بیشتر از این که خجالت بکشم و بترسم چون طرز برخورد و رفتار بلد نیستم خوب و زیاد توی جامعه نبودم ( البته خانواده هم مقصرن ) از این که جوری حرف بزنم و رفتار کنم که ضایع بشم و سوتی بدم باعث میشه بعضی مواقع نتونم به حق و اهدافم برسم یعنی احساس میکنم این اتفاقاتی که گفتم بیشتر از روی عدم اگاهی باشه تا شرم .
در مورد اینکه گفتید در مورد ارتباط با جنس مخالف نه من خودم هیچوقت اقدامی به اون صورت نکردم و ارتباط من با یه دختر فقط شاید در حد یه سلام بوده  چندین بار پیش اومده که طرف مقابل اومده سر صحبت رو باز کرده که البته بعضی جاها انقدر ناشیانه رفتار کردم که از خیر بنده گذشته !!!! چون نمیدونستم باید چه جوری برخورد کنم . مثلا من فکر میکردم که اگه یه دختر بشینه کنارم و باهام بخواد حرف بزنه بقیه بچه ها مسخره ام میکنن یا میگن اینو نگاه کن بلد نیست خودشو جمع کنه اونوقت دنبال چه چیزایی رفته یا فکر میکنم تو اون لحظه که دارم با یه دختر صحبت میکنم همه نگاه ها پیش منه که ببینن چیکار دارم میکنم و دارن منو میپان !!!! توی فضای مجازی مدتی با دختر داییم ارتباط داشتم و چند نفر دیگه اونم فقط در حد چت کردن که البته نمیشه گفت ارتباط چون به نظرم ارتباط زمانی معنا دارخ که رو در رو باشه
دارای دیدگاه تیر 2, 1397 توسط sama
ببخشید اقا پسر که من تو نظراتون وارد میشم. فقط خواستم بگم که نداشتن رابطه دوستی با جنس مخالف نه تنها ایراد نیست که حتی یه مزیت که نشون میده شما فرد با شخصیت و خوبی هستید ومثل خیلی از پسرای دیگه فقط به دنبال خوش گذرونی نیستید. این واقعا یه مزیته، شما نباید بخاطر چنین چیزی انقدر ناامید بشید از خودتون که کارتون به افسردگی و پسرفت کردن در زندگی یا بی اعتمادی نسبت به خودتون بشه. در ضمن باید بگم من مذهبی هم نیستم که چنین چیزی رو میگم. شما مطمئنا همسر ایندتون رو پیدا میکنید و با ایشون از هر کسی راحت تر خواهید بود.
دارای دیدگاه تیر 3, 1397 توسط مصطفی جلالی
سلام والا نمیدونم هرکی یه چیزی میگه . بعضی ها عدم دوستی با جنس مخالف رو مزیت میدونن مثه شما بعضی ها هم نشانه امل بودن طرف . اما من تمام کسانی رو که با جنس مخالفشون دوست بودن رو وقتی میبینم کار خوب دارن جایگاه اجتماعی و تحصیلی به مراتب بهتر از من و خیلی حسن های دیگه . من الان 26 سالمه نه کاری دارم نه پولی نه اعصاب ارومی نه هیچ چیز دیگه . نمیدونم این چه مزیته که شما میگین؟؟!!!!! من به چی رسیدم با عدم این ارتباط؟؟!!!!!
دارای دیدگاه تیر 9, 1397 توسط sama
اونایی که میگن کسی که دوست دختر یا پسر نداره امله، خودشون از همه امل ترن... یه عده از دوستای من هم دوست پسر دارن که هرچند وقت یه بار عوض میشن و بعدم میان زار زار به خاطر مثلا خیانت اون گریه میکنن. من که واقعا با این صحنه ها خندم میگیره! کسی که ارزش خودش رو بدونه الکی خودش و به یه ادمی که اصلا معلوم نیست چیزی که نشون میده هست یا نه خودشو وابسته نمیکنه. اینکه شما اصلا نتونید حرف عادی هم با یه خانم بزنید خوب نیست ولی فقط یه ترس تو خالی و یه استرس الکی که میگیرید. اگه درباره خودتون خوب فکر کنید و همش خودتون رو به خاطر اشتباهاتتون سرزنش نکنید میبینید از خیلی از ادمای دیگه همش درحال مخفی کردن یه رابطه و دروغ گفتن و خیانت کردن و وقت تلف کردن تو پارک وخیابون هستن با ارزش ترید. فردی با جنسیت مخالف شما که از یه کره دیگه نیومده!! اونم مثل شما یه انسانه با فکر و عواطف انسانی. وقتی در ارتباط باشون قرار میگیرید اصلا فکر نکنید که شرایط عوض شده و باید کار خاصی انجام بدید یا حرف خاصی بزنید. باید به خودتون به قبولونید که اون دختر روبه روی شما هم یه ادم با کلی اشتباه و ضعف میتونه باشه چون همه ادما بلاخره یه مشکلی دارن. به دخترایی هم که سعی به جلب توجه کردن و قیافه گرفتن دارن اصلا توجه نکنید. من اونا رو خوب میشناسم واقعا خیلی هاشون احمقن. و پسرایی هم که باهاشونن اینو میدونن و ازشون سواستفاده میکنن. به خاطر اینه که میگم شما کار درستی کردید. ولی باید همونطور که گفتم در ارتباط با یه دختر کاملا عادی باشید چون اونم یه فرد معمولیه مثل خود شما. درضمن سعی کنید یه کار یا یه هدف که همیشه دوست داشتید رو باعلاقه دنبال کنید بدون خسته شدن و زود نا امید شدن. تا وقتی به هدفتون رسیدید اعتماد به نفستون به طور باور نکردنی بالا بره و خودتون رو پیدا کنید. اون موقع احساس زندگی دوباره میکنید و برای زندگیتون تلاش میکنید تا به خواسته های دیگه تونم برسید. به اشتباهات گذشته هم مثل مواقعی که نمیتونستید با کسی ارتباط برقرار کنید هم توجه نکنید. خودتون رو ببخشید. بعدا که شرایط درست شه خودتون به افکار اشتباهتون میخندید. من هم یه مدت به صورت خیلی خفیف چند سال پیش وقتی یه مرد یا به ویژه این پسرای ولی تو خیابون رو میدیدم یکم حول میشدم البته خیلی کم بود ولی از اذیتم میکرد و گاهی باعث میشد اونام بفهمن و مسخره بازی دربیارن. ولی یکم که فکر کردم دیدم اون احمقا اصلا ارزش فک کردنم ندارن چه برسه در برابرشون حول بشم و ندونم چکار کنم. از اون به بعد خیلی عادی تو خیابون میرفتم اگه توجهم جلب میشد چند ثانیه نگاه میکردم و خیلی راحت اگه مجبور به ارتباط با کسی میشدم مثلا سوال پرسیدن صحبت میکردم. کاملا راحت بودم. وقتی هم که مسخره بازی درمیارن یا مزاحم میشن من حتی نگاهم نمیکنمشون چون ارزش نگاه هم ندارن. تنها چیزی که هست اینه که نباید خودتون رو دست کم بگیرید هر چقدرم پسرفت داشتید بازم جنبه های مثبت دارید که شاید خودتون ازشون بی خبرید. موفق باشید.
دارای دیدگاه تیر 9, 1397 توسط مصطفی جلالی
نمیدونم چرا ولی احساس میکنم برای هرکاری دیگه دیر شده دیگه پیر شدم واقعا احساس میکنم خیلی توان و انرژی و قدرت ذهنی و بدنی ام نسبت به مثلا پنج سال قبل کمتر شده بی انگیزه ام . نمیدونم چیکار باید بکنم
دارای دیدگاه تیر 9, 1397 توسط مصطفی جلالی
چی بگم والا نمیدونم . من ادمی نیستم که همش دنبال این دختر و اون دختر باشم اصلا تو ذاتم نیست من فقط یک نفر رو میخواستم که باهاش حرف بزنم و بهم توجه کنه و همدیگرو دوست داشته باشیم اصلا اهل بازی دادن دیگران نیستم و نخواهم بود . من مگه چیز زیادی میخواستم ؟؟!!! به هر حال الان من سنم رفته بالا 26 سالمه تازه لیسانس دارم میگیرم تا برم سربازی بیام میشم 28 سال تا پول جمع کنم و غیره میشم بالای سی سال تو اون سن هم دیگه ادم شوقی برا ارتباط با جنس مخالفش نداره . بعد من الان واقعا هنوز نمیدونم چیکار میخام بکنم و به چی علاقه دارم الان خیلی بی احساسم نسبت به همه چیز . هیچ علاقه ای به هیچ چیز خاصی ندارم که بخام سمتش برم جز همین ارتباط با جنس مخالف !!!! الان من تعادل روحی روانی ندارم خیلی ناراحت و عصبی ام با این شرایط کسی نمیاد دخترشو بهم بده که . بعد نمیتونم خودم تصمیم بگیرم اصلا مغزم درست کار نمیکنه نمیفهمم دارم چیکار میکنم .
دارای دیدگاه تیر 12, 1397 توسط sama
برای این مورد میتونید به باشگاه برید. اولش ادم حوصلش نمیاد. ولی بعدش که رفتید کم کم عادت میکنید و بعد یه مدت کوتاه براتون لذت بخش میشه سعی کنید تو باشگاه هم یه دوست خوب پیدا کنید وباش برای رفتن به مسابقات مختلف یابیرون رفتن قرار بذراید. تاکید میکنم دوست خوب چون با این شزایط شما نباید در معرض ادمای بدی قرار بگیرید که روتون تاثیر بد تر بذارن. اگه دیدید فرد مناسبی پیدا نمیشه از خیرش بگذرید. و به دوستای قبلتون که به نظرتون ادمای معقول و خوبی بودن و از همه مهتر با نشاط اکتفا کنید.
دارای دیدگاه تیر 13, 1397 توسط sama
با این شرایط شما باید حتما به دنبال رفع افسردگی تون برید. اگه میتونید با یه روانشناس صحبت کنید وبه نظرم با شرایطی که دارید بهتره روانشناس خانم بگیرید. سعی کنید فیلم هایی ببینید که توش افراد موفق از صفر شروع کردن. یا فیلم های کمدی. بیشتر بیرون برید و سعی کنید تننها نباشید. میتونید به دوستای قدیمتون زنگ بزنید یا باشون بیرون برید. و فکر کنید که دوست دارید زندگی آیندتون چه شکلی باشه (بدون اه و ناله و افسوس گذشته رو خوردن). بعدم شما خیلی جوون هستید چرا فکر میکنید که همه فرصت هاتون از دست دادید!! حتی اگه یه سری از فرصت هاتون از دست رفتن به آینده خوشبین باشید تا فرصت های جدیدتر برای خودتون ایجاد کنید. اگر خواهر دارید میتونید این موضوع رو باایشون درمیون بذارید تا کمکتون کنه. و بنظرم یه مسافرت با دوستاتون میتونه بتون خیلی کمک کنه. و اینکه اگر روانشناس گرفتید سعی کنید قرصای اعصاب رو نخورید چون شاید باعث وابستگی بشه البته اگر به گفته روانشناس واجبه مصرف کنید. و اینکه نمیدونم از نظر مذهبی در چه حد هستید ولی هرچقدرم مذهبی نیستید از خدا کمک بخواید ونماز بخونید. این رو من واقعا خودم تجربه کردم که خدا واقعا میتونه این موقع ها خیلی به ادم کمک کنه. و اینکه ازدواج توی سی سالگی دیر نیست بلکه بهترین زمان برای ازدواج اقایونه. چون زیر 25 که هنوز مثل پسربچه ها رفتارمیکنن ومن چند مورد رو میشناسم که پشمونن که انقدر زود ازدواج کردن. انقدر بدبین نباشید شرایطتون خیلی خوب نیست ولی اونطور که خودتون فکر میکنیدم بد نیست. کلا ادم وقتی به مشکلات میخوره خودشم هی بشون دامن میزنه و بزرگ وحل نشدنی به نظرش میان ولی در اصل حل کردنشون راحت از چیزیه که فکر میکنن.
دارای دیدگاه تیر 13, 1397 توسط مصطفی
باشع به هرحال من مثه اینکه مجبورم هرکاری هرکاری انجام بدم ولی با جنس مخالفم ارتباط برقرار نکنم . معلومم نیست تا کی ؟؟!!!! خیلی بده ادم بزرگترین آرزوش و حتی تنها ارزوش تو زندگی فقط یک ساعت حرف زدن با یه دختر باشه . مثه اینکه باید این ارزو رو به گور برد . ولی من قبول میکنم هرچند سخته قبول میکنم .
دارای دیدگاه تیر 16, 1397 توسط مصطفی جلالی
من فقط میخام با یه دختر حرف بزنم دیگه هیچی برام مهم نیست . لازمه این همه زجر بکشم ؟؟؟؟؟ یعنی من لایق این نیستم که با یه دختر حرف بزنم ؟؟؟؟؟. یعنی انقدر پوچو بی ارزشم ؟؟؟؟؟؟؟ واقعا ؟؟؟؟؟؟؟
دارای دیدگاه تیر 16, 1397 توسط sama
اگه اینکارو بکنید و زندگی رو دوباره شروع کنید اتفاقات خوب خودشون میفتن حتی اگه براشون تصمیم هم نگرفته باشید. یکم که بگذره مطمئنا روابطتون با دخترا بهتر میشه. توی این جور چیزا اعتماد به نفس خیلی مهمه اگه به زندگی ادامه بدید و براش تلاش کنید این مشکل دیر یا زود حتما حل میشه. حتما موفق میشید.
پاسخ داده شده خرداد 31, 1397 توسط نازی قنبری
سلام
دوست عزیز ،قبل از اینکه موردی رو مطرح کنم می خوام بهتون یک تکنیک بگم،همین الان یک کاغذ و قلم بردارید،،در حال حاضر چه احساسی دارید و بهش از 100 چه امتیازی میدید? ( مثلا خوشحالم و 90) ان را روی کاغد یادداشت کنید و در خط بعدی بنویسید که همین الان چه افکاری از ذهنتون رد شد?

حالا بروید و پرسش و پاسخی را که تا الان داشتیم ،با صدای بلند بخوانید،حالا بعد از خواندن چه احساسی دارید و چه امتیازی می دهید ،لطه ان را یادداشت کتید و بنویسد چه افکاری از ذهنتون رد شد?
حالا اگر تمایل داشتید چیزهایی رو که روی کاغذ یادداشت کردید برای من بنویسید.

نازی قنبری
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
تلفن تماس: 021_23584444
داخلي 1 - کد مشاور 4640
موبایل: 09193809255
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...