کودک بعد از جدایی ...

1,698 بازدید
سوال شده بهمن 15, 1396 در ازدواج و طلاق توسط بی نام
با سلام

مردی 35 ساله هستم و سه سالی است جدا شدم و همراه خانواده پدری و دختر 9 ساله ام زندگی میکنم

همسر سابق در طی این مدت با یکی از دوستان صمیمی من ازدواج کردند و از ایشان جدا شدند و به تازگی دوباره با ایشان ازدواج کردند

خب بخاطر امید به برگشت در زمانی که جدا شده بودند و اینکه به تعبیری تنها زندگی میکردند برای ارتباط با دخترم ازاد بودند و هفته ای 2 3 روز با هم بودند و البته اگر موقعیت دیگری بود من مخالفت نمیکردم

 

با این حال بعد ازدواج مجدد نمیدانم باید ارتباط دخترم چکونه باشد

از طرفی انطرف حق خود میدانند که هر جوری خواستن ارتباط داشته باشند به اسم مادر

اینطرف بنده با همسرشان مشکل اساسی دارم بخاطر احساس خیانت در رفاقت

و البته اینکه احساس میکنم بیشتر قصد مظلوم نمایی و بچه دوستی باعث این اصرارها شده

بهرحال جو متشنج است

و اینکه راه صحیح چیست را نمیدانم ؟؟

بهرحال مهم برای من رفتار صحیح برا دخترم است  ؟؟

و البته عذاب این اتفاق خیلی سنگین بوده است و اینکه کدام رفتار درست است و تفکیک عصبانیت و صلاح بچه کمی سخت است در حال حاضر
دارای دیدگاه بهمن 17, 1396 توسط Basic
**************************

پدر نگران گرانقدر ، همانطور که میدانید شما با دو موضپع سر و کتر دارید.

۱ : حال و اوضاع خودتان .

۲ : آینده دختر گل تات .


تا اولی را تا حد قابل قبولی پیشرفت ندهید برای دومی کار زیاد مفیدی نمی توانید انجام دهید.


تا اوضاع درونی خودتان را تا حدی سامان و نظم و تفکیک نکنید ، امکان پذیر نیست که راحت صلاح کودکتان را در تصمیمات تشخیص دهید و این بسیار طبیعیست است و ضعف شخصی تان نیست.


درست است می گویید دخترتان مهم تر است و او اولویت دارد اما باید ذهنتان در حالت مناسب باشد تا بتواند مناسب ترین تصمیمات را بگیرید ، با افکار در هم و با حس خشم و کینه مگر امکان پذیر است ؟؟

*******

پس نخستین قدم ،بیرون راندن ( خشم ، کینه ، نفرت ، احساس ضعف ،
 دل شکستگی ) از وجودتان است.



آنقدر هم سخت نیست ، فقط کافیست شما بخواهید و نه تو کار و قدم ها نیاورید ، و مهم تر از همه هدفتان  ««« ساخت یک زندگیه برازنده برای خود و فرزندتان »»» باشد.


اگر این چنین باشد ، و قصد زندگی کردن و ساختن آنچه لیاقتش را دارید باشد ، مسله جرأت نمی کن حل نشود مگر دست خودش است ، با یک مرد با هدف طرف است نه تصمیمی سر سری.


*******


۱ : اراده تا را با علم هماهنگ کنید تا از نتیجه حیرت کنید و خود را آنگونه ببینید که هستید.


۲ : به خود و اراده تا ایمان داشته باشید ، به ذات نیکتان اعتماد کامل کنید و علم را در دست بگیرید ، ببینید چه می خواهد جلوی پیشرفت شما را بگیرد.




۳ : اتفاقات را زیاد عمقی برسی نکنید ، چیزی در عمقشان نیست ، سطح اش که این باشد دیگر عمقش چه می تواند باشد .


پس نیازی به عمیق اندیشیدن نیست.


یک کشتی محکم برای خود و فرزندتان با علم و خرد و اداره قوی تان درست کنید و از دریا و سفر زندگی لذت ببرید و غرق زیبایی نور خورشید شوید.


*******


اینها رویا نیست ، چیزیست که تا اکنون برای خود نخواستید ، در صورتی که لیاقتش را داشتید .


ما اصلا فرد احساساتی ای نیستیم  قبل از روانشناسی علم فیزیک و نجوم را آموختیم  و این مطالب کاملا ماهیت علمی و واقعی دارد.











اگر سوال از مطالب دارید بپرسید و اگر مایل به ارائه ادامه مطالب هستید اطلاع دهید .


از اعتماد شما به سایت نیز متشکریم .



**************************
دارای دیدگاه بهمن 18, 1396 توسط بی نام
با تشکر

بهرحال 3 سال از این موضوع گذشته و کار و زندگی و البته رسیدگی به دخترم در جریان بوده و خواه ناخواه بخاطر دختر هم شده در جریان است.

در دو موضوعی که مطرح شد
1- حال خودم
2 - حال دخترم

برای مورد اول متاسفانه موارد پیش امده یکی دو تا نیست و خب بالاخره به دلیل وجود دخترم همیشه باید با آنان که احساس زخم خوردگی از آنان دارم در ارتباط نزدیک به صفر باشم
ولی ارتباط بکل حذف نمیشود
و خود این یک معضلی است به حرف راحت باید بی خیال شد و در عمل خیلی سخته..

اتفاقا همیشه سعی داشته ام اهل کینه و تلافی نباشم و البته خیلی ضربه خوردم از این احساس و اخرش بدهکار خودم و دیگران شدم که دیگر حق عصبانیت ندارم...


ولی در حال حاضر دو دیدگاه برای شماره 2 وجود دارد
بعضی میگویند فارغ از این مسائل، مانعی نباش برای دیدار دختر و مادر
و دیدگاهی میگوید از آن مادر و البته همسرش دختر را دور کن که بالاخره تاثیرات منفی بر دختر دارد


و البته کلا با این جمله روانشناسی مشکل دارم که ابراز میکنند اول به خود فکر کن و بها بده ...
شاید در حرف درست باشد اما ادم نسبت به دیگران و نزدیکان مسئولیتی دارند که باید امیال خود را با آن تنظیم کنند.
وگرنه همان جور که مادر دختر را رها کرد شاید من هم باید رها میکردم
ولی برای شخص من اول فکر به مرحله 2 مهم است و بعد 1
دارای دیدگاه بهمن 22, 1396 توسط Basic
**************************


پدر وظیفه شناس ، درمورد جمله
« اول به خود رسیدگی کنید بعد اطرافیان » مفهوم اصلی متاسفانه نه فقط در شخص شما بلکه در جامعه به صورت اشتباهی تعریف شده.



***********

«««پرداختن به خود به معنای رسیدگی به نیاز هایتان نیست !»»»


به معنای پر کردن کمبود ها و پر کردن جاهای خالی نیز نیست .




پرداختن یک مفهوم دارد رسیدگی یک مفهوم.

رسیدگی به معنای سرویس دهی و‌ خدمات ارائه دادن است.


اما پرداختن به معنای اقدام برای رشدیا اصلاح برای (( دخترم ، بیزینسم ، پدرم ، مادرم ، و غیره...))





پرداختن از مأسئولیت پذیری می آید و برای انجام وظایف به نهوه ای با کیفیت تر صورت می گیرد.



***********

نکته دوم که در متن ارسالی شماست این است که ««« علم و تخصص یک بحث است و   واقعیت یک بحث دیگر »»»



البته حق دارید ،متاسفانه اکثر جمله های علمی تصاویر مفهومی اشتباهی دارند و برای همین پدیدار شدن جمله علم یک چیز است و زندگی واقعی یک چیز ،  زیاد هم عجیب نیست.



***


پدر گرانقدر ، ما نیز مانند شما مراجعه کنندگان عزیز دارای زندگی شخصی و غیره و مشکلاتش هستیم...و دور از این مباحث به هیچ وجه بسرنمی بریم ..... متاسفانه دیدگاهی در اجتماع هست که مشاوران و‌روانشناسان یک سری جملات تکراری و حفظی را فقط در جهت
«« کسب درآمد می زنند که به درد زندگی واقعی نمی خورد »» و «« اصلا از زندگی و مشکلات ما چیزی نمی دانند و از پشت میز نفسشان گرم است »»  «« نمی توانند ما را درک کنند...»» و غیره...



که در رابطه با این نیز حق دارید اما همه اینگونه نیستند ، همه فقط به دنبال درآمد و حاشیه نیستند باور کنید اولین چیزی که ما انجام می دهیم یعنی اولین قدمی که قبل از پاسخ دادن انجام می دهیم خود را تا آنجا که بتوانیم در جای آن شخص می گذاریم با توجه به توضیحاتی که ارسال شده ، برای همین خواسته شده که مشکل و نشانه های شناسایی را کامل بیان کنید دلیلش همین است ...


بعد از این مرحله تازه به علم خود و تحربه خود رجوع می کنیم تا مطالب «« مفیدی »» به شما مراجه کنندگان گرامی ارائه دهیم.


وگر نه حق با شماست فرمول ها کجا و‌ زندگی و مشکلات و حاشیه های دردسر سازش کجا ...


اما هر چیزی یک راهی دارد و هر مشکلی با ابزار های مخصوص به خود تا حد بسیار زیادی حل می شود.





پس هدف از پرداختن به خود دقیقأ برای ایجاد شرایط و عملی با کیفیت تر در جهت رشد و‌ پرورش دختر گلتان است.



**********

تک تک مراجعه کنندگان برایمان بسیار مهم اند برای شخص شما نیز  واقعا تمام
 تلاش مان را انجام می دهیم تا کمی هم بتوانیم مفید واقع باشیم چون ذات نیکی دارید ، این تعریف نیست توصیف است از متن ارسالی شما ،  متن ارسالی بیشتر از آنچه فکر کنید شخصیت و نوع ذهنیت و  وضعیت فکری فرد را مشخص می کند.



پس اطمینان داشته باشید هر کاری از دستمان برآید انجام خواهیم داد.



**********


در صورت تمایل به ادامه مطالب اطلاع دهید ، و اگر توضیحات دیگری هم نیاز می بینید ارسال کنید .



از اعتماد شما به سایت نیز متشکریم .



**************************
دارای دیدگاه بهمن 24, 1396 توسط بی نام
با تشکر فراوان

بنده نه بصورت تخصصی اما حدودا از 14 15 سال پیش بدلیل دوستی و ارتباط با دکتر روانشاس خیلی کلاسها گروهی شرکت کردم
و البته برای مشکلات زندگی هم کلی مشاوره ...
بدلیل دوستی با چندین مشاوره و عدم پرداخت هزینه مشاور بیش از صد ها ساعت حرف ...!!

اما جند نکته است هست که باید اینجا مطرح کنم
1- یکی از اصلی ترین عوامل جدایی بنده بحث مالی و نچرخیدن کار بود اما خب مشاور تنها کمک میکرد که باید مشکل کار را حل کنی ....
خب درست است مشاوره کمکی نمیتواند بکند اما انتظار اینست راهنمایی کند بخاطر این رفتارهای اشتباه مسیر را اشتباه میروی .....

2- یکی از مشاورین به همسر سابق گفتند من اختلال اسکیزوئید دارم
که جدا از اینکه چند درصد درست باشد
همسر سابق از آن روز به بعد هر جا صحبت کردند گفتند من با ادم مریض نمیتونم زندگی کنم
و حتی میتونم برم گواهی بگیرم و ...
و همان مشاور اختلال همسر سابق را خودشیفتگی تشخیص دادند و البته هیچ وقت از طرف من بیان نشد
که اسکیزوئید فقط یک درون گرایی است بدون اسیب به دیگران

3- دکتر دیگری تست mmpi 2 گرفتند
یک دکتر دیگر گفت این تست مربوط به اشخاصی هست که اختلال آت محرز شده و درصد کمیت کدام اختلال را بیان میکند
و هر شخص سالمی هم این تست هم بدهد در گروه یکی از اختلال ها قرار میکیرد.

و مثلا تشخیص دادن که اگر .....
که اگر طرف سمت مواد مخدر یا مشروبات الکلی برود ...
معتاد قهاری خواهد شد بخاطر کمبودهای عاطفی..
که جواب این تست هم برای همسر سابق تعریف کردند
خب در واقع اینست خب با تمام این مشکلات ختی سیگار و قلیون هم نمیکشم و حتی یک قرص استامینوفن ..
اما برداشت میشود اگر رفت به سمتش گیر میکند
و همیشه خودم این دیدگاه رو داشتم سمت یکسری چیزا نرو چون بعدش معلوم نیست چقدر درگیر بشی ...

4- مشاورین به همسر سابق همیشه میگفتند به فکر زندگی خودت باشد
و بچه خدای خود را دارد و اول باید به خود فکر کنی ....

و همین امر باعث شد حتی یکبار تلاش نکنند که دخترم را پیش خود ببرند برای زندگی ...


همه این عوامل تاثیرات منفی یک مشاوره اشتباه است بنظرم

و اینکه کمی علم با عمل متفاوت است
و خلاصه این چکیده ای و متاسفانه خیلی طولانی شد...
دارای دیدگاه اسفند 3, 1396 توسط بی نام
سلام و عرض ادب


فکر میکردم مطالب رو بخونید
 در مورد چالش من با مشاورین نظری بدهید
دارای دیدگاه اسفند 7, 1396 توسط Basic
مراجعه کننده گرانقدر ، مطالب شما همان روز کاملا خوانده شده ، اما به زودی مطالبی که درخواست کردید ارسال می شود متاسفاته کمی مشغولیت داشته ایم ، اما به هیچ وجه از یاد نرفته بودید.


اگر مطلب و نکته ای جدید نیز دارید ارسال کنید تا آنها را نیز مد نظر گرفته شود.
دارای دیدگاه اسفند 8, 1396 توسط Basic
**************************

گرانقدر عزیز ، ما از ابتدا عرض کردیم حتما شما هم چیز هایی دیده اید که نسبت به علم کمی اعتمادتان کاسته شده و عرض کردیم حق دارید اینگونه بپندارید...

اما مانمی توانیم کارها و تشخیص های مشاوران گذشته شما را زیر سوال و حتی کاوش کنیم که چه گفته اند و چرا گفته اند....

چون برسی گذشته هیچ تاثیری نخواهد داشت که پیدا کنید کجا و چقدر تقصیر فلانی بوده یا نبوده....

پیدا کردن راه حل از پیدا کردن تقصیر کار هم حیاتی تر است هم کارآمد است...




برای همین نکاتی که فرمودید صحیح است اما قابل برسی نیست چون نه فایده ای دارد و نه صحیح است کار مشاوران را زیر سوال برد...

پس نیازی نیست نظر یا دیدگاهی نسبت به پروسه های گذشته تان داشته باشیم.




*******


پدر گرانقدر که نگران فرزند و آینده فرزند خود هستید نمی توانید این بار گذشته را به این شدت یادآور باشید و انتظار برود در ایده آل ترین حالت خود باشید...

این بار ها را این قدر جزئی کاوش نکنید و رهایشان کنید ، باور کنید فقط و فقط بار اضافه اند و اصلا حمل آنها مفید نخواهد بود....


می دانیم حق دارید اما شما تیز به فیزیک تان حق بدهید با این اضافه بار نمی توانید انتظار بهترین کارکرد را از آن داشته باشید ، نمی توانید از ذهن خود که این مسائل را همچنان یاد آوری می کنید انتظار پردازش و عمل کرد صحیح از ذهن خود داشته باشید....


و این کاملا ، کاملا طبیعیست ، خود را از این موضوعات رها کنید...


نمی گوییم حق ندارید ، برعکس چون حق زندگی کردن دارید ، این حق زندگی کردن و کسب روز های در شأن نا خود آگاه حق ناراحتی از گذشته و پیش آمد هایش را از شما می گیرد...

دقت کردید ، چون حق زندگی کردن و حق کسب روز های بسیار بهتر را دارید باید از حق گذشته تان بگذرید نه چون در گذشته و مسائل گذشته حق ای ندارید ، فقط رها سازی یک چیز کوچک ( حق در گذشته ) در مقابل یک چیز بسیار بزرگ و ارزشمند
( آینده خودتان و فرزندتان ) است.




اگر تا اینجا متن را تایید می کنید و قبول دارید اطلاع دهید تا به ادامه مطلب بپردازیم .



**************************
دارای دیدگاه اسفند 9, 1396 توسط بی نام
با سلام و احترام فراوان

البته حرف شما کاملا صحیح است و باید از گذشته عبور کرد

اما یک نکته اساسی وجود دارد در مورد رفتار و ارتباط دخترم و مادرش ...
که ایشان بیان میکنند گذشته ها گذشته و چرا درگیر این هستی که چطور پیشامدهایی اتفاق افتاده

ولی خب احساس دوری  من به ایشان و البته عدم اطمینان نسبت به ارتباط دخترم تماما بخاطر اتفاقاتی از گذشته افتاده و از نظرم من درصد بالایی بخاطر خودخواهی ها ...

بهرحال خیلی برخوردها  و باور ها ناشی از اتفاقاتی است که در گذشته بر ما وارد شده ...
و خب شکست باورها و اطمینان به دیگران اثرات زیادی در آینده دارد
که نمیدانم باید رها کرد تا دوباره از سوراخ گزیده بشم
یا از هر سوراخی فرار کنم !!

ولی موافق صحبت شما هستم ولی باز هم میگویم در عمل سخت ار حد تصور میباشد.
و صلاح دانستین میشود یکسری تلاشها عنوان کرد..

و بهرحال نتیجه دلخواه به دست نیامده است تا بحال

باز هم تشکر
دارای دیدگاه اسفند 12, 1396 توسط Basic
**************************

گرانقدر عزیز ، مد نظر گرفتن آینده به معنی گذشت و نادیده گرفتن گذشته و دیروز نیست....


مگر می شود گذشته را نادیده گرفت و یا تاثیرات گذشته را مد نظر نگرفت...


اتفاقا هم باید مد نظر گرفته شود و‌ هم گاهی باید برسی شود....اما !!!!


نه اینکه مدام در باره اش «« صحبت »» و یا بدتر از اون «« توصیفش »» کرد!!!


توصیف کردن و صحبت کردن مداوم با مد نظر گرفتن گذشته برای آینده ای روشن تر ، بسیار بسیار متفاوت است....






اکنون ما ، نتیجه تاثیرات و هر آنچه بر ما گذشته است ، پس نباید از آن گذشت...اما می شود از آن آموخت .....می شود از گذشته به واکنش و تفکرات اشتباهاتمان پی برد .....






تا اینجا تفاوت مد نظر گرفتن گذشته با توصیف و تعریف کردن از گذشته را روشن کردیم....

حالا با روشن شدن این موضوع چه چیزی عوض می شود ، و‌چه فایده ای داشت ....





تفکیک مفهومی ، این چیزیست که اول کار قبل از قدم برداشتن به آن نیاز دارید...

حالا تفکیک چه چیزی هایی از هم ....


جدا سازی مفهوم آینده نگری با مد نظر گرفت گذشته و آموختن از تک تک اشتباه های (( هم رفتاری و هم گفتاری )) و جایگذین کردن رفتار و گفتارهای اصلاح شده ، که لازمه آن دقیقا خود گذشته است و نه چیز دیگر ....


و تفاوت اش با مرور گذشته و دنبال تقصیر کار بودن طرف مقابل و اثبات اینکه حق با من بود و یا حداقل درصد زیاد حق با من بود ، توصیف گذشته برای اطرافیان ، جست و جگ نکردن اشتباه های شخص خودمان و اصلاح نکردنشان ، و ابراز نارضایتی هایی که هرگز به روی خود نیاورده اید ، همه ی اینها قابل درک است و حق دارید اما ..آیا کار شما را راه می اندازد؟؟

آیا تا کنون فایده ای داشته ؟؟



بله نمی تواند داشته باشد ، اما هر چه هم باشد نمی شود از حق گذشت که شما نیز حق دارید و فقط دنبال آسایش و آرامشی که لیاقتش را دارید هستید ...



بیشتر از آنچه فکر کنید ما به شما حق می دهیم و نه اینکه بگوییم طرف شماییم خیر طرف آرامش و آسایش شما و فرزندتانیم ...



پس از گذشته استفاده کنید نه خود را آزرده خاطر از بیان و توصیف کردنش ...




ٱمیدوارم مطالب مفید واقع بشود ،اگر سوالی از مطالب داشته اید مطرح کنید .



**************************
دارای دیدگاه اسفند 13, 1396 توسط بی نام
با سلام و احترام مجدد

راستش خیلی دلم میخواست از طرز فکر خودم بیشتر بگم از کذشته تا بحال شاید راهنمایی ها هدفمند تر بشه ...
ولی خب هم طولانی میشه و هم شاید تمایلی نداشته باشید

پس بصورت کلی میگویم زیاد اهل غصه و شکوه و شکایت نیستم و با اینکه احساس خوشحالی ندارم از وضع موجود چند ساله اما همیشه سعی کردم با ارامش تصمیم بگیرم و حداقل دلم را اروم کنم ...

اما خوب یا بد

بدلیل اینکه دخترم همراه من است یکسری مسائل وجود دارد که نمیشود با گذشته کنار امد و البته تاثیرات منفی بر آینده دارد

مثلا ارتباط مادر و دختر با اینکه خیلی محدود است و در حد یکروز در هفته ...
ولی تحریک میشود به پنهان کاری
و این تحریک اثرات سو زیادی بر آینده دارد و حتی نمیشد جلوگیری کرد .

و اینجانب همیشه فکرم درگیر اینست چه اتفاقی در آینده بر دخترم خواهد امد ...
و بهترین تصمیم برایش چیست ؟

وگرنه دل بنده انقدر ازرده شده که حتی دنبال مرهمی برایش نیستم ..
دنبال کتمان یا حتی توصیف و بزرگنمایی هم نیستم

اما الان فردی هستم با دلی آزرده که زندگی معمولی را انجام میدهد و شکر گذار داشته ها

و خب باید زندگی کرد فارغ از تمام خستگی ها و دلشکستگی ها



با تشکر فراوان
دارای دیدگاه اسفند 13, 1396 توسط بی نام
با سلامی دوباره

این صحبتها درست و بنده هم سعی به زندگی جدید فارغ از شکستها دارم...
اما مهم تاثیرات گذشته و حال بر رفتارهای من و مادر دخترم است که تاثیر مستقیم بر دخترم دارد

مثلا حس رنجش و البته عدم اطمینان و باور باعث شده رضایتی به دیدار مادر و دختر نداشته باشم و بیش از هفته ها ای یک روز اجازه اینکار را ندهم
یا ارتباط تلفنی رو قطع کنم
که خب بهرحال دخترم مادرش را فقط مادر میشناسد و کاری ندارد ترکش کرده یا نه ...

یا همین ارتباط باعث شده بچه راتحریک کنند به پنهان کاری و عدم صحبت
که ممکن است 2تا حرف اینور نگوید
اما اصل اینست بچه احساس میکند با پنهان کاری میتوان مسیر را راحتر پیش برد و درمسائل خود هم این نکته ملکه ذهنش میشود و البته پنهان کاری همیشه با دروغ گویی همراه است...

این دو مثال را زدم که بگویم آینده هم گره خورده بر ادم گذشته ...

و این کار را خیلی سخت میکند

بهرحال بنده سعی میکنم مسیر جدید را با جدیت جلو بروم اما ترکشهای گذشته اجتناب ناپذیر است
دارای دیدگاه تیر 8, 1397 توسط Basic
گرانقدر عزیزم  ، ٱمیدواریم در سلامت کامل خود باشید ، موضوع جدیدی تا به امروز پیش نیامده که تمایل داشته باشید مطرحش کنید ؟

3 پاسخ

پاسخ داده شده بهمن 18, 1396 توسط روانشناس
سلام بر شما
یک نکته را به حرفهای دوستمان اضافه میکنم.
ببینید وقتی همسر سابق خطایی کردند و جدا شدین ولی با این وجود اجازه دیدار می دادید و حالا که ازدواج کردند اجازه ندهید، نشان دادین که من در ذهنم هنوز با تو زندگی می  کردم و هنوز منتظر برگشتنت بودم.
 الان اجازه دیدار ندهید،  بیشتر به خودتان لطمه میزنید تا او.  این پیام را میدهید که من رنجیدم از اینکه ازدواج کردی و الان باهات لج میکنم...
در حالی که باید نشان بدهید تو برای من تمام شدی و این تمام شدن را با خونسرد رفتار کردن میشه نشان داد. چون اگر اینگونه به نظر نرسد دچار مشکلات بدی خواهید شد.
نمیدانم قبلا مشاوره گرفته اید یا نه، اگر پاسختان منفی است، حتما مشاوره داشته باشید. تا بدانید لازمست زین پس چگونه برخورد کنید. هم برای اینکه دختران صدمه نخورد، هم برای خودتان که هنوز مسائل حل نشده بسیاری نسبت به همسر گذشته دارید.
موفق و موید باشید.

مـریم غفـار
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
مشاوره تلفنی : شماره هوشمند 9099071000 را بدون پیش شماره گرفته و سپس کد 80195 را وارد نمایید
دارای دیدگاه بهمن 18, 1396 توسط بی نام
با سلام

حرف صحیح است اما خب مواردی باید متذکر شد

اول اینکه بحث خطا نبوده و البته همیشه ابراز علاقه جهت برگشت ایشان داشتم .
پس در واقع منتظر هم بودم

اما خب در واقع حقیقت اینست که الان رنجیده هستم و سوالی که دارم چرا نباید این ناراحتی را بروز دهم به هر دلیلی ....
بهرحال واقعیت اینست که مسئله برای من تمام شده اما رنجیده هستم

ضمن اینکه جدا از تمام احساسهای درونی خودم مهم ارتباط دخترم است که میترسم با چالش رو به رو شود
چه دیدار باشد
چه نباشد
و کدامیک چالش کمتری برایش دارد

وگرنه عادت کردم احساسات خیلی منفی را ندید بگیرم و بروز ندهم


با تشکر
پاسخ داده شده بهمن 21, 1396 توسط روانشناس
سلام دوباره
نباید دلخوری بیان شود زیرا دقیقا به همان خاطر که خودتان تاکید دارید
و ان دخترتان است.
رنجیدگی را از راهش حل نمایید.
لزوما همیشه کسی که موجب رنج ما شده است توانمندی رفع ان را نیز ندارد.
برای همین نوشتم که مشاوره داشته باشید تا این قضیه را برای خودتان حل نمایید وگرنه در گرداب سوالات و افکار تکراری،  تمامی سرمایه روانی خود را ازدست خواهید داد.
سرمایه ای که لازمست صرف ساختن آینده خود و دخترتان شود.

و در پاسخ به سوال دومتان باید بگویم اینکه دخترتان بتواند به طور قانونی با مادرش نیز در ارتباط باشد کمترین اسیب را خواهد دید.

مـریم غفـار
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
مشاوره تلفنی : شماره هوشمند 9099071000 را بدون پیش شماره گرفته و سپس کد 80195 را وارد نمایید
دارای دیدگاه بهمن 22, 1396 توسط بی نام
با سلام

و تشکر مجدد از راهنمایی

نکته ای که هست شخصی باعث رنجش شده چون مسیر دلخواهش این بوده قطعا قصدی به رفع رنجش ندارد
و البته حق بجانب این اتفاق را خواست خدا و حرکتی درست میداند.

اما حرف من اینست چرا رنجش خود را بروز ندهم که حداقل تاوان است برا کسی که باعث رنجش شده!!!
وگرنه میدانم خوشحال باشم یا ناراحت
امیدوارم باشم یا ناامید
آن طرف زندگی خود را خواهد داشت فارغ شکست و ناراحتی من......

و نکته ای دیگر اینست مادر دخترم برخلاف عملکرد و رفتارشان وقتی به دخترم میرسند همش از دلتنگی و مهم بودن بچه برایش میگویند.
درحالی که اصلا درگیر دوری اش نیستند.
پاسخ داده شده بهمن 24, 1396 توسط روانشناس
اینکه رنجش و دلخوری نشان دهید باعث نمیشود که احساس کند اشتباهی مرتکب شده است. البته بنده خیلی متوجه نشدم که چه اتفاقاتی بین شما گذشته.
ما همیشه برای از دست دادن چیزهای بهتری که میتوانستیم داشته باشیم و نداریم حسرت خواهیم خورد. درواقع زمانی ممکن است  او حس کند اشتباه کرده که به این باور برسد چیز با ارزشی از دست داده.
حال یک مرد خسته و رنجیده و در فکر تلافی.... به نظر جذاب و با  ارزش میرسد؟
هرچند که شاید اهمیت چندانی نداشته باشد که چه فکری کند
مهم شما  هستید که بتوانید به حسهای خوب برسید. و این حس با درجا زدن در گذشته و اتفاقات بد، به دست نخواهد آمد. البته زمان نیاز دارید تا بتوانید با اتفاقات کنار بیایید.
   لزوما همیشه راه درست انچیزی که احساسمان در لحظه میگوید نیست.
موضوع بعدی
تمایل دارید  به دخترتان ثابت شود مادرش خیلی به فکر او نیست؟
مادرش فیلم بازی میکند؟
این چه مزیتی برای دخترتان خواهد داشت؟!!
به پاسخش بی اندیشید.

مـریم غفـار
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
مشاوره تلفنی : شماره هوشمند 9099071000 را بدون پیش شماره گرفته و سپس کد 80195 را وارد نمایید
دارای دیدگاه بهمن 24, 1396 توسط بی نام
با سلام و احترام فراوان

در مورد اول سوال اصلی من اینست وقتی احساس رنجیده شدن داریم چرا بروز ندهیم و مقابله نکنیم ؟

چون درست است در حرف باید عبور کرد از احساسهای ناخوشایند
ولی وقتی بدون ابراز گذز میکنیم در عمل کسی درک نمیکند رنجیدیم و تازه احساس میکنند اگر مشکلی بود باید بروز میداد پس تازه رفتارها تشدید میشود !
و واقعیت اینست مهم پشیمانی و احساس اشنباه طرف مقابل نیست
مهم اینست احساس خود را بروز دهیم حتی به قیمت ناراحتی کسی که باعش شده !!

ولی در مسئله دوم و دخترم ...
بهرحال خیلی ساده میشود فکر کرد اتفاقی نیفتاده است و زندگی طبیعی همین است (فکر مادر)
اول اینکه تا بحال سعی کردم افکار خودم را به بچه نشان ندهم
و دوست هم ندارم دخترم با این افکار درگیر شود ....!!


ولی مهم رفتار من هست که مرز را کجا نگه دارم

نگاهم به خواسته دخترم باشد در حالی که میدانم رفتارها و احساساتشان حقیقی نیست
یا به احساسات حقیقی بها بدهم فارغ از دیگران ....
دارای دیدگاه بهمن 25, 1396 توسط روانشناس
من هم عرض ادب و احترام دارم

دو بار پاسخ به سوالتون که چرا نباید دلخوری را بروز بدهم  را دادم...
اما گویا متوجه عرضم نشدید
فکر کنم مشکل از نوشتار باشد
متاسفانه در اینجا امکان ارسال فایل صوتی نیست وگرنه با فایل میگفتم

مـریم غفـار
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
مشاوره تلفنی : شماره هوشمند 9099071000 را بدون پیش شماره گرفته و سپس کد 80195 را وارد نمایید
دارای دیدگاه بهمن 25, 1396 توسط بی نام
با سلام مجدد  و احترام فراوان

من اینطور متوجه شدم که بروز دلخوری چون عملا حرکتی است مربوط به گذشته باید از آن عبور کرد برای آینده روشن تر ....
چون بها دادن به آن بیشتر باعث افسردگی از شکست گذشته است.

ولی در واقع سوال من اینست چرا باید از کسی که باعث رنجش شده ، بدون تقابل گذشت ؟؟
گذشت و بخشش وقتی ارزش دارد که طرف مقابل احساس تقصیر کند و ما از آن بگذریم ..

نه آنکه طرف حق بجانب و به عمد برنجاند و بازخوردی نبیند به صرف اینکه تشخیص من و خواسته من اینگونه بوده است....


ضمن اینکه جدا این مورد خاص
چون اصولا اهل گذر و کذشت بوده ام تا بحال و ارزش دوستی برایم مهمتر تلافی بوده همیشه محکوم بوده ام چون سکوت کردم .....


با تشکر مجدد
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...