درخواست همفکری و کمک در رابطه با ماندن یا طلاق

399 بازدید
سوال شده دی 28, 1396 در ازدواج و طلاق توسط علی

سلام 

اسمم علی هست 32 ساله و مدرک کارشناسی دارم

با دوران عقد و عروسی 10 سال زندگیه مشترک با همسرم داریم. ما نسبت فامیلیه نزدیک داریم.یعنی دختر دایی و پسر عمه. مثل اکثر ازدوج ها با عشق شروع کردیم ولی من مجبور بودم برم خدمت. توی دوران خدمت درگیر یه چرخه باطل شدم و رسما معتاد شدم.به خودم اومدم و ترک کردم(شیشه). محل زندگیم رو عوض کردم و نزدیک خانواده همسرم شدم. البته آپارتمان مورد ذکر در مالکیت پدر زنم(داییم) هست. چند وقت پیش (دوماه) با تحریک مادر خانمم،، همسر آروم ولی زودرنج و قهرقهری من  برای بار نمیدونم چندم تحت این عنوان که بهت مشکوکم و نمیتونم خاطرات گزشته رو فراموش کنم با یه دعوای نسبتا شدید از خونه رفت و وقتی من سر کار بودم پدر و مادرش میان قفل ها رو عوض میکنن.البته من نصف ارزش رهن خونه رو به پدرخانمم داده بودم همون ابتداو بخاطر آبرو ریزی نشدن دیگه نرفتم خونه یا قفل بشکنم یا هرچی

توی این مدت میدونستم که همسرم توی یکی از همین فروم ها با دوستانش گپ میزنه و میتونستم رصدش کنم. قبول داشت که زیاد قهر کرده و نباید انقدر کشش میداده و اینکه غرورش اجازه نمیده پیش قدم بشه. از اونطرف مادرزنم با بردن دخترم و ممانعت از ملاقاتمون سعی در خورد کردنم داشت.ما هیچوقت نتونستیم بعداز ازدواج من و همسرم رابطه خوب و واقعی داشته باشیم. عصبیت روز بروز بهم بیشتر فشار میاورد و حرفای مادرشو به صورت رسمی به سیم آخر زدم و چشمام رو بستم و دهنم رو باز کردم.مادر زنم جواب میداد و همسرم سکوت که جفتش برام آزاردهنده بود.به دعوت داییم رفتم منزلشون تا سنگ هامون رو وا بکنیم که یهو مادرزنم خیلی جدی دوتا لگد طبق نمونه اصلی حیات وحش بهم زد ولی بخاطر داییم چیزی نگفتم. همسرم آدمیه که مشکلاتش و ناراحتیش رو صرفا با شیوه قهر عنوان میکنه. باز هم توی اون جلسه نتونست حرف بدرد بخوری بزنه ولی توافق شد که من و مادرزنم اصلا هم رو نبینیم.11

از اونجا اومدم و قرار شد بریم مشاوره ولی گویا همسرم دلش نیست. چندبار علنا ابراز تنفر کرده از من.ولی من باور نمیکنم اما جدیدا میرم تو فکر.کسی که تا دیروز قبول داشت مقصر این قضیه است.تبدیل به آدم شرط گذارنده و سوال کننده از من شده

ضمنا یه دختر 3.5 ساله داریم که برام به شکل عجیبی مهم و حیاتیه.

حالا من توی دو راهی موندن و جدا شدن هستم. فکر میکنم که مریض شده باشه یا خودم مریض شده باشم.ولی از تعیین نبودن تکلیف متنفرم. نطرتون ج میشه کرد

البته این 6 ماه آخر همسرم مدام سرش تو گوشی بود و به اذعان خودش از من طلاق عاطفی گرفته بود

1 پاسخ

پاسخ داده شده بهمن 2, 1396 توسط msebt
با سلام

با توجه به مواردی که در متن بالا اوردید باید حتما به یک روانشناس حاذق و باتجربه مراجعه کنید و مشاوره بگیرید .

این مساله ی شما باید با مشاوره  حل شود .

موفق و پایدار باشید .

 

محمدباقر سبط الشیخ - روانشناس و نوروتراپیست
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...