خیانت

772 بازدید
سوال شده اردیبهشت 9, 1397 در ازدواج و طلاق توسط بی نام
خانمی هستم 26ساله وشوهرم سی ساله.زندگیه عاشقانه ای شروع کردیم شش سال قبل کاملا سنتی با علاقه ی قبلی ایشون به من طبق گفته خانوادشون.هردو تحصیلکرده و لیسانس داریم.شوهرم همیشه آدم کم حرفو خجالتی بود برعکس من خیلی شادو سرحال.سه سال عقدبودیم.همه چی خوب بود رفتیم مشهد واسه زندگی وکار به اصرار ایشون و مخالفت منو خانوادش.زندگیمون مث همه با مشکلات مالی شدید به خاطر بدیهیای ایشون شروع شد ولی من غمی نداشتم و پشت شوهرم بودم گفتم تو شهر غریب تنهام بچه میخوام گفت نه پول ندارم.گفتم چشم.گفتم پس میرم سر کار گفت نه گفتم چشم کاملا محدود بودم.به خاطر آرامش شوهرم از تفریحاتم گذشتم.اصلا بامن زیاد حرف نمی‌زد از مشکلات و کاراش نمی‌گفت من سوال میکردم اون جوابی نمی‌داد منم میراشتم ب حساب کم حرفیش و خستگیش ابراز عشق نمیکرد مث دوران عقد می‌گفت اخلاقش همینجوربه ولی من همیشه ابراز میکردم علاقمو کم نمیذاشتم واسش رفتارمشکوک ازش میدیدم از همون اول ولی واسه کاراش خیلی کوتاه و مختصر دلیل میآورد و منو قانع میکرد شبا دیر میومد خونه شبکاری می‌رفت  هیچ جمعه ای خونه نبود حتی تعطیلات رسمی می‌گفت سر کاره اضافه کاره ولی با این وجود درامدی هم نداشت تو یه شرکت خصوصی کار میکرد. خیلی دروغ می‌گفت دیگه واسم عادت شده بود کاراش پیامای و زنگای مشکوک داشت می‌گفت همکاراشن. به من نشون نمی‌داد هیچ وقت ومن همچنان اعتماد داشتم.تا اینکه یک شب ک مهمان داشتم و شوهرم طبق معمول دیر آمد مستقیم رفت اتاق خواب زیر پتو گفت حالش خوب نیست ساعت دوازده شب اومد ک پشت سرش صدای زنگ در اومد دیدم یه زن ک گفت اومده دنبال شوهرش.یعنی شوهر من.شوهرم از خونه رفت  یعنی فرار کرد زنه هم رفت.شوهرم ساعت سه نصفه شب اومد و یک داستان مسخره واسه منو مهمونا مون تعریف کرد ک این زنه زنه  دوستش بوده .دوستش فراری بوده و گفته تو میدونی شوهرم کجاست یا بگو یا در خونت ابروتو میبرم. بعدا فهمیدم شوهرم از دوران مجردیش این زنه مطلقه بادوتا بچه از شوهر سابقش رو صیغه می‌کرده و سه سال قبل با گرفتن شناسنامه المثنی محضریش کرده من شوکه شدم شکستم خورد شدم از این همه دروغ و فریب این همه سال فقط فیلم بازی میکرد ومن تمام مشکلات زندگیمونو به امید آینده ای بهتر تحمل میکردم. گفتم طلاقش بده گفت نه دوسش داره. و روزی که اون زنو محضری کرده تصمیم گرفته  از من بگذره و همین کارو کردخورد شدم له شدم و همچنان شوکه بودم چند روز اومدم شهرستان خونه پدرم ک فهمیدم در اوج نامردی شوهرم رفته و با اون زن زندگی می‌کنه الان سه ماهه خونه پدرم هستم حتی یک زنگ نزد به من .از خانوادش شنیدم که اون زن بارداره از شوهرم و من و خانوادش همچنان شوکه هستیم. واسه طلاق اقدام کردم چون نمیتونم بعد شش سال فریب و پنهان کاری ببخشمش با وجود اینکه هنوز دوسش دارم.ولی همچنان شوکه ام ضربه ی سختی به من زد و گفت تو کمو کسری نداشتی و گفت که خطا کرده بدون هیچ پشیمونی و معذرت خواهی پشتمو خالی کرد شوهری ک زندگیم بود حالم خیلی بده خیلی شکست خوردم.شوهرم منو زنده زنده توقبر گذاشت  دلم خیلی شکسته
دارای دیدگاه اردیبهشت 11, 1397 توسط بی نام
س، خیلی متاسفم برای شما به خاطر این موضوع
به نظر من شما از نظر قانونی اقدام بکنید و هیچ گونه مماشاتی هم نکنید. به عبارتی طلاق وسایر حق وحقوقتون رو بگیرید.

1 پاسخ

پاسخ داده شده اردیبهشت 14, 1397 توسط روانشناس
سلام

روزهای سختی است و در آن شکی نیست.
نمیدانم تا کنون برای کسی درددل کرده اید؟ مراقب باشید که راهنمایی اشتباه نشوید.
دنبال خبری از ایشان نباشید.
 با فامیل شوهر در ارتباط نباشید.
منتظر نمانید.... هرکسی راه اشتباه برود قطعا تاوان خواهد داد.
شاید سالیان بعد خبرش به شما برسد.
اما شما الان باید به فکر خودتان و جوانی تان باشید.
در دنیا فقط یکنفر برای هر کسی وجود ندارد.
قطعا شما هم روزی عشق و امنیت واقعی را تجربه خواهید کرد.
هیچ کابوسی همیشگی نیست.
همانطور که مصیبت درب منزلتان را زد. خوشبختی هم خواهد زد.
اما الان زمان درجا زدن  نیست.

مـریم غفـار
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
مشاوره تلفنی : شماره هوشمند 9099071000 را بدون پیش شماره گرفته و سپس کد 80195 را وارد نمایید
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...